مقدمه
افسردگی یک بیماری است که تقریباً 17 درصد از جمعیت ایالات متحده را تحت تأثیر قرار می دهد. بیماری با مشکلات فردی، بار اقتصادی و اجتماعی همراه است. علاوه بر این، افسردگی می تواند یک بیماری کشنده باشد. که منجر به افزایش خطر خودکشی و همچنین بیماری قلبی، اختلالات عروقی مغز و سایر علل پزشکی مرگ و میر می شود. بزرگی بار بالینی افسردگی تا حدی منعکس کننده اثربخشی محدود درمان های امروزی است. داروهای ضد افسردگی موجود در حال حاضر، به تنهایی و به صورت ترکیبی، با نرخ بالایی از پاسخ جزئی یا عدم پاسخ، تاخیر در شروع پاسخ از هفته ها تا ماه ها، و مدت زمان اثرگذاری محدود همراه هستند.
رویکردهای درمانی افسردگی
برخی از رویکردها، به ویژه درمان تشنج الکتریکی (ECT) اثربخشی بیشتری دارند. اما دارای عوارض جانبی قابل توجهی مانند فراموشی هستند. توسعه داروهای جدید که این محدودیتها را برطرف میکنند، به دلیل درک ناقص از پاتوفیزیولوژی افسردگی با مشکل مواجه شدهاند. با توجه به ناهمگونی بالینی اختلال افسردگی اساسی (MDD)، معیارهای پدیدارشناختی گسترده ای که برای تشخیص افسردگی استفاده می شود. فقدان بیومارکرهای قابل اعتماد MDD و پاسخ درمانی، دستیابی به چنین درک به ویژه چالش برانگیز است. با وجود این پیچیدگی ها، پیشرفت در حال انجام است.
فاکتورهای خطر
استعداد ابتلا به افسردگی و همچنین سایر بیماری های روانپزشکی تحت تأثیر عوامل خطر ژنتیکی، اپی ژنتیکی، غدد درون ریز و محیطی قرار دارد. به عنوان مثال، افراد مستعدی که در معرض رویدادهای آسیب زا یا استرس زا زندگی هستند ممکن است دچار افسردگی شوند. این که آیا آنها به بیماری مبتلا می شوند ممکن است تحت تأثیر تفاوت در ساختار ژنتیکی، تجربیات استرس زا قبلی، و سایر پارامترهای فیزیولوژیکی (مانند سطح هورمون گناد، عدم تعادل متابولیک) باشد.
برعکس، برخی عوامل تاب آوری را افزایش می دهند. و توانایی اجتناب از اثرات مخرب استرس آسیب زا یا مزمن را افزایش می دهند. تابآوری در برابر افسردگی میتواند نتیجه عدم وجود پاسخهای منفی مشاهدهشده در افراد مستعد باشد. یا ممکن است ناشی از مکانیسمهای انطباقی که خلقوخو و احساسات طبیعی را ارتقا میدهند باشد.
عوامل حساسیت بین فردی نیز می توانند ناهمگونی افسردگی را توضیح دهند. فراوانی یا عملکرد غیرطبیعی محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال (HPA)، عوامل نوروتروفیک، استروئیدهای جنسی، سیتوکین های متابولیک و/یا التهابی می تواند منجر به تغییراتی در انتقال دهنده های عصبی شود. یا سیگنال دهی داخل سلولی، رونویسی ژن، ترجمه و تغییرات اپی ژنتیکی را تغییر دهد. اینها می تواند سبب عدم تعادل کوتاه مدت و طولانی مدت عملکرد و رفتار عصبی شود.
اختلال در مدارهای پیچیده مربوط به خلق و خو در افسردگی دخیل است.
در میان یافته های تغییر ساختار و عملکرد مغز در افسردگی، سازگارترین آنها کاهش حجم قشر جلوی مغز (PFC) و هیپوکامپ است. میزان کاهش حجم با طول مدت بیماری و زمان درمان و با شدت افسردگی مرتبط است. مطالعات اخیر پس از مرگ نیز کاهش تعداد سیناپس را در PFC افراد افسرده نشان می دهد. مطالعات روی مدلهای جوندگان این مطالعات انسانی را گسترش داده است. تأیید میکند که قرار گرفتن در معرض استرس، مانند افسردگی، باعث آتروفی و از بین رفتن نورونها و گلیا در PFC و هیپوکامپ میشود.
شکل پذیری سیناپسی نشان دهنده یکی از اساسی ترین و مهم ترین عملکردهای مغز است.
توانایی حس کردن، ارزیابی و ذخیره اطلاعات پیچیده، و ایجاد پاسخ های مناسب و سازگار به محرک های مرتبط بعدی. این عملکرد حیاتی مغز نقش کلیدی در حافظه کوتاه مدت و بلندمدت ایفا می کند. و مکانیسم های زیربنایی این تغییرات با پاتوفیزیولوژی و درمان اختلالات عصبی زیستی متعدد از جمله افسردگی مرتبط است.
سیناپتوژنز توسط یک تعامل پیچیده از مسیرهای سیگنالینگ تنظیم می شود. اختلال در بسیاری از مسیرهای کلیدی در استعداد ابتلا به افسردگی، از جمله از دست دادن حمایت فاکتور نوروتروفیک، اختلال در چرخه استرادیول، و افزایش سیتوکین های التهابی دخیل است. گلیا همچنین نقش مهمی در تنظیم سنتز و بازجذب گلوتامات دارد. در نتیجه بر عملکرد و مورفولوژی سیناپسی تأثیر می گذارد.
مهمترین عامل مستعد ابتلا به افسردگی، استرس حاد آسیبزا یا مزمن است.
قرار گرفتن در معرض استرس ممکن است در اوایل زندگی رخ دهد. باعث تغییرات طولانی مدتی شود که به رفتارهای غیرعادی کمک می کند. یا ممکن است در بزرگسالی رخ دهد. یکی از ویژگیهای بارز پاسخ استرس، فعال شدن محور HPA و افزایش سطح گردش گلوکوکورتیکوئیدها است. که برای ارائه حداکثر پشتیبانی فیزیولوژیکی فاز حاد برای پاسخ جنگ یا گریز طراحی شده است. با این حال، استرس مکرر و افزایش مداوم گلوکوکورتیکوئیدها اثرات مضری بر اندام های متعدد از جمله مغز دارد. افسردگی اغلب با افزایش فعالیت محور HPA و افزایش سطح گلوکوکورتیکوئیدها و همچنین اختلال در مکانیسم های بازخورد منفی همراه است.
مطالعه جدید
افسردگی و استرس مزمن می تواند باعث از دست دادن حجم مغز شود. وضعیتی که اختلال عاطفی و شناختی را تشدید می کند. اکنون تیمی از محققان به رهبری دانشمندان ییل یک دلیل برای این اتفاق کشف کردهاند. یک سوئیچ ژنتیکی که باعث از بین رفتن ارتباطات مغزی در انسان و افسردگی در مدلهای حیوانی میشود.
این یافتهها که در شماره 12 اوت مجله Nature Medicine گزارش شده است. نشان میدهد که سوئیچ ژنتیکی به عنوان عامل رونویسی شناخته میشود. بیان ژنهای متعددی را که برای تشکیل اتصالات سیناپسی بین سلولهای مغز ضروری هستند، سرکوب میکند. که به نوبه خود میتواند در از دست دادن توده مغزی در قشر جلوی مغز نقش داشته باشد.
رونالد دومن، نویسنده ارشد و پروفسور نوروبیولوژی و فارماکولوژی گفت:
«ما میخواستیم این ایده را آزمایش کنیم که استرس باعث از بین رفتن سیناپسهای مغز در انسان میشود. ما نشان میدهیم که مدارهایی که معمولاً درگیر احساسات و همچنین شناخت هستند، زمانی که این عامل رونویسی واحد فعال میشود، مختل میشوند.»
تیم تحقیقاتی بافت بیماران افسرده و غیرافسرده اهدایی از بانک مغز را تجزیه و تحلیل کردند. الگوهای مختلف فعال سازی ژن را جستجو کردند. مغز بیمارانی که افسرده بودند، سطح بیان کمتری را در ژنهایی که برای عملکرد و ساختار سیناپسهای مغز مورد نیاز هستند، نشان میدهد. نویسنده اصلی و محقق فوق دکتری H.J. Kang کشف کرد که حداقل پنج مورد از این ژن ها می توانند توسط یک فاکتور رونویسی منفرد به نام GATA1 تنظیم شوند.
هنگامی که فاکتور رونویسی فعال شد، جوندگان علائمی شبیه افسردگی را نشان دادند. که نشان میدهد GATA1 نه تنها در از دست دادن اتصالات بین نورونها بلکه در علائم افسردگی نیز نقش دارد.
دانشمندان می گویند:
تغییرات ژنتیکی در GATA1 ممکن است روزی به شناسایی افراد در معرض خطر افسردگی اساسی یا حساسیت به استرس کمک کند. “ما امیدواریم که با تقویت ارتباطات سیناپسی، چه با داروهای جدید یا رفتار درمانی، بتوانیم درمانهای ضد افسردگی مؤثرتری را توسعه دهیم”.
منبع: Yale team discovers how stress and depression can shrink the brain | YaleNews
درباره نویسنده
خجسته رحیمی جابری، پژوهشگر دکترای تخصصی علوم اعصاب دانشگاه علوم پزشکی شیراز و نویسنده وب سایت انستیتو سلامت مغز دانا. زمینه کاری تخصصی ایشان مشکلات حافظه و آلزایمر است وی بیش از 20 مقاله معتبر بین المللی در این زمینه به چاپ رسانده است. می توانید پژوهش های او را در اینجا (کلیک کنید) دنبال کنید.