مقدمه
اکثر کارهای ما، از تمرین ورزشی در باشگاه تا انجام کارهای روزانه، نیاز به تلاش و کوششی طولانی مدت دارند. در بسیاری از فعالیت ها، ما باید تصمیم بگیریم که آیا این میزان تلاش، “ارزش آن کار را دارد یا خیر”. با این حال، کاهش میل به کار، اغلب با احساس خستگی همراه است. چنین احساسی یک علامت ناتوان کننده شایع در بسیاری از اختلالات روانی و عصبی است. همچنین تأثیرات شگرفی بر سطح فعالیت روزانه دارد.
تحقیقات برای درک بهتر مکانیزم های محاسباتی و عصبی این ارتباط ادامه دارد. برای ارزش گذاری و تصمیم گیری در مورد اینکه آیا مقدار تلاش معینی برای مقدار مشخصی از پاداش، ارزش آن را دارد یا خیر. با این حال، چنین مطالعاتی به طور ضمنی اثرات خستگی را در نظر نگرفته اند. یا سعی کرده اند تا اثرات احتمالی آن را کنترل کنند. تمایل به کار، ثابت نیست. گاهی اوقات حتی اگر بخش مهمی از کار باقی بماند، افراد تسلیم می شوند یا استراحت می کنند.
حالات پنهانی که نحوه ارزش گذاری ذهنی ما برای تلاش را در طول زمان تغییر می دهد و مانع از ادامه کار ما می شود چه هستند؟
نظریه های مختلف نشان می دهند که تمایل به کار را می توان با مبادله هزینه و سود مشخص کرد. ارزش پاداش به طور ذهنی با تلاش لازم برای به دست آوردن آن کاهش می یابد. از لحاظ تئوری، ما زمانی مایل به کار هستیم که پاداش ارزشمندی را در نظر بگیریم. پاداشی که ارزش تلاش برای بدست آوردن آن را دارد.
اگرچه عوامل متعددی می توانند بر چنین ارزیابی هایی تأثیر بگذارند. اما استدلال شده است که احساس خستگی ناشی از تلاش می تواند منجر به کاهش تمایل به کار شود. از لحاظ نظری، با تشدید خستگی، ارزش پاداش ها متناسب با تلاش لازم نیست. همین امر منجر به کاهش تمایل به ادامه کار می شود. از پاداشی کمتر در مقابل تلاش بیشتر جلوگیری می شود.
علاوه بر این
زمان استراحت می تواند اثر ترمیمی داشته باشد. استراحت، خستگی را کاهش می دهد. همزمان میل به تلاش برای به دست آوردن پاداش را افزایش دهد. این ادعاها در سنگ بنای حساب های نظری قرار دارند. مطالعات محاسباتی این اصول را به طور مستقیم آزمایش کرده اند.
تحقیقات موجود نشان داده است که سطوح بالاتر خستگی مربوط به کاهش تمایل به تلاش برای پاداش است. اما کارهای محاسباتی، تغییرات پویا و لحظه به لحظه را در نحوه تمایل ما برای تصمیم گیری در مورد این که آیا این میزان تلاش در مقابل این پاداش به صرفه است یا خیر، مورد بررسی قرار داده است.
شواهد جداگانه ای نشان می دهد که خستگی ممکن است شامل اجزای متمایزی باشد.
اجزایی که در بازه های زمانی مختلف عمل می کنند. در حین انجام وظایف، برای مدت کوتاهی خستگی افزایش می یابد. می توان با دوره های کوتاه استراحت، این خستگی را کم کرد (RF). علاوه بر این، تغییرات دراز مدتی نیز وجود دارد. تغییراتی که پس از دوره های طولانی تمرین رخ می دهد. استراحت برای آنها ممکن است منجر به ترمیم و بازیابی انرژی نشود ((UF)غیر قابل بازیابی).
اگرچه این اجزا به طور جداگانه مورد بررسی قرار گرفته اند. هنوز چارچوبی رسمی برای یکپارچه سازی آنها وجود ندارد. چارچوبی که تغییرات پویای خستگی را تعیین کند. اینکه چگونه خستگی ارزشی را که افراد به تلاش برای بدست آوردن پاداش به طور لحظه ای نسبت می دهند، تغییر می دهد.
گزارش های قبلی نوروفیزیولوژیکی و تصویربرداری عصبی یک سیستم اصلی را در مغز برجسته کرده است
سیستمی که هزینه ها و مزایای مشارکت در فعالیت های سخت را پردازش می کند. فعالیت در مناطق فرعی ناحیه حرکتی مکمل (SMA) /قشر سینگولیت قدامی (ACC)، قطب پیشانی (FP) و ناحیه شکمی جسم مخطط (VS) در محاسبه ارزش و ایجاد انگیزه، تلاش و کوشش دخیل بوده است.
شواهد نشان می دهد که این مناطق همچنین پاسخ خود را با انجام وظیفه تغییر می دهند. با این حال، مشخص نیست که چگونه این سیستم، لحظه به لحظه تغییر می کند. چگونه ممکن است این امر منجر به تغییر در ارزش منسوب به تلاش برای پاداش شود.
آیا مناطق فرعی در این شبکه در مقیاس های مختلف، زمان خستگی را نشان می دهند؟ آیا این را در محاسبات مربوط به ارزش ادغام می کنند؟
در اینجا:
ما فرض می کنیم که مناطق مغزی که در بالا ذکر شد، که قبلاً با تصمیم گیری مبتنی بر تلاش مرتبط بوده اند، با RF ،UF و ارزش لحظه ای کار (ارزش وزن خستگی) متفاوت است.
برای بررسی این مفهوم، ما یک تصمیم گیری مبتنی بر تلاش را طراحی کردیم. در آن شرکت کنندگان مجبور بودند برای بدست آوردن پاداش در حین انجام تصویربرداری fMRI، تلاش فیزیکی انجام دهند. در هر آزمایش، انتخاب آنها بین 5 ثانیه استراحت و پاداش متفاوت بود.
با استفاده از یک مدل محاسباتی با ترکیب مدلهای قبلی هزینه و پاداش، با متغیرهای خستگی نهفته، ما پیش بینی کردیم که چگونه تصمیمات مبتنی بر تلاش در طول کار تغییر خواهد کرد.
با استفاده از این طرح، ما پس از آن توانستیم مناطقی مغزی را شناسایی کنیم. مناطقی که در آنها سیگنال وابسته به سطح اکسیژن خون، با متغیرهای پنهان RF ،UF و ارزش ذهنی خستگی (SV) متفاوت است.
نتایج مطالعه ما نشان داد
بین قشر پیشانی میانی (MFG) و دو ناحیه فرعی دیگر در قشر جلویی مغز، مشارکت متمایزی وجود دارد. علاوه بر این، همین مدل محاسباتی همچنین می تواند رتبه بندی خستگی را به صورت آزمایشی توضیح دهد. نشان میدهد که تأثیرات بر تصمیمات مبتنی بر تلاش ممکن است مستقیماً با احساس خستگی مرتبط باشد.
بسیاری از فعالیتهای روزانه ما مستلزم استقامت و تلاش مستمر برای به دست آوردن پاداش است. در اینجا ما نشان می دهیم که دو حالت پنهان، یکی بلند مدت و غیرقابل بازیابی و دیگری کوتاه مدت و قابل بازیابی، بر تصمیم افراد برای کار کردن تأثیر می گذارد. افراد برای رسیدن به پاداش مطلوب تلاش می کنند.
هنگامی که این سطوح خستگی بیشتر باشد، منجر به کاهش ارزش کار می شود. در نتیجه فرد استراحت می کند. تمایل به استراحت به ویژه هنگامی که کار و تلاش زیاد، با پاداش کمتر همراه است بیشتر می شود.
این نتایج نشان می دهد
تمایل به تلاش ثابت نیست. تغییرات در حالت های خستگی، ارزش کار ما را به صورت لحظه ای تغییر می دهند. علاوه بر این، مناطق مختلف مغز در سیگنالینگ پویای اجزای مختلف خستگی نقش دارند.
بنابراین، تمایل شرکت کنندگان به کار متغیر بود. علاقه مندیشان به تدریج در وظیفه اصلی کاهش یافت. به طوری که پس از مدت کوتاهی آنها تمایل داشتند استراحت کنند. به پاداش هایی که به نسبت میزان تلاش، مقرون به صرفه نبود، تمایل کمی داشتند.
ممکن است اثرات خستگی در بیش از یک بازه زمانی رخ دهد. بر تصمیمات مبتنی بر تلاش اثر بگذارد. مطالعات قبلی نشان داد که دوره های طولانی کار منجر به خستگی می شود. این خستگی اجرایی بر فعالیت MFG در کارهای انجام شده پس از خستگی تأثیر می گذارد. این تأثیر در ورزشکارانی که بیش از حد تمرین کرده اند تشدید می شود.
به نظر می رسد این نوع خستگی غیرقابل بازیابی است.
به این معنا که صرفا استراحت کوتاه مدت، اثر ترمیمی ندارد. اگرچه در این مطالعه ما نمی توانیم این احتمال را که این اثر صرفاً ناشی از اثرات زمان حین انجام کار یا کسالت است، کاملاً رد کنیم. اما می توانیم نشان دهیم که بر تصمیمات مبتنی بر تلاش و خستگی بر اساس آزمایش تأثیر می گذارد.
نتایج ما این وضعیت طولانی مدت غیرقابل بازیابی را روشن می کند. ما نشان دادیم که این مولفه در واقع در MFG در حین انتخاب مبتنی بر تلاش پردازش می شود. اما در حین انجام وظایف سخت به آرامی ساخته می شود. درواقع تمایل به تلاش برای پاداش را در مدت زمان طولانی کاهش می دهد.
علاوه بر این، این اثر نه تنها در MFG بلکه در یک ناحیه متصل به روسترال (قدامی ترین بخش) قشر سینگولیت (RCZa) نیز دیده می شود.
ضایعات در این منطقه، تمایل به تلاش کردن را در جوندگان کاهش می دهد.
ثبت های نوروفیزیولوژیکی در اینجا نورون هایی را نشان می دهد که به هزینه های تلاش پاسخ می دهند. روی هم رفته، این یافته ها نشان می دهد که MFG یک خستگی انباشته بلند مدت را پردازش می کند. حالتی که بر تصمیم گیری، عملکرد و رفتار انتخابی در سایر وظایف تأثیر می گذارد.
در مقابل، RCZa اطلاعات مشابهی را به طور خاص هنگام تصمیم گیری در مورد اینکه آیا ارزش تلاش را دارد یا خیر، پردازش می کند. علاوه بر این، نتایج نشان می دهد که RCZa ممکن است نقش کلیدی در حفظ انگیزه در انجام کارهای سخت تلاش می کند ایفا کند.
علاوه بر این، نتایج ما نشان می دهد که اثر خستگی کوتاه مدت با استراحت بسیار بهبود می یابد.
چنین مولفه ای مدتهاست که در مورد خستگی فیزیکی نظریه پردازی شده است. اما، تا به امروز هیچ تحقیقی به طور مستقیم تغییرات فعالیت عصبی را که با تغییرات RF همراه است، بررسی نکرده است.
به طور کلی، این مطالعه بینشی در مورد مبنای عصبی و محاسباتی پویایی خستگی ارائه می دهد. تمایل به اعمال تلاش لحظه به لحظه متغیر است. تلاش برای پاداش، بسته به حالت خستگی قابل بازیابی و غیر قابل بازیابی تغییر می کند.
این حالت ها در فعالیت های عصبی در مناطق متمایز مغز که قبلا با تصمیم گیری مبتنی بر تلاش، یعنی در RCZa و MFG، و همچنین در RCZp، هنگام تصمیم گیری در مورد اینکه آیا تلاش برای پاداش ارزش دارد یا خیر، همراه شده است. با این حال، تداوم در انجام کار به مدار پیشانی-استریاتوم بستگی دارد.
منبع: https://doi.org/10.1038/s41467-021-24927-7
درباره نویسنده
خجسته رحیمی جابری، پژوهشگر دکترای تخصصی علوم اعصاب دانشگاه علوم پزشکی شیراز و نویسنده وب سایت انستیتو سلامت مغز دانا. زمینه کاری تخصصی ایشان مشکلات حافظه و آلزایمر است وی بیش از 20 مقاله معتبر بین المللی در این زمینه به چاپ رسانده است. می توانید پژوهش های او را در اینجا (کلیک کنید) دنبال کنید.