برای ما هم پیش آمده که از یک ریتم موسیقی لذت می بریم و دوست داریم مدام آن ریتم را بشنویم. توانایی تشخیص و درک ریتم خاص فقط در ما انسان ها وجود ندارد بلکه فنچ های گورخری نیز آن را می فهمند.
نوع خاصی از فنچ ها (فنچ گورخری) نیز مانند انسان ها می توانند آهنگ ها را با الگوی موزون خود تشخیص دهند ، حتی زمانی که سرعت تغییر می کند.
(فنچ گورخری (Taeniopygia guttata) شایع ترین فنچ استریلید در استرالیا مرکزی است و در اکثر قاره ها قرار دارد و تنها از جنوب مرطوب و خنک و برخی مناطق شمال گرمسیری اجتناب می کند. همچنین می توان آن را بومی در جزیره تیمور یافت. این پرنده به پورتوریکو و پرتغال معرفی شده است.)
اگر تا به حال تحت تأثیر یک طبل قرار گرفته اید یا با آهنگی مسحور شده اید ، یا اگر از طریق یوتیوب به تماشای حیوانات از فیل ها تا رقص کاکادوهایی که در حال تکان خوردن و نواختن موسیقی هستند ، قرار گرفته اید ، ممکن است شک کنید که یک ارتباط غریزی و اولیه وجود دارد. با ریتم های موسیقی که انسان با بسیاری از حیوانات به اشتراک می گذارد.
در تحقیقی که در مجموعه مقالات آکادمی ملی علوم منتشر شد ، تیمی از زیست شناسان و روانشناسان دانشگاه تافتس نحوه درک پرندگان از آهنگها را بررسی کردند و دریافتند که مانند انسان ، فنچ گورخری (zibra finch) می توانند آهنگها را با الگوهای موزون خود تشخیص دهند ، حتی در هنگام پخش در تمپوهای بسیار متفاوت.
با توجه به شواهد فزاینده ای که نشان می دهد مشکلات زمان بندی ریتمیک با تعدادی از اختلالات زبانی دوران کودکی از جمله نارساخوانی ، لکنت زبان و اختلالات تکاملی زبان (که قبلا به عنوان اختلال خاص زبان شناخته می شد) مرتبط است ، داشتن یک مدل حیوانی از پردازش موزون انسان می تواند در درک چگونگی مفید باشد. به گفته محققان ، این ارتباط با ارتباط صوتی در مغز مرتبط دارد.
مطالعه اخیر منتشر شده توسط نویسندگان با استفاده از فنچ گورخری به عنوان الگویی برای درک لکنت در انسان انجام شده است.
این کشف همچنین می تواند بینش هایی در مورد اختلالات حرکتی ارائه دهد. اندرو روس ، نویسنده متناظر این مطالعه ، که اخیراً مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته روانشناسی در تافتز دریافت کرده است ، می گوید: “درک ریتم در انسان شامل اتصالات عصبی پیچیده ای بین قسمت های مغز ما است که صداها را درک می کند و قسمت هایی که حرکت را کنترل می کند.”
این یکی از دلایلی است که ریتم یک محرک قوی در تمایل به رقص است ، اما همچنین نشان می دهد که اختلالات حرکتی مانند بیماری پارکینسون و اختلالات گفتاری مانند لکنت زبان می توانند با همان شبکه های حرکتی شنوایی در مغز ارتباط داشته باشند. ”
میمی کائو ، استادیار زیست شناسی در تافتز و نویسنده این مطالعه ، می افزاید: “توجه به این نکته ضروری است که ریتم موسیقی می تواند حرکت طبیعی تر را در بیماران مبتلا به بیماری پارکینسون تسهیل کند.”
“یک مدل حیوانی که می تواند الگوهای ریتم را پردازش کند ، می تواند به ما در درک علت این امر کمک کند.”
شواهد موجود نشان می دهد که موش هایی که از نظر بیولوژیکی بیشتر با انسان ها ارتباط دارند و به عنوان الگوهایی برای بسیاری از بیماری های انسان مورد استفاده قرار می گیرند ، در درک ریتم انعطاف ندارند.
آنها ممکن است دنباله ای از یادداشت ها را تشخیص دهند ، اما فقط در یک سرعت. با این حال ، محققان دریافتند که فنچ گورخری می تواند آهنگها را بیشتر با الگوهای موزون تشخیص دهد تا فواصل زمانی خاص. آنها می توانند الگوی ضرب را سریع یا آهسته پخش کنند.
محققان پیشنهاد می کنند که این امر به این دلیل است که فنچ گورخرها و نه موش ها دارای مدار مغزی ویژه ای برای یادگیری و پردازش توالی های پیچیده صوتی هستند و ممکن است در واقع یک سیستم مدل بهتر از موش ها برای مطالعه نوروبیولوژی پردازش ریتم انسان باشند.
نویسندگان مطالعه پیشنهاد می کنند که توانایی یادگیری صداهای الگو دار می تواند با درک ریتم مرتبط باشد ، و سطوح مختلفی از توانایی برای انجام این کار در گونه ها وجود دارد. به عنوان مثال ، پرندگانی که می توانند صداهای جدید را در طول زندگی بیاموزند (“یادگیرندگان باز”) باید هنگام تشخیص ریتم از کسانی که یادگیری آهنگ آنها محدود به دوران جوانی آنهاست (“یادگیرندگان بسته”) بهتر عمل کنند.
برخی از پرندگان ، مانند قناری ها ، در توانایی های یادگیری آوازی خود به صورت فصلی متفاوت هستند ، و برخی دیگر ، مانند فنچ ها ، ممکن است دارای یک جنسیت با قابلیت یادگیری صوتی بیشتر از همسر خود باشند. آنها همچنین از نظر توانایی یادگیری الگوهای ریتم جدید متفاوت هستند
گونه های دیگر که توسط نویسندگان پیش بینی شده است که عملکردهای بهتری در تشخیص ریتم داشته باشند ، موش های آلستون خواننده ، مارموزت ها و ماکاهای ژاپنی هستند که با سایر گونه های خود در تماس و پاسخگویی صداها شرکت می کنند. مهرهای بندری انعطاف پذیر از نظر صدا ؛ و خفاش هایی که زمان صداهای خود را تغییر می دهند تا مرتباً فاصله هایی را برای اکو لوکیشن ایجاد کنند.
پرندگانی با قابلیت های بسیار قوی در یادگیری صداها ، از جمله آنهایی که می توانند طیف وسیعی از صداها و گفتار انسان را تقلید کنند-مانند طوطی ، زاغ و کاکادو-ممکن است دارای مناطق بسیار پیشرفته ای از مغز باشند که شبکه های عصبی شنوایی و حرکتی را به هم پیوند می دهند و نه تنها ریتم ها را تشخیص می دهند. بلکه سکانس های ضرب و شتم پیچیده و متفاوت است. بسیاری از پرندگانی که دارای رپرتوار آواز نیستند ، مانند کبوترها ، هنگام یادگیری سکانس های ریتم عملکرد ضعیفی دارند.
روانشناس تافتز می گوید: “فنچ گورخرها و احتمالاً گونه های دیگر با درک ریتم انعطاف پذیر و مناطق پیشانی شنوایی-حرکتی تخصصی به اندازه گیری ها و دستکاری های دانه ریز اجازه می دهد تا سرنخ هایی از معماری عصبی گفتار و حرکت منظم در انسان به ما بدهد.” پروفسور آنیرودث پاتل ، همچنین نویسنده مشترک این مطالعه است.
سید مهدی ساداتی هستم. عاشق مغز! داروساز و دانشجوی دکترای تخصصی علوم اعصاب. عضو تیم مرکز سلامت مغز دانا! از علاقه هام شناسوندن کارایی های هیجان انگیز مغز به زبان ساده به آدمهاست! جست و جو می کنم در افسردگی، داروهای موثر بر مغز و سایر بیماری های حوزه ی روان و البته نوروپلاستیسیتی!