در حالی که به نظر می رسد تنظیم عاطفی بین فردی در همه جا وجود دارد و افرادی که با آنها تماس می گیریم اغلب حامی هستند. ممکن است همیشه حمایت عاطفی مورد نظر ما را ارائه نکنند.اما وجودشان لازم است برای شنیدن حرف هایمان . چون خیلی وقت ها به راح خل نیاز نداریم!
منبع: WUSTL
هنگامی که COVID-19 شیوع پیدا کرد. بسیاری از مردم ناگهان از سیستم حمایت اجتماعی خود قطع شدند. افرادی که اغلب زندگی عاطفی خود را با آنها به اشتراک می گذاریم: آنها که به نارضایتی های ما گوش می دهند. در شادی ما سهیم هستند یا فقط آنجا می نشینند و از ما خسته می شوند. .
آیا آن مشکلی دارد؟ چقدر به دیگران کمک می کنیم تا احساساتمان را تنظیم کنیم؟ اگرچه تاریخچه غنی در بررسی چگونگی تنظیم احساسات افراد توسط افراد وجود دارد. اما اطلاعات زیادی در مورد نقش هایی که دیگران بازی می کنند. وجود ندارد.
مطالعه ای از آزمایشگاه رنه جی تامپسون. دانشیار علوم روانشناسی و مغز در هنر و علوم در دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس. شروع به جمع آوری اطلاعات برای درک بهتر نقش دیگران در تنظیم احساسات خود کرده است. فرآیندی که تنظیم هیجان بین فردی نامیده می شود.
برایند کار اوایل سال جاری در مجله Affective Science منتشر شد.
نتایج اولیه
نتایج اولیه حاکی از آن است که تنظیم احساسات بین فردی در همه جا وجود دارد و اگرچه افرادی که با آنها تماس می گیریم اغلب حامی هستند. اما ممکن است همیشه آن نوع حمایتی که ما به دنبال آن هستیم را ارائه نکنند.
برای این مطالعه. گروهی متشکل از 50 زن و 37 مرد. پنج بار در روز به مدت دو هفته به سؤالات نظرسنجی در مورد اینکه آیا. با چه کسی و چرا تجربیات عاطفی منفی را به اشتراک میگذارند. پاسخ دهند. همچنین از آنها پرسیده شد که فرد مقابل چگونه پاسخ می دهد
ما واقعاً فقط میخواستیم این پدیده را در یک سطح پایه در تنظیمات طبیعی شرکتکنندگان درک کنیم. یکی از نویسندگان مقاله گفت : مردم چند وقت یکبار به سراغشان می آیند؟ به چه شکلی؟ و هنگامی که آنها انجام می دهند. دیگران چگونه پاسخ می دهند؟
لیو دریافت که مردم اغلب. به طور متوسط تقریبا یک روز در میان. احساسات منفی را به اشتراک می گذارند. با این حال. او حدس زد که مردم بیشتر از آنچه در این مطالعه گزارش کردهاند به اشتراک میگذارند. زیرا شرکتکنندگان فقط در مورد تعامل با یک فرد واحد گزارش میدهند و آنها فقط یک تعامل را در هر درخواست نظرسنجی گزارش میکنند.
با چه کسانی حرف می زنیم؟!
همانطور که محققان انتظار داشتند. افراد بیشتر از افرادی مانند همکاران یا آشنایان. تجربیات منفی خود را با افرادی که نزدیکشان هستند – شریک عاشقانه. عضو خانواده یا دوست – به اشتراک میگذارند.
هنگامی که آنها تجربیات خود را به اشتراک گذاشتند. شرکت کنندگان گفتند که احتمال بیشتری دارد که پاسخ های حمایتی مانند محبت و دیدگاه های مثبت دریافت کنند تا پاسخ های غیرحمایتی مانند سرزنش یا بی اعتبار شدن.
با این حال. در حالی که پاسخ ها مثبت بود. بیش از نیمی از زمانها. شرکتکنندگان گزارش دادند که دقیقاً همان چیزی نبودند که به دنبال آن بودند.
«از تجربیات بالینی و روزانه. اغلب زمانی که افراد احساسات منفی را به اشتراک میگذارند. فقط میخواهند شنیده شوند و درک شوند. نه اینکه مشکلشان حل شود یا تفکرشان تغییر کند.» برای اینکه ببینند آیا این موضوع در گروه مورد مطالعه صادق است یا خیر. نظرسنجی ها به صراحت از آنها پرسیدند که چه نوع پاسخ هایی را می خواهند.
اکثریت قریب به اتفاق شرکتکنندگان گفتند که به دنبال همدلی. مراقبت و درک (یک پاسخ هیجانمحور) به جای مشاوره. کمک یا
اطلاعات (یک پاسخ مشکلمحور) از شرکای مشترک خود هستند. حتی اگر به آنها این امکان داده شد که هر دو را انتخاب کنند.
پاسخ عاطفی محور و مشکل محور. بیش از نیمی از آنها فقط حمایت عاطفی را انتخاب کردند.
اما به گفته شرکت کنندگان در مطالعه. این چیزی نیست که آنها از شریک مشترک خود دریافت کردند.
شریک های عاطفی چه می کنند؟
شریکهای افراد به احتمال زیاد پاسخهای مشکلمحور را نسبت به احساسات محور ارائه میدهند. به عنوان مثال. آنها پیشنهاد کردند که در مورد یک مشکل متفاوت فکر کنند به جای پاسخ دادن با محبت یا تشویق شرکت کننده برای به اشتراک گذاشتن بیشتر احساسات خود.
در این تحقیق. شرکت کنندگان همچنین گزارش دادند که چگونه احساسات آنها در مورد مشکل اصلی و در مورد شریک مشترک پس از تعامل تغییر کرده است.
نویسنده ی مقاله قصد دارد تحلیلهای بیشتری انجام دهد تا بررسی کند که چگونه عدم تطابق بین آنچه فرد میخواهد و آنچه دریافت میکند ممکن است بر این نتیجه تأثیر بگذارد. او گفت: «یک مفهوم ممکن است این باشد که مردم میتوانند با آنچه از دیگران در تعاملات میخواهند مستقیمتر رفتار کنند.» و آن را به آنچه در زوجدرمانی رخ میدهد تشبیه کرد. «بگویید یک نفر میخواهد مشکل را حل کند—ممکن است بخواهیم کمی سرعت خود را کم کنیم و بپرسیم: «این چیزی است که شریک زندگی شما در حال حاضر به آن نیاز دارد؟»
یکی از مواردی که باید در نظر داشت این است که این تحلیل های اولیه بر اساس گروهی از بزرگسالان سالم است که هیچ گونه اختلال روانپزشکی نداشتند. به همین دلیل. شرکت کنندگان نماینده جمعیت عمومی نبودند.
نقش سایر بیماری ها
لیو گفت: «از هر پنج نفر در ایالات متحده یک نفر در طول زندگی خود افسردگی شدید را تجربه کرده است. این یکی از شایع ترین و ناتوان کننده ترین اختلالات روانپزشکی است.
با این حال. این مطالعه همچنین شرکت کنندگان با سابقه اختلال افسردگی اساسی را انتخاب کرد. لیو در حال حاضر در حال بررسی نحوه رفتار متفاوت بزرگسالان مبتلا به افسردگی در استفاده از منابع اجتماعی برای تنظیم احساسات خود در مقایسه با این بزرگسالان سالم است.
او گفت: این یک جهت تحقیقاتی هیجان انگیز است که ما دنبال می کنیم. تحقیقات زیادی وجود دارد که نشان می دهد افراد مبتلا به افسردگی در مدیریت احساسات خود با مشکل مواجه هستند. آنها همچنین مشکلاتی را در زمینه های بین فردی نیز تجربه می کنند. درک تنظیم عواطف بین فردی در میان افراد افسرده به طور بالقوه مداخلات درمانی برای افسردگی را که هر دو جنبه را که در آنها مشکل دارند. مورد هدف قرار می دهد.
https://neurosciencenews.com/supportive-emotional-regulation-19764/
سید مهدی ساداتی هستم. عاشق مغز! داروساز و دانشجوی دکترای تخصصی علوم اعصاب. عضو تیم مرکز سلامت مغز دانا! از علاقه هام شناسوندن کارایی های هیجان انگیز مغز به زبان ساده به آدمهاست! جست و جو می کنم در افسردگی، داروهای موثر بر مغز و سایر بیماری های حوزه ی روان و البته نوروپلاستیسیتی!