07136476172 - 09172030360 [email protected]

موسیقی و یادگیری زبان در مغز

اینها اشکال کلیدی ارتباط و تعامل انسان، دارای اصول گوناگونی مانند سلسله مراتب شناختی هستند. موسیقی و زبان، از صدا یا واج تا عبارات پیچیده مانند ملودی یا جمله تشکیل شده اند.

هر دو اینها در طول مسیرهای شنوایی، در قشر شنوایی و فراتر از آن تحت پردازش عصبی قرار می گیرند. تأثیر متقابل یادگیری زبان و موسیقی، در گروه های سنی مختلف ثابت شده است. تخصص در زمینه موسیقی و قرار گرفتن در معرض آن منجر به تسهیل عملکرد یادگیری زبان می شود.

این اثرات در مطالعات مقطعی نشان داده شده است.

به عنوان مثال، در تلفظ زبان های خارجی، واج و دقت پردازش کلمات، درک آوا و مهارت خواندن تقویت می شود. همچنین نشان داده شده است که موسیقی، کارایی یادگیری رفتاری و عصبی واژه ها در گروه های سنی مختلف از دوران کودکی تا بزرگسالی را تسهیل می بخشد.

آخرین و مهمترین شواهد علمی برای ارتباط متقابل بین موسیقی و مهارت های یادگیری زبان با مطالعات مداخله ای در زمینه موسیقی ارائه شده است. این شواهد شامل اقداماتی مانند EEG برای پردازش صدا-گفتار، تقسیم بندی گفتار-صدا، مهارت های خواندن، تشخیص عصبی در صداهای گفتار و همچنین پردازش واجی و واژگان است.

علاوه بر این، زبان مادری فرد با انواع مختلف شناخت عصبی اطلاعات شنوایی از در تعامل است.

در مورد زبان مادری، هنگامی که ویژگی های صوتی خاصی بر معنای یک کلمه تأثیر می گذارد، کدگذاری صدا را آسان می کند. به عنوان مثال، گویندگان زبان تونال بزرگسالان (که برای رمزگذاری معنا از نشانه ها استفاده می کنند) در انجام کارهای رفتاری از گویندگان غیرتونال (حتی نوازندگان) عملکرد بهتری داشتند.

پاتل در فرضیه OPERA خود یک چارچوب تأثیرگذار برای توضیح این انتقال به ویژه از عملکردهای موسیقی به یادگیری زبان ارائه داد. در آنجا بر همپوشانی آناتومیکی بین شبکه های مربوط به زبان و موسیقی در مغز تاکید شده است.

همچنین دقت مورد نیاز در رمزگذاری موسیقی، احساسات مثبت ناشی از موسیقی و تکرار و توجه لازم در تمرینات موسیقی مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین در فعالیت های مربوط موسیقی، احتمالاً موسیقی به عملکردهای گفتاری منتقل می شود.

بر اساس موارد فوق، نتیجه می گیریم که موسیقی و یادگیری زبان عملکردهای ادراکی شنوایی و عصبی را تعدیل می کنند.

در مطالعه حاضر، ما تأثیر موسیقی و یادگیری زبان خارجی را بر روی فرایندهای شنوایی عصبی در کودکان مقایسه کردیم.

روش مطالعه

دو برنامه آموزشی گروهی، یکی در زمینه موسیقی و دیگری به زبان انگلیسی را دو بار در هفته اجرا کردیم. برای کودکان چینی 8 تا 11 ساله با استفاده از یک کارآزمایی تصادفی کنترل شده (RCT) مطالعه انجام شد. علت انتخاب الگوی RCT به این دلیل بود که در مطالعات مداخله ای طولی از این دست به طور گسترده استفاده نشده است.

قبل و بعد از این برنامه یک ساله، کودکان در دو پارادایم منفی ناسازگاری (MMN)  مربوط به رویداد شنوایی (ERP) شرکت کردند. پارادایم MMN برای بررسی صحت قشر شنوایی در کدگذاری و پیش بینی محتوای دنباله های صوتی است.

این پارادایم مربوط به زمانیست که که یک شرکت کننده به صداها توجه نمی کند. اگر جریان صوتی حاوی صدایی باشد که از اکثر صداها بسیار متفاوت است، پاسخ بخشی که منعکس کننده تغییر توجه غیر ارادی به صداها است می تواند MMN را دنبال کند.

یکی از آزمایشات ها:

مراحل اولیه پیش بینی حسی و توجه غیرارادی را در پارادایم MMN بررسی کرد. در حالی که  پارادایم MLN دیگر فرآیندهای پیش بینی کننده حسی اولیه را مورد بررسی قرار داد. پارادایم MLN ملودیک از نظر موسیقی با فرضیه های ما در مورد یادگیری زبان مرتبط تر بود.

نتایج نشان داد که

برنامه موسیقی، فرآیندهای شنیداری عصبی را در هر دو پارادایم تسهیل می کند. در حالی که برنامه زبان خارجی خاص تر است. درواقع فرآیندهای شنیداری عصبی را فقط در پارادایم چند ویژگی تسهیل می کند.

مطالعه ما:

اثرات موسیقی و برنامه های آموزشی زبان های خارجی را بر فرایندهای تفاوت عصبی صدا در کودکان مدرسه ای مقایسه کرد. با استفاده از دو پارادایم، ERP شنیداری پیشرفته، قبل و بعد از برنامه های یکساله.

فرآیندهای شنیداری حسی پیش بینی کننده اولیه در ارتباط با موسیقی و یادگیری زبان بررسی شدند. این پارادایم ها حتی در صورت عدم توجه داوطلبانه به توالی های صوتی نیز فعال می شدند. علاوه بر این،صداهای جدید از نظر صوتی را در یکی از پارادایم ها قرار دادیم. ما توانستیم تأثیر برنامه های آموزشی را بر توجه غیر ارادی تعیین کنیم.

برخلاف فرضیه های ما

برنامه گروهی زبان خارجی (به عنوان مثال انگلیسی در کودکان چینی) فرایندهای حسی پیش بینی اولیه کودکان را در شیوه شنوایی تسهیل کرد. به ویژه هنگامی که الگوی تجربی با موسیقی مرتبط بود، فرایند تسهیل برجسته تر بود.

این فرایندها توسط پارادایمی که بیشتر بر روی ویژگی های اصلی صدا متمرکز بود مورد بررسی قرار گرفت. ما متوجه شدیم که برنامه موسیقی، کدگذاری گام های حسی پیش بینی کننده را بیش از برنامه زبان تسهیل می کند.

بنابراین، به طور خلاصه، یافته های ما بینش جدیدی در مورد ظرفیت متقابل مدارهای شنوایی مغز ارائه می دهد. اینها در خصوص بهینه سازی و تسهیل عملکردهای موسیقی و گفتار یا یادگیری زبان با آموزش در یکی از این حوزه ها است.

از نظر آناتومی

تخصص طولانی مدت در موسیقی (در مقابل گفتار/زبان) به سطح فرآیندهای شناختی درگیر در مناطق مشترک مغز بستگی دارد. مثلا گزیده های ساختار یافته موسیقی کلاسیک غربی. که درواقع منطقه بروکا (که در پردازش نحوی زبان نیز نقش دارد) را فعال می کند. در مقابل، پردازش حسی اولیه، بخش های مختلف تالاموس را از نظر صداهای موسیقی در مقابل گفتار فعال می کند.

از نظرعملکردی

تداخل بین تخصص بلند مدت در موسیقی و گفتار سه دهه پیش نشان داده شد. داشتن تخصص در موسیقی، برای تعدیل فرایندهای شنیداری با تمرکز در یادگیری زبان نیز نشان داده شد. نکته مهم این است که تأثیر تخصص موسیقی، به تازگی در کارهای جدید یادگیری کلمات بررسی شده. اثرات هم از نظر رفتاری و هم از نظر عصبی مشاهده شده است.

در مطالعه کنونی

برای اولین بار، ما شواهدی از تاثیر یک برنامه آموزشی زبان های خارجی گروهی بر تسهیل پردازش شنوایی عصبی، بیشتر از برنامه موسیقی به دست آوردیم. این واقعیت که برنامه زبان های خارجی، بیشتر از برنامه موسیقی در الگوی محرک پیچیده موسیقی تأثیرگذار بود مهم است. شایان ذکر است که برنامه موسیقی نیز در یک الگوی محرک ساده، پردازش گام را تسهیل می کند.

این نتایج بسیار امیدوارکننده است

زیرا نشان دهنده میزان بالای انعطاف پذیری شنوایی در پیش از نوجوانی (یعنی 8 تا 11 سالگی) است. یک دلیل دیگر ارزشمند بودن نتایج ما این است که نوع موسیقی و برنامه های آموزش زبان های خارجی مورد به صورت گروهی بود. همچنین به حجم قابل توجهی از تکالیف نیاز نداشت. حداکثر 50 درس را در طول یک سال تحصیلی شامل می شد.

هنگام در نظر گرفتن تأثیر نتایج فعلی، باید در نظر بگیریم که همه بچه ها، بومی زبان چینی ماندارین بودند. بنابراین نسبت به گفتار به زبان مادری یا غیر مادری خود، بسیار حساس بودند.

این امر به دلیل اهمیت ارتفاع و خط در نشان دادن مفهوم معنایی در چینی ماندارین ایجاد می شود. بنابراین، برنامه زبان انگلیسی ممکن است به طور مطلوب ظرفیت پردازش شنوایی عمومی و به ویژه ظرفیت پردازش گام را که توسط اطلاعات موسیقی و گفتار به اشتراک گذاشته شده است، فعال کرده باشد.

داده ها نشان می دهد که

این ظرفیت، حتی زمانی که کودکان به صداها توجه نمی کردند اما توجه خود را بر روی یک فیلم صامت متمرکز کرده بودند، فعال می شد. همچنین، ظرفیت پردازش افزایش یافته، به همه ویژگی های شنوایی تعمیم نمی یابد.

از نظر روش شناسی، لازم به ذکر است که تخصیص گروهی شرکت کنندگان در تحقیقات کنونی، تصادفی بود. یعنی  در وهله اول، بین برنامه های انگلیسی و موسیقی برای 119 شرکت کننده که در ابتدا علاقه مند به شرکت در فعالیت های فوق برنامه بودند، تصادفی بود.

با این حال، 19 شرکت کننده در برنامه موسیقی و 7 شرکت کننده در برنامه انگلیسی قرار داشتند. با وجود علاقه اولیه خود نتوانستند در برنامه شرکت کنند. بنابراین، به آنها این امکان داده شد که در گروه کنترل شرکت کنند.

علاوه بر این، 7 شرکت کننده در اصل به این مطالعه علاقه مند بودند. اما به دلیل عدم تمایل به شرکت در آزمون های قبل از آموزش، و 16 شرکت کننده دیگر به دلایل مختلف در برنامه ها ادامه ندادند.

 

 

اگر شرکت کنندگان در مورد محتوای آموزشی که دریافت می کنند، انتخاب شخصی داشته باشند، حتی در خارج از درس نیز به راحتی با آن مشارکت می کنند. بنابراین تأثیر آموزش را به حداکثر می رسانند. برای اینکه هرگونه آموزش بر عملکرد عصبی شناختی (اعم از یادگیری نزدیک یا دور) تأثیر بگذارد، تمرین، یا حداقل مشارکت فعال در طول درس، ضروری است.

در مورد علاقه به محتوا و نحوه تدریس در برنامه، دانش آموزان برنامه موسیقی نسبت به برنامه زبان، اظهارات مثبت بیشتری داشتند.

در نگاه اول، فرضیه OPERA و نتایج فعلی در مورد نقش احساسات در تناقض است.

احساسات و ترجیحات مثبت از نظر مفهومی و عصبی با هم مرتبط هستند، اما یکسان نیستند. علاوه بر این، به تازگی نشان داده شده است که تجربیات ذهنی برانگیخته شده توسط موسیقی، در فرهنگ های مختلف متفاوت است.

مهمتر از همه، به دلیل واسطه بودن زبان، به طور مغرضانه استدلال می شود. بنابراین، ما نمی توانیم تصور پاتل در مورد اهمیت فرایندهای احساسی در عملکردهای انتقال شنوایی را تأیید یا رد کنیم. باید از تحقیقات آینده برای روشن ساختن تعامل بین فرآیندهای احساسی و عصبی شناختی در الگوهای آموزشی طولی استفاده کنیم.

در نتیجه

ما در اینجا شواهد جدیدی را برای این ادعا ارائه می دهیم. این که برنامه گروهی زبان خارجی که در این مطالعه استفاده شده است، فرایندهای پیش بینی شنوایی کودکان را بیشتر از برنامه موسیقی تسهیل کرده است.

حتی اگر از نظر زبانی با پارادایم تجربی ارتباطی نداشته باشد. هنگامی که این فرایندهای عصبی شناختی با استفاده از پارادایمی که بیشتر بر روی ویژگی های اصلی صدا متمرکز شده بود، مورد بررسی قرار گرفت، نقش تسهیل کننده موسیقی ثابت شد.

بنابراین، اثرات انتقالی در عملکردهای عصبی حاصل از برنامه های آموزشی شنیداری (موسیقی/زبان) وجود دارد. این ممکن است حتی در سطح فرایندهای پیش از توجه مشاهده شود. نشان می دهد یک اتصال محکم بین عملکردهای موسیقی و یادگیری زبان در مغز وجود دارد.

آیا برنامه زبان خارجی بر سیستم شناختی عصبی شنوایی تاثیر دارد؟

در بزرگسالان، بسیاری از عملکردهای عصبی شناختی در موسیقی و گفتار مشترک است. اما تعامل موسیقی و گفتار یا یادگیری زبان در مغز چگونه است؟ ما تأثیر موسیقی و آموزش زبان های خارجی را بر شناخت عصبی شنوایی در کودکان چینی 8 تا 11 ساله مقایسه کردیم.

برنامه های آموزشی گروهی را در زمینه موسیقی و زبان خارجی را ارائه کردیم. قبل و بعد از این برنامه های یک ساله، پتانسیل های مربوط به رویداد شنوایی (به ترتیب 123 نفر و 85 قبل و بعد از برنامه) ثبت شد. از این طریق ما فرآیندهای پیش بینی شنوایی اولیه مغز را بررسی کردیم.

در کمال تعجب، برنامه زبان، فرآیندهای پیش بینی شنوایی اولیه کودکان را بسیار بیشتر از برنامه موسیقی تسهیل کرد.

هنگامی که پارادایم تجربی از نظر موسیقی نیز مرتبط بود، این تسهیل در کدگذاری به میزان بیشتری مشهود بود. این فرایندها توسط پارادایمی که بیشتر بر روی ویژگی های اصلی صدا متمرکز بود مورد بررسی قرار گرفت. ما دریافتیم که کدگذاری پیش بینی اولیه با آموزش موسیقی تسهیل می شود.

بنابراین، یک برنامه زبان خارجی قادر به تقویت شناختی عصبی شنوایی و موسیقی است. حداقل در گویندگان زبان تونال، به شکلی با برنامه موسیقی قابل مقایسه است. نتایج ما از اتصال محکم عملکردهای موسیقیایی و زبانی مغز در مغز در حال رشد پشتیبانی می کند.

برای اطلاعات بهتر و تقویت توانایی یادگیری زبان های خارجی، با ما در انستیتو سلامت مغز دانا در ارتباط باشید.

منبع: https://academic.oup.com/cercor/advance-article/doi/10.1093/cercor/bhab194/6322318

 

آیا یادگیری زبان جدید در هر سنی امکان پذیر است؟

موسیقی: یک پیوند اجتماعی!

آیا موسیقی ، انتخاب های ما را تحت تاثیر قرار می دهد؟

به این مقاله امتیاز دهید