07136476172 - 09172030360 [email protected]

درمان شناختی رفتاری (CBT) نوعی روان درمانی است که بر شناسایی الگوهای فکری و باورهای منفی تمرکز دارد تا به بیماران کمک کند جایگزین های واقع بینانه تری اتخاذ کنند. درمانگران از CBT برای کمک به بیماران در مدیریت اضطراب، افسردگی، اختلالات مصرف مواد، اختلالات خوردن و سایر مشکلات سلامت روان استفاده می کنند.

 این روش یکی از سودمندترین انواع درمان است که دارای شواهد قوی است که اثربخشی آن را تأیید می کند. تأثیر مفید درمان شناختی رفتاری به بهترین وجه از طریق اصول آن مشاهده می شود. کدام اصول زیربنای CBT است؟ ده اصل درمان شناختی رفتاری در زیر فهرست شده است.

  •  مبتنی بر مفهوم‌سازی شناختی فردی هر بیمار و فرمول‌بندی مداوم مشکلات بیماران است.
  •  به یک اتحاد درمانی قوی نیاز دارد
  •  تاکید زیادی بر مشارکت و همکاری دارد
  • درمانی مبتنی بر مشکل و هدف است
  •  حال حاضر اولویت دارد
  • بر پیشگیری از عود تاکید می کند، هدف آن آموزش دادن به بیمار است تا درمانگر خود باشد.
  • هدف CBT محدود بودن زمان است
  • جلسات CBT از یک فرمت مشخص پیروی می کنند
  •  به بیماران می آموزد که چگونه باورها و افکار ناکارآمد را بشناسند، ارزیابی کنند و با آنها برخورد کنند
  • از تکنیک های مختلفی استفاده می کند

درمان شناختی رفتاری

CBT مبتنی بر مفهوم‌سازی شناختی فردی هر بیمار و فرمول‌بندی مداوم مشکلات بیماران است.

درمان شناختی رفتاری رویکردی است که از تکنیک های متنوعی برای نیازها و نیازهای منحصر به فرد بیماران استفاده می کند. هر بیمار متفاوت است، به همین دلیل نیازهای آنها متفاوت است. مهمترین اصل CBT تمرکز قوی بر مفهوم سازی یک بیمار است. به عبارت دیگر، درمانگران می‌کوشند ابتدا مشکلات بیماران را قبل از اینکه تکنیک‌های خاص‌تری را توصیه کنند، فرموله و درک کنند.

اهمیت این اصل در این است که چارچوبی برای درک بهتر بیمار فراهم می کند. یک درمانگر قادر به رسیدگی به مشکلات و نیازهای خاص بیماران نیست مگر اینکه ابتدا آنها را درک کند. 

این روش به بیماران کمک می کند تا در درمان پیشرفت مداوم داشته باشند. مزیت اصلی این اصل این است که بیماران از مناسب ترین حمایت های بهداشت روانی برای مشکلات خود برخوردار می شوند. این کار با پرسیدن سوالاتی شروع میشود  تا یک نگاه اجمالی به مشکلاتی که یک بیمار با آن دست و پنجه نرم می کند به دست آورد. در یک مقاله تحقیقاتی در سال 2013 که در SAGE Journals منتشر شد ، خانم کریستینا فن و دکتر ماژلا برن از کالج کینگ در لندن تعریف کردند که مفهوم‌سازی شناختی بیمار در سه سطح وجود دارد، یعنی باورهای اصلی، نگرش‌های میانی، قوانین و مفروضات، و افکار خودکار.

باورهای اصلی

باورهای اصلی درک های اساسی هستند. عموماً در اوایل زندگی، تحت تأثیر تجربیات دوران کودکی رشد می کنند و حقایق مطلق محسوب می شوند. این اصول، باورهای عمیقی در مورد خود، دیگران و جهان هستند. در بیشتر موارد، بیمار باورهای اصلی خود را آگاهانه بیان نمی کند.

نگرش ها

نگرش ها قضاوت هایی درباره یک نتیجه یا موقعیت خاص هستند. از سوی دیگر، قوانین، نسخه های رفتاری هستند که بیماران تحت شرایط خاص باید به آن پایبند باشند. و مفروضات پیش بینی هایی در مورد پیشرفت یک موقعیت بر اساس رفتار بیمار هستند.

افکار

افکار خودکار به طور ناخودآگاه ظاهر می شوند و در موقعیت های خاصی تحریک می شوند. بیماران عمدتاً از احساساتی که احساس می کنند به جای افکاری که آنها را تحریک می کنند آگاه هستند. درک مفهوم سازی شناختی بیمار در اولین تماس برای تفسیر ناراحتی روانی یا مشکل اولیه بیمار آغاز می شود. درمانگر یادداشت برداری می کند و اطلاعات ارائه شده توسط بیماران را جمع آوری می کند تا یک برنامه جامع برای درمان آنها ایجاد کند.

CBT نیاز به یک اتحاد درمانی قوی دارد.

درمان شناختی رفتاری بر اهمیت یک اتحاد درمانی قوی که از طریق یک رابطه درمانی مشارکتی ایجاد می‌شود، تاکید می‌کند که در آن درمانگر و بیمار برای تشخیص افکار و رفتارهای ناسالم همکاری می‌کنند. اهمیت یک اتحاد درمانی قوی این است که به بیماران این امکان را می دهد تا با ایجاد احساس امنیت و درک مشکلات به طور موثری مشکلات را شناسایی و تعریف کنند.

 به این ترتیب، سازگاری بیماران با درمان، به ویژه در هنگام بهبودی از اعتیاد، آسان‌تر است. افراد معتاد احساس می کنند که همه با آنها مخالف هستند. ایجاد یک اتحاد درمانی قوی در این جنبه کمک می کند و در ارتقای یک محیط حمایتی که بیماران را تشویق می کند تا کاملاً به این روند اختصاص دهند، ضروری است. بزرگترین فایده این اصل این است که یک درمانگر با بیمار ارتباط برقرار می کند. با این کار، آنها می توانند از زاویه خود به موقعیت های خاص نگاه کنند. در نتیجه، بیمار می تواند جلسات درمانی را برای رفع نیازهای خاص هر بیمار تغییر دهد.

این اصل با نشان دادن همدلی، شایستگی، صمیمیت و مراقبت به بیماران مبتلا به مشکلات مختلف سلامت روان عمل می کند.

بر اساس یک مطالعه تحقیقاتی در سال 2013 توسط خانم کریستینا فن و دکتر ماژلا برن از کالج کینگ در لندن که در مجله SAGE منتشر شد، CBT بر اهمیت ایجاد رابطه، صمیمیت، درک و همدلی تاکید می کند. احساس درک و ارزش برای پیشرفت و حل موفقیت آمیز مشکلات سلامت روان مهم است. 

بیماران مبتلا به شرایط سلامت روان و اختلالات مصرف مواد به محیطی نیاز دارند که در آن مورد انتقاد و قضاوت قرار نگیرند، بلکه برایشان ارزش قائل و درک شود. با درمان، آنها می توانند آن را دریافت کنند، که پایه و اساس ایجاد یک اتحاد درمانی قوی است. درمان شناختی رفتاری

CBT تاکید زیادی بر مشارکت و همکاری دارد.

درمان شناختی رفتاری فرآیندی یک طرفه نیست که در آن درمانگر اطلاعاتی را برای گوش دادن به بیماران ارائه می دهد.

این نوع درمان بر اهمیت کار تیمی و همکاری تاکید دارد. بیماران در شناسایی الگوهای افکار منفی و بهبود سلامت روان خود با درمانگران همکاری می کنند. اهمیت این اصل در این است که بیمار را تشویق می کند تا در روند بهبودی خود شرکت کند. این نشان می دهد و تایید می کند که بیمار به فرآیندی که منجر به نتایج بهتر درمان می شود. درمانگر تنها به عنوان یک راهنما از طریق کشف خود عمل می کند. 

بیمار کسی است که افکار مخربی را که منجر به خلق و خوی منفی و رفتارهای مخاطره آمیز می شود، شناسایی می کند.

بزرگترین مزیت این جنبه از CBT، احتمال بالاتر نتایج موفقیت آمیز است.

 بر اساس یک مقاله تحقیقاتی 2020 توسط گوریل سولبرگ کلیون و همکاران، که در Frontiers in Psychology منتشر شده است ، نقش بیمار به عنوان یک شرکت کننده فعال در روان درمانی در مشارکت تجربیات در طول جلسات درمانی بسیار مهم است و عاملی حیاتی در موفقیت درمان است. بیماران با رویکرد پیشگیرانه تلاش زیادی برای بهبودی خود انجام می دهند. آنها در مقاومت در برابر الگوهای افکار منفی احساس قوی‌تری می‌کنند و جایگزینی آنها با جایگزین‌های واقع‌بینانه آسان‌تر است.

 این اصل همچنین سودمند است زیرا محیطی را ایجاد می‌کند که در آن بیماران احساس احترام می‌کنند، مورد قضاوت قرار نمی‌گیرند و برای نظراتشان ارزش قائل هستند.

این اصل از طریق مشارکت فعال بیمار عمل می کند. این بدان معنی است که بیمار باید فعالانه روی کارهایی که درمانگر توصیه می کند کار کند و در جلسات شرکت کند. علاوه بر رعایت تکالیف و فعالیت ها، حضور به موقع و رعایت قرار ملاقات های برنامه ریزی شده نیز از مولفه های مهم مشارکت بیمار در نظر گرفته می شود. آنها همچنین باید تکالیف خود را انجام دهند و از تکنیک های مختلف درمانگر استفاده کنند.

CBT درمانی مبتنی بر مشکل و هدف است.

درمان شناختی رفتاری رویکردی است که بر نیازهای خاص بیماران تمرکز دارد. اتخاذ یک رویکرد سیستماتیک برای مشکلات خاص سلامت روان مهم است. یک بیمار نمی تواند در بهبود سلامت روانی خود یا بهبودی از اعتیاد موفق باشد مگر اینکه مشکلات او به طور خاص مورد توجه قرار گیرد. برای تبدیل CBT به یک فرآیند درمانی موفق، بر مشکلی که بیماران می‌خواهند به آن رسیدگی کنند تمرکز می‌کند و باید با اهدافی که بیماران می‌خواهند از طریق یک مداخله درمانی طراحی شده برای رسیدگی به مسائل خاص سلامت روانشان به آن دست یابند، همسو باشد.

اهمیت این رویکرد در این است که اثربخشی درمان را بهبود می‌بخشد، یادگیری را تقویت می‌کند و شیوه‌های درمانی را بر روی مسائل هدفمند و راه‌حل‌های ممکن متمرکز می‌کند. تعیین اهداف قابل دستیابی به بیمار کمک می کند تا مشکلی را که او را آزار می دهد حل کند. به عنوان مثال، آنها می توانند بر افسردگی، اضطراب، اعتیاد و عوامل استرس زا که الگوهای فکری مخرب را القا می کنند، تمرکز کنند. با تمرکز بر مشکلات خاص، درمانگران می توانند به بیماران کمک کنند تا به طور موثر به آنها پاسخ دهند.

مزایای این اصل شامل تجهیز بیماران به مجموعه دقیقی از مهارت های مقابله ای است که برای غلبه بر مشکلات خود نیاز دارند و به آنها اجازه می دهد تا بر روند بهبودی تمرکز کنند.

این اصل به گونه ای عمل می کند که درمانگر سلامت روانی بیمار را ارزیابی می کند و مشکلات خاصی را شناسایی می کند که باید به آنها رسیدگی شود. خانم کریستینا فن و دکتر ماژلا برن از کالج کینگ در لندن بیشتر توضیح می‌دهند که جلسات با یک فعالیت هدف‌گذاری شروع می‌شوند که در آن درمانگر به بیمار در انتخاب مواردی که در آن جلسه خاص مورد بررسی قرار خواهند گرفت، کمک می‌کند.

 همچنین به بیماران دستور داده می شود که تمام افکار مزاحم را که با آن اهداف تداخل می کنند، ثبت کنند. درمانگر از نزدیک با یک بیمار کار می کند تا پاسخ او به آن افکار مزاحم را اصلاح کند تا دستیابی به آن اهداف یعنی بهبودی را آسان تر کند.

CBT در ابتدا اولویت را به زمان حال می دهد.

درمان شناختی رفتاری بر موقعیت‌های فعلی خاص یا افکار مداومی که باعث ناراحتی فرد می‌شود تمرکز می‌کند و راه‌هایی برای بهبود وضعیت ذهنی فرد پیدا می‌کند. اهمیت این اصل در این است که بیمار را تشویق می کند تا در زمان حال زندگی کند، در مورد زمان حال فکر کند و روی مشکل یا “وظیفه” فعلی تمرکز کند.

درمان شناختی رفتاری تنها زمانی به گذشته نگاه می کند که بیماران نسبت به آن ترجیح داشته باشند. درمانگر همچنین ممکن است در زمانی که بیمار در تفکر ناکارآمد گیر می کند یا در مواردی که یادگیری بیشتر در مورد دوران کودکی برای پرداختن به مشکل فعلی ضروری است به گذشته او بپردازد.

مهمترین مزیت اولویت بندی زمان حال این است که بیماران  وضعیت ذهنی خود را به طور موثر بهبود می بخشند. به همین دلیل، CBT با هدف رفع آن مشکل و در نتیجه تسکین درد بیمار یا کاهش شدت علائمی که تجربه می کند، است. این برای افراد معتاد نیز مفید است. اعتیاد آنها یک مشکل فعلی است و CBT به جای اولویت دادن به گذشته، بر حل آن متمرکز است.

CBT در ابتدا به زمان حال اولویت می دهد زیرا مشکل محور است و به اینجا و اکنون مربوط می شود. این کار با تشویق بیماران به صحبت در مورد باورهای خود، به چالش کشیدن آنها و شناسایی الگوهای مشکل ساز عمل می کند. تغییر این الگوها به حل مشکل فعلی کمک می کند.

CBT بر پیشگیری از عود تاکید می کند، هدف آن آموزش دادن به بیمار است تا درمانگر خود باشد و آموزشی است.

درمان شناختی رفتاری با هدف رسیدگی به عدم درک فرآیند و جلوگیری از عود است. بر اساس مقاله ای در سال 2008 توسط دکتر سوزان گراهام و دکتر جان بروکی که در مجله Permanente منتشر شد ، اگر بیماران اطلاعات بهداشتی را درک نکنند، نمی توانند اقدامات لازم را برای تصمیم گیری کافی انجام دهند. بیماری که نمی‌داند درمان چگونه این روش درمانی عمل  می‌کند یا تفکر تحریف‌شده را اصلاح نمی‌کند، هیچ پیشرفتی نخواهد داشت. درمانگر و بیمار برای شناسایی و درک علل عود و ایجاد رویکردی برای جلوگیری از وقوع آنها با یکدیگر همکاری می کنند.

یکی از جنبه های مهم CBT این است که به بیماران بیاموزیم که خود درمانگر باشند.

اهمیت این اصل CBT در این است که به بیماران اجازه می دهد حس کنترل خود را توسعه دهند. دکتر موریلو د اولیویرا دیاس و مارسیا کریستینا اولیویرا د سیمونی در بررسی سال 2020 خود که در مجله تحقیقات روانشناسی بریتانیا منتشر شد تأکید می کنند که از طریق CBT، بیماران بینش عملی در مورد اینکه چگونه افکار منفی آنها منجر به رفتارها و احساسات ناکارآمد می شود به دست می آورند. 

CBT با آموزش اینکه به بیماران درمانگر خود باشند، آنها را قادر می‌سازد تا کنترل فعالی بر بهبودی خود داشته باشند و مهارت‌ها و ابزارهایی را برای مدیریت سلامت روان خود در درازمدت، با یا بدون کمک درمانگر، توسعه دهند.

بزرگترین فایده این اصل آموزش و تشویق بیماران به تمرین آموخته هایشان است.

درمانگران به بیماران یاد می‌دهند که الگوهای فکری سالم‌تر و واقعی‌تر و مکانیسم‌های مقابله را اتخاذ کنند. با تمرکز بر آموزش بیماران، CBT به آنها اجازه می دهد تا به طور فعال روی سلامت روان خود کار کنند. از آنجایی که بیمار از الگوهای فکری و رفتارهای خود یا ارتباط آنها آگاه تر است، احتمال عود بیماری را کاهش می دهد. 

مطالعه 2018 توسط Zuojie Zhang و همکاران. از دانشگاه سیچوان در چین، منتشر شده در BMC Psychiatry تایید کرد که جلسات CBT می تواند خطر عود علائم افسردگی را کاهش دهد. همین امر در مورد سایر شرایط و اعتیاد نیز صدق می کند. این اصل از طریق تمرینات و تکالیف مختلفی که بیماران در خارج از جلسات تمرین می کنند، عمل می کند. ژورنال نویسی نمونه خوبی از تکالیف است که بیماران در CBT انجام می دهند، اما ممکن است لازم باشد مهارت هایی را که در طول یک جلسه درمانی آموخته اند نیز تکرار کنند. Free vector psychotherapy abstract concept illustration. non pharmacological intervention, verbal counseling, psychotherapy service, behavioral cognitive therapy, private session .

هدف CBT محدود بودن زمان  جلسه است.

مدت زمان جلسه یکی از مهمترین اصول درمان شناختی رفتاری است. جلسات از نظر مدت زمان هر جلسه و تعداد جلسات لازم برای بیمار با مشکل خاص دارای محدودیت زمانی هستند. اهمیت جلسات محدود زمانی این است که بر روند کلی درمان فشار وارد می کنند. 

جلسات با زمان محدود اثر انتظار را ایجاد می کند. آنها به درمانگران اجازه می دهند تا نقش هدایتگر را در درمان به عهده بگیرند. انجمن درمان تحلیلی شناختی انگلستان توضیح می دهد که جلسات درمانی با زمان محدود به حفظ تمرکز  کمک می کند. همچنین از مبهم بودن فرآیند جلوگیری می کند.

مزایای جلسات با زمان محدود شامل رعایت بیشتر، جلوگیری از ترک زودهنگام بیماران از درمان و ساختار بهتر جلسات است.

 بیماران از این اصل سود می برند زیرا می توانند پیشرفت خود را به طور موثرتری ارزیابی کنند. آنها همچنین تمایل دارند پیشگیرانه تر عمل کنند و تلاش زیادی برای به دست آوردن بهترین نتیجه از جلسات خود انجام دهند. تعداد جلسات بستگی به مشکل خاص سلامت روان یا شدت اعتیاد دارد. سرویس بهداشت ملی بریتانیا گزارش می دهد که بیماران به 6 تا 20 جلسه درمانی نیاز دارند. 

بر اساس مطالعه ای در سال 2012 توسط گروهی از پزشکان به سرپرستی دکتر Jason A. Nieuwsma که در مجله بین المللی روانپزشکی در پزشکی منتشر شد.، افسردگی را می توان به طور موثر از طریق شش تا هشت جلسه CBT درمان کرد. مدت زمان هر جلسه 30 تا 60 دقیقه و معمولاً هفته ای یکبار است. در بیشتر موارد، بیماران جلسات طولانی تری را برای چند هفته شروع می کنند.

با پیشرفت قابل توجهی، درمانگر مدت جلسات را به 30 دقیقه کاهش می دهد. گاهی اوقات گروه درمانی نیز به ویژه برای بیماران مبتلا به اعتیاد ضروری است. اگر بیمار در طول تعداد جلسات تعیین شده پیشرفت قابل توجهی نداشته باشد، درمانگر ممکن است توصیه کند که به درمان ادامه دهد.

جلسات CBT از یک فرمت مشخص پیروی می کنند.

درمان شناختی رفتاری یک درمان ساختاریافته است که از قالبی پیروی می کند که بیماران آن را طاقت فرسا یا خسته کننده نمی دانند. بیماران مبتلا به اعتیاد یا سایر مشکلات سلامت روانی معمولاً از فقدان ساختار در زندگی خود آزرده می شوند. فقدان ساختار ، ناشی از الگوها و رفتارهای فکری ناکارآمد است. اهمیت یک قالب تنظیم شده در این است که درمانگران بتوانند یک محیط آرام و حمایتی ایجاد کنند. این نوع محیط جریان خاصی دارد، بیماران می دانند چه انتظاری دارند و احساس امنیت می کنند. به همین دلیل است که مزایای اصلی پیروی از یک قالب تنظیم شده، اعتماد بیشتر به فرآیند، احساس آرامش  و افزایش پایبندی است. وقتی بیماران قالب را بدانند، راحت‌تر به آن پایبند می‌مانند.

یک جلسه معمولی درمان شناختی رفتاری از سه بخش تشکیل شده است.

به گفته سرویس بهداشت ملی بریتانیا، بخش اول یک مقدمه است که شامل بررسی خلق و خو، بررسی مختصر هفته و ارائه دستور کار جلسه است. قسمت دوم جلسه درمان CBT شامل بررسی تکالیف، بحث در مورد مسائل در دستور کار، تنظیم تکالیف جدید و جمع بندی است. بخش پایانی جلسه برای جلب نظر در نظر گرفته شده است. درمانگران در طول جلسه زمانی را به توضیح پیشرفت بیمار اختصاص می دهند. بیماران متوجه می شوند که چقدر پیشرفت کرده اند، که می تواند انگیزه آنها را برای غلبه بر مشکلات سلامت روان یا اعتیاد افزایش دهد. درمان شناختی رفتاری

CBT به بیماران می آموزد که چگونه باورها و افکار ناکارآمد خود را بشناسند، ارزیابی کنند و با آنها برخورد کنند.

درمانگران از درمان شناختی رفتاری برای کمک به بیماران برای یادگیری تشخیص یا شناسایی افکار یا باورهای مختل استفاده می کنند. تفکر منفی به طور طبیعی به وجود می آید. در بیشتر موارد این افکار غیرمنطقی هستند، اما قدرت فوق العاده ای در ایجاد اختلال در روند فکری افراد دارند. هنگامی که این افکار مخرب مدیریت نشوند، منجر به باورهای ناکارآمد و تشدید بیشتر مشکلات سلامت روان می شوند. اهمیت آموزش به بیماران برای شناخت این افکار و باورها در تجهیز آنها به مهارت هایی برای شکست دادن آنها نهفته است. 

اگر بیمار نتواند تأثیر مخرب آنها را تشخیص دهد یا ارزیابی کند، قادر به غلبه بر افکار مخرب نیست. این اصل به درمانگر اجازه می‌دهد تا بیماران را توانمند کند تا بتوانند افکار غیرمنطقی را با اتخاذ رویکردی واقع‌بینانه به محرک‌های خاص شناسایی و تصحیح کنند. مزیت اصلی این اصل از درمان CBT این است که بیماران مکانیسم‌هایی را یاد می‌گیرند یا شیوه‌های سالم لازم برای مقابله با باورها و افکار ناکارآمد را توسعه می‌دهند. افکار و باورهای سالم تر بر الگوهای رفتاری تأثیر می گذارد. برای مثال، فردی که اعتیاد دارد با اتخاذ باورها و الگوهای فکری مثبت بیشتر برای غلبه بر افکار منفی و رفتارهای مخاطره آمیز توانمندتر می شود.

آموزش تشخیص افکار و باورهای ناکارآمد به بیماران معمولاً از طریق کشف هدایت شده کار می کند.

درمانگر محیطی را ایجاد می کند که در آن افکار بیمار را زیر سوال می برد و تفکر او را ارزیابی می کند. در نتیجه، بیمار بینش بیشتری نسبت به نحوه تفکر و درک خود از دنیای اطراف خود پیدا می کند. آنها می توانند افکار یا باورهای مخرب را مشخص کنند و برای رفع آنها تلاش کنند.

CBT از تکنیک های مختلفی استفاده می کند.

درمان شناختی رفتاری با به کارگیری تکنیک های شناختی و رفتاری برای رسیدگی به مشکلات سلامت روان، ادراک و عملکرد فرد را تغییر می دهد. با توجه به کتاب مداخلات مختصر و درمان های مختصر برای سوء مصرف مواد توسط مرکز درمان سوء مصرف مواد ، درمان شناختی رفتاری درمان شناختی را برای تغییر الگوهای فکری بیمار و رفتار درمانی اجرا می کند که در آن رفتارهای ناشی از الگوهای فکری منفی با یادگیری رفتارهای جدید و سالم جایگزین می شود.

اهمیت اصلی این اصل CBT این است که درمانگران تکنیک هایی را برای رفع نیازهای خاص بیماران انتخاب می کنند. همانطور که قبلا ذکر شد، CBT بیمار محور است. یک تکنیک لزوما برای همه بیماران کار نمی کند زیرا هر بیمار متفاوت است. یک درمانگر ممکن است یک یا چند تکنیک درمانی CBT را انتخاب کند که بیشترین کمک را به بیمار می کند.

مزایای استفاده از تکنیک های متعدد شامل فرصت برای اتخاذ مکانیسم های مقابله ای بهتر، تغییر الگوهای رفتاری ناسالم به سالم، افزایش اعتماد به نفس و دریافت بینش بهتر از دیدگاه های دیگران است. تکنیک های CBT فرد را تشویق می کند تا دیدگاه خود را تغییر دهد و به آنها امکان می دهد متوجه شوند که الگوهای فکری آنها مخرب است.

نحوه عملکرد این اصل به تکنیک خاصی با هدف تعاملی کردن فرآیند بستگی دارد.

به گفته خانم کریستینا فن و دکتر ماژلا برناز کالج کینگ در لندن، CBT را می توان از طریق تکنیک های رفتاری انجام داد که در آن بیمار تمرینات یا فعالیت های مختلفی را انجام می دهد که برای بهبود فرآیندهای فکری او کار می کند. برای مثال، آنها ممکن است نیاز به نوشتن یک مجله، برنامه ریزی فعالیت های دلپذیر یا انجام کار دیگری داشته باشند. 

این تکنیک به ویژه برای کمک به بیماران برای بازسازی روال های عادی، شرکت در فعالیت های دلپذیر و بهبود توانایی حل مسئله با رسیدگی به مشکلات و مسائل سخت موثر است. درمانگر هدف این تکنیک را توضیح می دهد، نحوه اجرای آن را توضیح می دهد و در مورد مزایای آن صحبت می کند. علاوه بر این، درمانگر به عنوان یک راهنما عمل می کند که به بیماران کمک می کند تا در هر تکنیک حرکت کنند، پشتیبانی ارائه می دهد و توضیح می دهد که چگونه الگوهای فکری خود را برای رفتارهای سالم تر تطبیق دهند.

درمان شناختی رفتاری چیست؟

درمان شناختی رفتاری (CBT) نوعی روان درمانی است که به بیماران کمک می کند تا با تغییر الگوهای تفکر و رفتار، مشکلات خود را مدیریت کنند. این دو نوع درمان را ترکیب می کند: شناختی و رفتاری. اصل اصلی هر دو روش درمانی این است که افکار سالم منجر به رفتارها و احساسات سالم می شود. هدف اصلی شناخت درمانی کمک به بیماران برای یادگیری مهارت هایی است که به آنها امکان می دهد ارتباط بین افکار و احساسات خود را ببینند. رفتار درمانی به تغییر پاسخ های ناسازگارانه فرد به موقعیت های خاص مربوط می شود. درمان شناختی رفتاری هر دو رویکرد را در بر می گیرد. درمانگران از CBT برای درمان طیف گسترده‌ای از شرایط سلامت روان استفاده می‌کنند، اما همچنین رایج‌ترین شکل درمانی در مدیریت اختلالات مصرف مواد است.

اصول CBT از کجا سرچشمه گرفته است؟

اصول CBT در دانشگاه پنسیلوانیا در دهه 1960 سرچشمه گرفت، زمانی که دکتر آرون بک آزمایش هایی را برای آزمایش چندین مفهوم روانکاوانه طراحی و انجام داد. آزمایشات او نتایج جالبی به همراه داشت. آنها نشان دادند که بیماران افسرده افکار منفی دارند که خود به خود ظاهر می شوند. بیماران افکاری را که فاقد اعتبار بودند بیان کردند. بک خاطرنشان کرد که این بیماران دارای تحریفات شناختی در تفکر خود هستند.

او بیان کرد که افسردگی فقط یک اختلال خلقی نیست، بلکه یک اختلال شناختی نیز هست. به همین دلیل رویکرد درمان بیماران مبتلا به افسردگی را تغییر داد. دکتر بک به بیماران کمک کرد تا افکارشان را درباره خودشان دوباره ارزیابی کنند. هنگامی که بیماران این کار را انجام دادند، در انجام کارکردهای زندگی روزمره انعطاف پذیرتر شدند. درمان منجر به تغییر طولانی مدت شد. درمان شناختی رفتاری

با گذشت زمان، استفاده از این رویکرد به مدیریت سایر مشکلات سلامت روان گسترش یافت. علاوه بر دکتر بک، سهم عمده ای در توسعه CBT توسط روانشناس و روان درمانگر آمریکایی آلبرت الیس انجام شد . او روانکاوی را آموزش داد و تمرین کرد اما از آن ناراضی شد. نارضایتی او ناشی از انفعال و ناکارآمدی روش های درمانی فعلی بود. به همین دلیل او تصمیم گرفت رویکردهای جدیدی را برای روان درمانی کشف و توسعه دهد.

در سال 1956، دکتر الیس یک رویکرد درمانی منطقی ارائه کرد.

 این شامل درمانگرانی بود که به طور فعال با بیماران کار می کردند و به آنها کمک می کردند تا باورهای غیرمنطقی خود را که به پریشانی عاطفی و روانی کمک می کند، درک کنند. این روش با نام REBT (رفتار درمانی عاطفی منطقی) نیز شناخته می شود. در واقع REBT نقطه شروعی برای توسعه CBT در نظر گرفته می شود.

دکتر الیس و بک اشتراکات زیادی داشتند. بزرگترین ارتباط آنها نارضایتی شدید از رویکردهای درمانی فعلی بود و آنها معتقد بودند که بیماران به شکل جامع تری از درمان نیاز دارند. اگرچه پزشکان الیس و بک مهمترین نقش را در توسعه و تکامل درمان شناختی-رفتاری ایفا کردند، اما ریشه های این نوع درمان سال ها پیش کاشته شد. در واقع، پیش درآمدهای برخی از جنبه های درمان شناختی- رفتاری از سنت های فلسفی کهن، به ویژه رواقی گری سرچشمه می گیرند. فیلسوفان رواقی معتقد بودند که با استفاده از منطق می توانیم باورهای نادرستی را که باعث ایجاد احساسات مخرب می شود کنار بگذاریم. ریشه های مدرن CBT از اوایل قرن بیستم سرچشمه می گیرد . 

در دهه 1920، روانشناسان آمریکایی جان بی واتسون و روزالی راینر نظریه رفتارگرایی را رایج کردند و آن را به عنوان یک مکتب روانشناختی تأسیس کردند. 

نظریه رفتارگرایی به جای وضعیت روانی و عاطفی درونی یک فرد، بر رفتارهای بیرونی و بیرونی تمرکز دارد. واتسون معتقد بود که پاسخ های فیزیکی در مورد اعمال درونی صحبت می کنند. در حدود سال 1924، درمان های رفتار محور وارد عمل شدند. در دهه 1950، جوزف ولپ روانپزشک آفریقای جنوبی پیشگام رفتار درمانی بود و پایه های توسعه مواجهه درمانی را در درمان افراد مبتلا به اضطراب ایجاد کرد. 

آثار واتسون و ولپ روانشناسان و روانپزشکان دیگر را تحت تأثیر قرار داد تا درمانهای رفتاری جدیدی ایجاد کنند. به عنوان مثال، روانشناسان آرنولد لازاروس و هانس آیزنک رفتار درمانی را توسعه دادند که حول شرایط کلاسیک می چرخید. اساساً، شرایط کلاسیک به تمرینی اشاره دارد که در آن یک محرک خنثی مانند یک تن با یک محرک خاص مانند غذا برای ایجاد یک رفتار همراه می شود.

توسعه رفتار درمانی یکی از پایه های درمان شناختی-رفتاری بود.

وقتی صحبت از شناخت درمانی می شود، دومین پایه برای توسعه CBT، روان درمانگر اتریشی آلفرد آدلر نقش مهمی ایفا کرد. او به خاطر اشتباهات و ایده های اساسی شهرت داشت. در آموزه های او، اشتباهات اساسی عواملی هستند که در اوایل کودکی به وجود می آیند و زندگی فرد را در بزرگسالی تحت تأثیر قرار می دهند. برای بهبود سلامت روان و حل تعارضات و سایر مشکلات باید این اشتباهات اصلاح شود.

تکنیک های اساسی درمان شناختی- رفتاری چیست؟

تکنیک های اساسی CBT در زیر ذکر شده است.

بازسازی شناختی یا چارچوب بندی مجدد :

  • یک فرآیند درمانی که به فرد کمک می کند تا افکار منفی یا غیرمنطقی را کشف، اصلاح، جایگزین یا به چالش بکشد. این تکنیک فرد را تشویق می کند تا به الگوهای افکار منفی خود نگاه دقیقی بیندازد. برای مثال، گاهی اوقات افراد بیش از حد تعمیم می‌دهند، تصور می‌کنند که بدترین سناریو اتفاق می‌افتد، یا بیش از حد بر جزئیات بی‌اهمیتی تمرکز می‌کنند که بر رفتارهایشان تأثیر می‌گذارد.
  • دکتر دیوید ا . _ _بازسازی شناختی را به عنوان یک فرایند مشارکتی سازمان یافته تعریف می‌کند که در آن افراد برای تشخیص، شناسایی، توضیح و تغییر افکار، قضاوت‌ها و باورهای ناکارآمدی هدایت می‌شوند که مسئول پریشانی روانی آنها تلقی می‌شوند. هنگامی که یک فرد از این الگوهای منفی آگاه شد، می‌تواند آنها را در قالب جایگزین‌های مثبت و سازگارتر تغییر دهد.

مواجهه درمانی

  •  به افراد کمک می کند با قرار دادن آنها در معرض محرکی که باعث ترس می شود بر اضطراب ها و ترس ها غلبه کنند. مواجهه درمانی در محیطی امن انجام می شود و نوردهی به تدریج انجام می شود. مواجهه درمانی شامل حمایت درمانگر از بیماران می شود تا به آرامی بر سهل انگاری نسبت به محرک هایی که باعث ترس و پریشانی روانی می شوند غلبه کرده و بهبود بخشد.
  • یک مرور سیستماتیک در سال 2022 منتشر شده در BMC Psychiatry توسط Tengyue Huang و همکاران. اولین بیمارستان وابسته دانشگاه پزشکی چونگ کینگ در چین دریافت که قرار گرفتن در معرض درمان برای بیماری های همراه PTSD مفید است و بهبود قابل توجهی در علائم افسردگی بیماران در کودکان و بزرگسالان نشان داد.

کشف هدایت‌شده

  • تکنیکی که درمانگران برای کمک به بیماران در مورد چگونگی پردازش اطلاعات استفاده می‌کنند. جیمز اورهولسر ، دکتری. از دانشگاه کیس وسترن رزرو ، مراحل یا ساختارهایی را که ممکن است در کشف هدایت‌شده گنجانده شوند، در مقاله خود در سال 2012 که در مجله روان‌درمانی معاصر منتشر شد، تعریف کرد.
  • کشف هدایت‌شده شامل حمایت از بیماران در ایجاد دیدگاه‌های واقع‌بینانه و ماهرانه در مورد مشکلات عادی، شناسایی مشکلات با اهداف عملی مشخص، کمک به بیماران در ایجاد مکانیسم‌های مقابله‌ای، هدایت بیماران در طول کل فرآیند، و اجرای طرح در حین ارزیابی اثربخشی آن است. این تکنیک بیماران را تشویق می‌کند تا از دیدگاه‌های مختلف به مسیری مثبت نگاه کنند. به این ترتیب، آنها مسیر مثبت تری را انتخاب می کنند.

برنامه‌ریزی فعالیت و فعال‌سازی رفتار

  • تکنیکی مبتنی بر این فرض که فرد می‌تواند با درگیر شدن در فعالیت‌های خوشایند به طور منظم افسردگی را کاهش دهد یا خلق و خوی خود را بهبود بخشد. این روش به ایجاد عادات مثبت کمک می کند و فرصتی را برای فرد فراهم می کند تا آموخته های خود را تمرین کند. به عنوان مثال، اگر فعالیتی وجود دارد که فرد از آن اجتناب می کند یا به دلیل اضطراب و سایر احساسات منفی آن را به تاخیر می اندازد، برنامه ریزی آن می تواند مفید باشد.
  • برنامه‌ریزی فعالیت یک عنصر سودآور در درمان افسردگی به دلیل سادگی و رویکرد ساده‌اش است که آن را برای بیماران امیدوارکننده می‌سازد که همانطور که توسط Genevieve Riebe و همکاران بیان شده است. از دانشگاه واشنگتن در مقاله خود که در مجله بین المللی روانپزشکی سالمندان منتشر شده است  این تکنیک همچنین شامل برنامه ریزی برای چیزی سرگرم کننده و لذت بخش است.

ژورنال نویسی

  •  یک تکنیک عالی برای افراد برای مشاهده و انتشار الگوهای فکری که به صورت روزانه دارند. روزنامه نگاری فرصتی برای فرد است تا با احساسات خود ارتباط برقرار کند. یک درمانگر ممکن است ژورنال نویسی را به عنوان یک تکنیک CBT انتخاب کند و به بیمار دستور دهد که تمام افکار منفی خود را بین جلسات یادداشت کند. پس از فهرست کردن افکار منفی، بیمار باید جایگزین های مثبتی برای آنها بنویسد. روزنامه نگاری همچنین ممکن است شامل پیگیری افکار و رفتارهای جدید باشد. انجام این کار به فرد کمک می کند تا پیشرفت خود را به طور موثرتری پیگیری کند.

تقریب پی در پی

  • همچنین به عنوان شکل دادن شناخته می شود، این روش حول انجام وظایف پیچیده یا طاقت فرسا و تقسیم آنها به مراحل کوچکتر و دست یافتنی می چرخد. درمانگران این تکنیک را برای بیمارانی که در انجام یک کار مشکل دارند انتخاب می کنند. تقریب متوالی با تشویق افراد به تسلط بر یک کار کوچکتر یا کاری که شبیه به کار طاقت فرسا است کار می کند. هر کاری که با موفقیت انجام شود پاداش می گیرد و فرد اعتماد به نفس بیشتری برای مقابله با کارهای پیچیده تر در زندگی به دست می آورد.

ایفای نقش

  • به فرد اجازه می دهد تا احساسات خود را در مورد یک موقعیت خاص شناسایی کند و در عین حال یاد بگیرد که دیگران چه احساسی دارند. ایفای نقش باعث می شود که فرد به راحتی احساسات خود را بیان کند و تعامل با دیگران را بهبود بخشد. این به افراد کمک می کند تا در موقعیت های دشوار زندگی کار کنند.

تکنیک‌های کاهش استرس :

  • هدف اصلی این تکنیک‌ها کاهش سطح استرس و در نتیجه افزایش حس کنترل است. کاهش استرس برای مقابله با اضطراب های اجتماعی، فوبیا و حتی اعتیاد مفید است. درمانگر ممکن است از تکنیک های مختلفی برای کاهش استرس استفاده کند، از جمله تصویرسازی، آرامش عضلانی، و تمرینات تنفس عمیق.

درمان شناختی رفتاری

اهداف درمان شناختی- رفتاری چیست؟

اهداف درمان شناختی-رفتاری در زیر فهرست شده است.

  • کمک به بیماران در درک اینکه چگونه افکار و ادراک تحریف شده احساسات دردناک را بدتر می کند : هدف درمانگران کمک به بیماران برای درک تأثیر مضر افکار و ادراکات منفی است. بیماران یاد می گیرند که آنها را شناسایی کنند و درمانگر به آنها کمک می کند تا مهارت ها و عاداتی را برای تبدیل افکار منفی به افکار مثبت ایجاد کنند.
  • ارتقای خودآگاهی و هوش هیجانی : درمانگران به بیماران می آموزند که احساسات خود را بخوانند و احساسات ناسالم را از سالم تشخیص دهند. خودآگاهی و هوش هیجانی به سلامت روان کمک می کند.
  • توسعه خودکنترلی : درمانگران می کوشند تا تکنیک های مختلفی را به بیماران آموزش دهند تا تفکر تحریف شده و غیرمنطقی را شناسایی، به چالش بکشند و تغییر دهند. این برای مدیریت مشکلات سلامت روان و اعتیاد بسیار مهم است.
  • کاهش سریع علائم : هدف CBT تمرکز بر کمک به بیماران برای حل مشکلات فعلی به منظور کاهش علائمی است که تجربه می کنند. به عنوان مثال، اگر فردی مبتلا به اختلال مصرف مواد علائم افسردگی، اضطراب و سایر مشکلات سلامت روانی را نشان دهد، درمانگر به او کمک می کند تا بر وضعیت فعلی خود غلبه کند تا این علائم را به حداقل برساند.
  • پیشگیری از ناراحتی عاطفی در آینده : هدف درمانگران کمک به بیماران برای اتخاذ مکانیسم های مقابله ای سالم به منظور جلوگیری از عود و ناراحتی عاطفی آینده است که می تواند بر رفتار آنها نیز تأثیر بگذارد. این روش با کمک به بیماران در تغییر باورهای اصلی خود که اغلب بر رنج آنها تأثیر می گذارد، به دست می آید.

مزایای درمان شناختی-رفتاری چیست؟

مزایای درمان شناختی رفتاری در زیر ذکر شده است:

توسعه فرآیندهای فکری منطقی تر :

مزیت اصلی درمان شناختی-رفتاری این است که به فرد کمک می کند کنترل بیشتری بر افکار خود داشته باشد. تحریف های شناختی رایج هستند و ممکن است به طور خودکار ظاهر شوند. در بسیاری از موارد، فرد حتی نمی‌داند که فرآیند تفکرش مخدوش است. برای آنها، این افکار ممکن است واقع بینانه به نظر برسد. هنگامی که تحریف های شناختی حل نشده باقی می مانند، فرآیندهای فکری ما را به طور کامل شامل می شود و همچنین بر احساس یا رفتار ما تأثیر می گذارد. درمان شناختی-رفتاری برای توسعه فرآیندهای فکری منطقی تر برای حل و پیشگیری از تحریف های شناختی مفید است.

آرامش را تقویت می کند :

جنبه رفتاری درمان شناختی-رفتاری به افراد کمک می کند تا کنترل واکنش خود به عوامل استرس زا و سایر محرک های منفی را یاد بگیرند. انجام این کار به فرد این امکان را می دهد که به وضعیت آرام تری پاسخ دهد.

عزت نفس را بهبود می بخشد :

بسیاری از شرایط سلامت روان و اعتیاد به شدت با اعتماد به نفس و عزت نفس پایین مرتبط هستند. فقدان عزت نفس بیشتر به افکار و رفتارهای منفی کمک می کند و در نتیجه یک چرخه معیوب ایجاد می کند. یکی از مهمترین مزایای CBT این است که می تواند این چرخه را بشکند و به عزت نفس بیمار کمک کند. بیماران از طریق مهارت هایی که در طول درمان می آموزند، اعتماد قوی تری به توانایی ها و تصمیمات خود پیدا می کنند.

امید می دهد :

درمان شناختی-رفتاری همه چیز در مورد نشان دادن امید و فرصتی برای احساس بهتر به افراد مبتلا به اختلالات سلامت روان و اعتیاد است. گاهی اوقات افرادی که این مشکلات را دارند معتقدند که هیچ راهی برای نجات وجود ندارد. آنها احساس ناامیدی می کنند که این امر علائم آنها را بیشتر تشدید می کند و منجر به رفتارهای پرخطر می شود. 

به لطف CBT، بیماران متوجه می شوند که افکارشان گاهی نادرست و غیرمنطقی است. آنها یاد می گیرند که طرز فکر سالم تری اتخاذ کنند که منجر به سلامت روانی بهتر و بهبود رفتارها می شود.  

خدمات انستیتو سلامت مغز دانا:

 همکاران زبده  و متخصص ما در زمینه های روانپزشکی، روانشناسی و علوم اعصاب آماده ارائه خدمات مرتبط با شناسایی و درمان تمام اختلالات خلقی با استفاده از دارو درمانی و روش های نوین درمانی از قبیل تحریک الکتریکی فرا جمجمه ای می باشند.

اگر بدنبال بهترین مرکز با حرفه ای ترین تیم درمانی متشکل از روانپزشکان، روانشناسان، کاردمان ها، نوروساینتیست ها و استفاده از روش های نوین درمانی هستید همین امروز زمان ویزیت خود را تنظیم کنید! از این طریق با ما در تماس باشید.

07136476172-09172030360

آدرس: فارس، شیراز بلوار بعثت (حدفاصل چهارراه خلدبرین و فلکه سنگی) مجتمع پزشکی مریم طبقه پنجم – انستیتو سلامت مغز دانا

ایمیل: [email protected]

اینستاگرام: danabrain.ir@

 

درمان شناختی رفتاری (CBT) چیست: هر آنچه باید بدانید

درمان شناختی رفتاری برای اختلال دوقطبی

درمان شناختی رفتاری برای بی خوابی (CBT-I): قسمت اول

به این مقاله امتیاز دهید