07136476172 - 09172030360 [email protected]

مقدمه

مغز یک ارگان بسیار پیچیده است. همه چیز، از حرکت انگشتان تا ضربان قلب را کنترل و هماهنگ می کند. مغز همچنین نقش مهمی در نحوه کنترل و پردازش احساسات دارد. متخصصان هنوز هم در مورد نقش مغز در طیف وسیعی از احساسات سوالات زیادی دارند. آنها ریشه احساساتی مانند ترس، عصبانیت، خوشبختی و عشق را یافته اند. هنگامی که یک احساس عصبانیت با رفتار پرخاشگرانه یا خصمانه همزمان می شود، آمیگدال را نیز فعال می کند. آمیگدال بخشی بادامی شکل از مغز که با احساسات، به ویژه ترس، اضطراب و خشم مرتبط است.

در این مقاله می خواهیم به کنترل احساسات به ویژه عصبانیت بپردازیم.

احساسات از کجا می آیند؟

سیستم لیمبیک، گروهی از ساختارهای بهم پیوسته است که در اعماق مغز قرار دارد. این بخش از مغز، مسئول پاسخ های رفتاری و عاطفی است.

به طور کلی این ساختارها جزء سیستم لیمبیک محسوب می شوند:

  1. هیپوتالاموس: پاسخ های عاطفی را کنترل می کند. این بخش در پاسخ های جنسی، ترشح هورمون و تنظیم دمای بدن نیز نقش دارد.
  2. هیپوکمپ: هیپوکمپ به حفظ و بازیابی خاطرات کمک می کند. همچنین در درک ابعاد فضایی محیط اطراف نیز نقش دارد.
  3. آمیگدال: به هماهنگی پاسخ های احساسی کمک می کند. این ساختار نقش مهمی در کنترل ترس و عصبانیت دارد.

در این سیستم، شکنج سینگولیت و پاراهیپوکمپ بر روحیه، انگیزه و قضاوت تاثیر می گذارند.

کدام قسمت از مغز ترس را کنترل می کند؟

از دیدگاه بیولوژیکی، ترس احساس مهمی است. به فرد کمک می کند تا به موقعیت های تهدیدآمیز آسیب رسان، پاسخ مناسب دهد. این پاسخ، با تحریک آمیگدال و به دنبال آن هیپوتالاموس ایجاد می شود. به همین دلیل در اثر آسیب آمیگدال در نتیجه ضربات مغزی، فرد به موقعیت های ترسناک، دیگر پاسخ نمی دهد.

با تحریک آمیگدال و سپس هیپوتالاموس، پاسخ جنگ و گریز در فرد آغاز می شود. سپس سیگنال هایی برای تولید هورمون کورتیزول به غده فوق کلیه فرستاده می شود. با ورود این هورمون به جریان خون، تغییراتی فیزیکی در فرد ایجاد می شود. در نتیجه، ریت ضربان قلب، میزان تنفس، قند خون و میزان تعریق در فرد بالا می رود.

آمیگدال علاوه بر آغاز پاسخ جنگ و گریز، در یادگیری ترس نیز نقش دارد. فرآیندی که در آن فرد بین موقعیت های خاص و احساس ترس ارتباط برقرار می کند.

کدام قسمت از مغز عصبانیت یا خشم را کنترل می کند؟

دقیقاً مانند ترس، عصبانیت پاسخی به تهدیدها یا عوامل استرس زا در محیط است. زمانیکه شخص در شرایطی باشد که به نظرش خطرناک است و راه فراری از آن ندارد، با پرخاش پاسخ می دهد. موانعی که از رسیدن افراد به هدفشان جلوگیری می کنند نیز سبب سرخوردگی و در نهایت عصبانیت می گردند.

عصبانیت نیز مانند ترس با تحریک آمیگدال و هیپوتالاموس آغاز می شود. علاوه بر این، ممکن است قسمت هایی از قشر پیش پیشانی نیز در عصبانیت نقش داشته باشد. مطالعات نشان داده است که آسیب به ناحیه پیش پیشانی منجر به عدم کنترل عصبانیت و پرخاش گری می شود.

کدام قسمت از مغز مربوط به درک احساس خوشبختی است؟

خوشبختی به حالت کلی رفاه یا رضایت اشاره دارد. عموما احساس خوشبختی با افکار و احساسات مثبت همراه است. مطالعات تصویربرداری مغز، نشان می دهد که پاسخ شادی تا حدودی از قشر لیمبیک سرچشمه می گیرد. مناطق دیگری نیز در بازیابی خاطرات، حفظ تمرکز و توجه در محیط نقش دارند.

طبق مطالعات انجام شده، افرادی که حجم ماده خاکستری بیشتری در precuneus سمت راست خود دارند، شادتر اند. کارشناسان تصور می کنند که precuneus اطلاعات خاصی را پردازش کرده و آنها را به احساس خوشبختی تبدیل می کند. به عنوان مثال، با تصور خاطرات خوبی که با عزیزانتان داشته اید احساس خوشبختی می کنید.

مدیریت عصبانیت

دانشمندان به امید راهی برای کنترل عصبانیت، ماهیت آن را بررسی می کنند. وقتی ترمزهای احساسی از کار می افتند، افسردگی و عصبانیت اغلب دست به دست هم می دهند.

پژوهشگران در بیمارستان ماساچوست، ماهیت خشم را در بیماران مبتلا به افسردگی بررسی کرده اند. برخی بیماران در هنگام عصبانیت، فریاد می زنند، برخی وسیله ای را پرتاب می کنند. نکته جالب توجه این بود که با پایان افسردگی، حملات خشم در بیماران متوقف شد. درک این پیوند می تواند بینش ارزشمندی در مورد این اختلالات و درمان آنها ارائه دهد.

این پژوهش ها در مورد افراد سالم، بدون هیچ نشانه ای از افسردگی و اپیزودهای عصبانیت، نیز آغاز گردید. آن ها از تصویربرداری توموگرافی با انتشار پوزیترون برای بررسی فعالیت بخش هایی از مغز در هنگام عصبانیت استفاده کردند. شبیه سازی عصبانیت در افراد با یادآوری خاطرات بد انجام شد.

آنها مشاهده کردند با شروع احساس عصبانیت، فعالیت در آمیگدال افزایش می یابد. در همان زمان، بخشی از قشر پیشانی، درست بالای چشم، نیز درگیر می شود. در افراد سالم، کنترل این احساس با فعال شدن قشر پیشانی، به سرعت اتفاق افتاد.

افراد افسرده

در افراد افسرده که مستعد حملات خشم هستند، این ترمز عصبی به خوبی فعالیت نمی کند. در مطالعه دیگری، دانشمندان دریافتند که در افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و حملات عصبانیت، قشر پیشانی فعال نمی شود. بلکه فعالیت در آمیگدال افزایش یافته و از این پس، فرد قادر به کنترل احساسش نیست.

طبق تحقیقات بیمارستان McLean، عصبانیت ظاهراً بی ضرر، ممکن است باعث آسیب نامرئی به مغز کودکان خردسال شود. دکتر مارتین تیچر، دریافته است که سوء استفاده کلامی والدین و همسالان باعث ایجاد تغییراتی در مغز می شود که تا بزرگسالی ادامه دارد.

جدیدترین پژوهش ها

آخرین تحقیقات دکتر مارتین تیچر نشان می دهد که سوء استفاده کلامی، در کل، بر رشد کودکان تأثیر متفاوتی می گذارد. این اتفاق در اوایل کودکی منجر به بیماری های جسمی می گردد. در دوران راهنمایی می تواند سبب روی آوردن به مواد مخدر، اضطراب و افسردگی شود. در دوران دبیرستان می تواند منجر به افزایش عصبانیت، خشونت و پرخاش گری گردد.

مارتین تیچر اکنون در حال بررسی اثرات خشونت خانگی است. یافته های اولیه نشان می دهد که همه سیستم های حسی ممکن است در برابر خشونت آسیب پذیر باشند. به طور کلی کار او تاکید می کند که مدیریت عصبانیت و خشم نیازمند توجه بیشتر است.

سروتونین و دوپامین باعث پرخاشگری در مگس های میوه می شوند.

ادوارد کراویتز، استاد جراحی عصب شناسی، موضوع عصبانیت و پرخاشگری را در مگس میوه مطالعه می کند. می گوید: “ما نمی دانیم چه زمانی مگس ها عصبانی هستند.” “ما نمی توانیم از حیوانات احساسشان را بپرسیم.”

وی ادعا می کند که این رفتار پرخاشگرانه ذاتی است. چنین تحقیقاتی، اگرچه به طور مستقیم به خشم انسان ترجمه نمی شود، اما می تواند در مورد خصومت و عصبانیت به دانشمندان بینش دهد. او مگس ها را به عنوان مدلی برای تحریک ژنتیکی انتخاب کرد، زیرا مگس ها را می توان به سرعت و در انزوای کامل پرورش داد.

بررسی عصبانیت در مگس های میوه

کراویتز دریافته است که مگس ها در هنگام رقابت برای دستیابی به منابعی مانند غذا یا جفت، رفتارهای پرخاشگرانه نشان می دهند. در ابتدا، همه ی آنها به یک روش می جنگند، اما با گذشت زمان، بین برندگان و بازندگان تفاوت هایی نمایان می شود. کراویتز می گوید: مگس ها کمتر با رقبایی که قبلاً به آنها باخته اند می جنگند. و حتی اگر با ذوق و شوق به دشمنان جدید و قوی نزدیک شوند، تمایل دارند که ببازند.

وی در تحقیقات اخیرش از مگس های تراریخته استفاده می کند. در این مگس های تراریخته، او می تواند نورون های حاوی سروتونین و دوپامین را به طور انتخابی روشن و خاموش کند تا مشخص کند که این نورون ها در پرخاشگری، عصبانیت، شدت مبارزه و ایجاد دستورات نوک زدن چه نقشی دارند.

اهمیت سروتونین

به نظر او، سروتونین برای شدت مبارزه بسیار مهم است. بدون آن، مگس ها با اشتیاق نبرد نمی کنند. در مقابل، به نظر می رسد دوپامین از پرخاشگری جلوگیری می کند. در غیاب آن، مگس ها با شدت بیشتری مبارزه می کنند. کراویتز و همکارانش قصد دارند نورونهای خاص درگیر را جدا کرده و مدارهای حاکم بر این رفتارها را بررسی کنند.

اگرچه ارتباط چنین یافته هایی با انسان و اختلالات خلقی آنها وسوسه انگیز است. وی می گوید: “ما اصول کلی نحوه عملکرد این مدارهای عصبی را دنبال می کنیم و برخی از مواد شیمیایی در گونه ها یکسان هستند.” “اما جزئیات مدارها کاملاً متفاوت اند .”

وی تاکید می کند که در انسان ها، فاکتورهای محیطی و سبک زندگی، در تشدید میزان عصبانیت بسیار مهم اند. افراد با پیروی از روش های سالم تا حد زیادی قادر به کنترل احساس خشم خود خواهند بود.

منبع: https://hms.harvard.edu/magazine/science-emotion/anger-management

چه طور از احساس خشم و عصبانیت به نفع خودمان استفاده کنیم؟

چرا عصبانی می شوم؟

5 راه برخورد با آدم های عصبانی

به این مقاله امتیاز دهید