ممکن است یک بعد از ظهر عادی مانند همه ی بعد از ظهر ها باشد. شام در حال آماده شدن است و همسرم کارهای آشپزخانه را انجام می دهد. فرزندم نیز در اتاقش بازی می کند.
من روی مبل نشسته ام و روزنامه می خوانم یا لباس های شسته شده را به محلشان می برم.
در همین حین همسرم به اتاق می آید تا از من سوالی بپرسد. یا فرزندم شروع به شلوغ کردن و سر و صدا میکند.
در همین حین، گفت و گوی درونی ذهن من مشوش می شود و من احساس می کنم آدرنالین در بدنم در حال فوران است.
این بدن من است که به من اعلام می کند به شدت نیاز به زمانی برای خودش به تنهایی دارد.
به عنوان یک مادر، همسر و یک زن در جامعه، زیاد پیش می آید که وارد چرخه ای شوم که در آن به طور مکرر در حال انجام کار یا وظیفه ای برای دیگران هستم.
اما مهم است که هر یک از ما، مراقبت از خودمان را رها نکنیم.
گاهی این خودمراقبتی، به معنای یک گام دور شدن از همه ی شلوغی ها و اختصاص زمانی برای خودمان است.
اما اختصاص ندادن این زمان به خودمان، ما را در خطر فرسودگی قرار می دهد. فرسودگی هم به طور فیزیکی و هم به طور روانی می تواند زندگی ما را تحت تاثیر قرار دهد.
خوشبختانه من زنگ های خطر را در این مواقع شناخته ام. در ادامه یک لیست از نشانه هایی آمده است که مشخص می کند ممکن است شما نیاز به زمانی برای خودتان داشته باشید.
در این زمان ها، بهتر است به تکنیک های کاهش اضطراب یا خودمراقبتی رجوع کنید تا حالتان بهبود پیدا کند و از فرسودگی دور بمانید.
1.هیچ چیزی دیگر جالب به نظر نمی رسد.
کی از اولین نشانه های نیاز به زمانی برای خودتان، این است که دیگر اتفاقات و فعالیت ها به نظر شما جالب نمی رسند.
ممکن است شما خودتان را در حال غر زدن راجع به بی حوصلگی پیدا کنید. یا ممکن است کارها را به طور مکرر عقب بیندازید.ممکن است این کارها،کارهایی بوده باشند که در گذشته با لذت و خلاقیت به سراغ آن ها می رفته اید.
این شرایط به شما یادآوری می کند که روحیه و خلق و خوی شما نیاز به یک بازیابی دارد تا بتواند برای کارها انرژی روانی صرف کند.
زمانی که من متوجه این فرایند در ذهن و بدنم شدم،فهمیدم که باید زمان بیشتری به خودم اختصاص دهم.
این “زمانی برای تنهایی” به سادگی می تواند شامل فعالیتی مانند رفتن به کتابخانه و گشتن در بین کتاب ها، یا نوشیدن یک چای و دیدن یک قسمت از سریال مورد علاقه تان باشد.
ترکیب زمانی برای تنهایی و بازیابی خودتان، با زمانی برای ایده های خلاقانه، قدرت تخیل شما را برمیگرداند.
2.مدام دنبال خوردن همه ی خوراکی ها هستید!
من متوجه شده ام که وضعیت احساسی، روی الگوی خوردن افراد تاثیر گذار است. زمان هایی است که من ناگهان شروع می کنم و به دنبال همه ی خوراکی های خوشمزه در خانه می گردم.
به طور معمول، من به سمت خوراکی ها می روم زیرا به دنبال راه فراری از شرایط هستم.
در این موقعیت ها وقتی متوجه نیاز احساسی ام به خوردن می شوم، از خودم می پرسم من الان دقیقا به چه چیزی نیاز دارم؟
در این صورت معمولا جواب من “خوراکی بیشتر” نیست. بلکه یک لیوان آب بزرگ و کمی استراحت و تنهایی حالم را بهتر می کند.
با آگاه شدن از پرخوری احساسی، و زمان هایی که دچار این وضعیت می شوید، میتوانید مشخص کنید که واقعا گرسنه هستید یا آنچه به آن نیاز دارید، یک استراحت حسابی و مناسب است.
3.نسبت به همه چیز زودرنج و حساس می شوید.
به طور معمول من می توانم مسئولیت های مختلفی بر عهده داشته باشم و آرامش خود را حفظ کنم. اما موقعیت های پیش می آید که احساس می کنم با کوچکترین محرکی، تحریک می شوم و شرایط مرا کلافه می کند.
برای مثال ممکن است در حین درست کردن شام، متوجه شوم یکی از مواد را فراموش کرده ام و این وضعیت مرا آشفته کند و احساس کنم در انتخاب جایگزین مناسب فلج شده ام.
هر زمان که احساس کنم دیگر نمی توانم اتفاقات را مدیریت کنم و توسط آن ها متوقف شده ام، نشانه ای است که سر خودم را بیش از حد شلوغ کرده ام و باید استراحت کنم.
بهترین راه در این زمان ها استفاده از روش های خودمراقبتی است.
بررسی کردن واقعیت:
آیا واقعا این شرایط معادل آخر دنیاست؟
برطرف کردن نیاز های اولیه:
آیا نیازهای اولیه ام را برطرف کرده ام. آیا گرسنه یا تشنه نیستم؟ آیا بهتر است کمی دراز بکشم و استراحت کنم؟
کمک گرفتن:
برای مثال می توانم به همسرم بگویم در راه برگشت به خانه بخشی از خرید مورد نیازمان را انجام دهد؟
با کم کردن بخشی از وظایف و کار ها،می توانم فرصتی برای خودم پیدا کنم.
4.نسبت به عزیزانم بدخلق و بد اخلاق می شوم.
من معمولا نسبت به اطرافیانم صبور و مهربان هستم.
اما در زمان هایی که به فرسودگی نزدیک می شوم، یک سر و صدای ساده ی فرزندم یا سوال ساده ی شوهرم مرا دیوانه می کند.
بنابراین زمان هایی که متوجه می شوم نسبت به نزدیکانم نامهربان شده ام، به خودم فرصت بهبود و تنهایی می دهم.
در این شرایط من نیاز دارم تنها باشم و به این سوال پاسخ دهم که کدام نیازهای برطرف نشده ام مرا در این خلق بد قرار داده اند؟
بعد از گذراندن مدتی زمان به تنهایی، آماده ی ارتباط با دیگران می شوم و می توانم دوباره ارتباط معنادار و برپایه ی همدلی با دیگران برقرار کنم.
اگر در بازه های گذشته باعث ناراحتی شده باشم، عذرخواهی می کنم و علت رفتارم را توضیح می دهم.
5.نیاز دارم خودم را مخفی کنم! در اتاق، در حمام، در کمد…!
یکی دیگر از مواردی که به من نشان می دهد نیاز به زمانی برای تنهایی دارم، این است که خودم را از اطرافیان کاملا جدا می کنم و تمایل دارم با کسی ارتباط برقرار نکنم.در این مواقع بهترین کار این است که زمانی را به خودم اختصاص دهم تا بتوانم بار دیگر، با انرژی بیشتر و حال بهتر به جمع برگردم.
منبع: