روابط آسیب زا
شناخت آسیب های روابط عاطفی سمی، می تواند نجات دهنده باشد.
روابط سمی، تاثیرات بلندمدت و منفی زیادی به همراه دارند. هرچه دوره ی این روابط طولانی تر باشد، تاثیر بیشتری بر روابط آینده خواهند گذاشت. بنابراین اهمیت دارد که هرچه سریعتر آسیب های این روابط را بشناسیم و راه خروج از آن ها را پیدا کنیم.
روابط آسیب زا شامل کنترلگری در روابط، بازی های روانی احساسی، و شکل های مختلف خشونت می شوند.
بسیاری از افراد، روابط آسیب زا را تنها خشونت های خانگی می دانند اما در حقیقت گستره ی روابط آسیب زا بسیار بزرگتر است.
ارتباط های مختلفی در بلند مدت یا کوتاه مدت در گروه روابط عاطفی آسیب زا قرار می گیرند.
روابط آسیب زا،تاثیرات مخربی بر روابط آینده،سلامت جسمی و سلامت روانی افراد می گذارند. در ادامه تعدادی از آسیب های این روابط ذکر شده است. شناخت این آسیب ها کمک می کند راه خروج از این روابط را پیدا کنیم :
1.پارانویا
افراد قربانی روابط سمی، دچار پارانویا و عدم اعتماد می شوند.
در روابطی که به طور مستمر سم پاشی ذهنی (gaslighting) اتفاق می افتد، قربانیان دچار افسردگی، اضطراب، بی اعتمادی و نا امید شدن از داشتن ارتباط سالم می شوند. سم پاشی ذهنی به این معناست که یکی از طرفین رابطه به طور مرتب باعث شود دیگری به سلامت روان خود یا واقعیت شک کند.این عمل جهت کسب قدرت انجام می شود.
قربانیان فکر می کنند محبت یک توهم است و دیگران کار ها را تنها برای نفع شخصی انجام می دهند.آن ها احساس می کنند دائما برای کنترل نشدن توسط دیگران باید تلاش کنند.
این تاثیرات در نهایت باعث ایجاد پارانویا و بدبینی نسبت به همه ی روابط ( چه عاطفی، چه کاری و غیره) می شود.
افراد پارانوید نمی توانند به آسانی احساس صمیمیت در روابط را تجربه کنند.آن ها همیشه صدایی در ذهن خود دارند که چیزی سر جایش نیست. این یک مکانیزم محافظت کننده در روابط سمی است و افراد برای محافظت از خود، دچار بدبینی می شوند. اما بدبینی، در روابط سالم تاثیر مخربی خواهد داشت.
این پارانویا برای زمان های طولانی در قربانیان می ماند.حتی مدت های مدیدی بعد از خروج از رابطه ی سمی. و در نتیجه به تهدیدی برای روابط بعدی که ممکن است سالم باشند تبدیل می شود.
2.دوری از صمیمیت
صمیمیت در روابط سمی و آسیب زا به مکانیزمی تبدیل می شود که در آن، آسیب اتفاق می افتد و اعتماد خدشه دار می شود. سمی بودن رابطه در نهایت باعث می شود تنها خاطرات منفی و درد ها و زخم های رابطه در ذهن قربانی باقی بماند.درنتیجه ذهن آدمی تصمیم میگیرد صمیمیت را با تراژدی و درد هایی گره بزند که باید از آن ها اجتناب کرد.
اکثر افرادی که در روابط آسیب زا بوده اند، برای مدتی از ایجاد صمیمیت با دیگران اجتناب می کنند. این تنها یک شکل از بی اعتمادی نیست بلکه مکانیزمی برای بقا است که فرد قربانی استفاده می کند تا دوباره مورد کنترل و سواستفاده قرار نگیرد.
در ذهن این قربانیان، تنها محیط امن، وجود خودشان است. و آسیب پذیری ای که همراه با صمیمیت می آید در ذهن این افراد کشنده و بسیار ناخوشایند است.
3.شک کردن به خود
روابط سمی و آسیب زا باعث می شوند هر روز به خود شک کنید. شما به قدر کافی خوب نیستید. شما اشتباهات فراوانی را مرتکب شده اید. شما مقصر هه ی اتفاقات بد هستید. این ها افکاری هستند که در یک رابطه ی آسیب زا در ذهن شما هر روز می چرخند.
در روابط خشونت بار، قربانیان خود را مسئول رفتار طرف مقابل و بی ثباتی ها و بدرفتاری های او می دانند. این احساس مسئولیت پذیری افراطی و احساس گناه حتی به جنبه های دیگر مانند شغل، والد گری و ظاهر نیز سرایت می کند.این احساس گناه و شک به خود، فلج کننده است.
افراد قربانی در این روابط مدام فکر می کنند به قدر کافی برای داشتن یک رابطه ی جدید خوب نیستند. آن ها فکر می کنند نمی توانند تصمیمات مناسبی بگیرند.این افکار، فرد قربانی را برای خروج از رابطه فلج می کند.
4.احساس بدبختی
افراد قربانی این احساس را دارند که بدترین اتفاقات در شرف وقوع است.گرچه این احساس، به عنوان یک مکانیزم دفاعی برای این شکل گرفته است که افراد را از آسیب دیدن در روابط سمی حفظ کند، در بلند مدت تبدیل به یک نکته ی منفی می شود. احساس بدبختی به افسردگی و نا امیدی منجر می شود و حتی می تواند آنقدر دردناک باشدکه فرد را به فکر خودکشی بیندازد. افکار ناامیدانه و احساس بی ارزشی از احساس هایی است که افراد قربانی در روابط خشونت بار تجربه می کنند.
روابط سمی نباید دست کم گرفته شوند. نباید فکر کنید با خروج از این روابط، یک شبه همه چیز به حالت عادی برمیگردد. این نگاه، چرخه ی خشونت را تحکیم می کند و اثرات بلند مدت و منفی این روابط را دست کم می گیرد.
اما از طرفی، نباید به این روابط به چشم مهر حتمی برای بدبختی مادام العمر نیز نگاه کنیم.
با آگاهی و قرار گرفتن در مسیر درمان، می توان به مسیر زندگی سالم بازگشت. کلید اول، این است که فرایندی را که این روابط بر ما تاثیرگذار هستند بشناسیم. با پیدا کردن شناخت بیشتر از چگونگی این روابط، کلید خروج از آن ها را پیدا می کنیم.
منبع: