07136476172 - 09172030360 [email protected]

 

دکتر محمد نامی

دکترای تخصصی علوم اعصاب، فلوشیپ اختلالات خواب

مدیر گروه علوم اعصاب، دانشگاه علوم پزشکی شیراز

 

سلامت مغز ضرورت امروز: جایگاه علوم اعصاب و فناوری های نوین

 

طی سالهای اخیر  با کاربرد واژه هایی نو مانند سلامت مغز ، علوم اعصاب کاربردی و علوم شناختی در مجامع علمی و  سطح جامعه روبرو هستیم .  با اینکه موضوع سلامت مغز موضوعی بسیار مهم است در بسیاری از جوامع تا به حال توجه چندانی به آن نشده است. دغدغه بیشتر مردم، بخصوص سالمندان پیشگیری یا کنترل بیماری‌هایی مانند فشارخون، چربی خون و قند خون بالا و … است. با اینکه  سلامت ارگانهایی مثل چشم، کلیه، کبد، تیرویید، ریه و.. را بارها در طول زندگی چک میکنیم، سلامت مهمترین قسمت از بدن یعنی مغز  به نوعی فراموش شده است. انگار این عضو کلیدی بدن قرار است همیشه همینطور خوب کار کند و مراقبت خاصی هم نمیخواهد  تا اینکه در پی اختلال در حافظه، توجه و تمرکز، مشکلات حرکتی، حسی، تعادلی و  .. توجه ما به این قسمت از بدن معطوف شود. با پدید آمدن چنین مشکلاتی  عملاً فرد وارد فرآیند درمان می‌شود، در حالیکه مبحث سلامت مغز در پی این است که نگاه درمان محور را به نگاه سلامت محور و مبتنی بر پیشگیری تبدیل کند. این موضوع آنقدر مهم است که باعث شده تا هفته‌ای از سال در سراسر جهان به عنوان هفته آگاهی از مغز نام گذاری شود. این رویداد در تقویم ما مصادف با هفته دوم اسفند ماه است.

 

در بحث سلامت مغز متخصصین حوزه علوم اعصاب به ارزیابی و انجام تست‌های دوره‌ای مغز در مراحل مختلف زندگی می‌پردازند. در این تست ها عملکرد مغز سنجیده می‌شود و حتی اگر مشکل یا ناکارامدی خاصی هم وجود نداشته باشد با انجام توانمندسازی می‌توان نسبت به ارتقاء عملکرد مغز برنامه ریزی و اقدام نمود. اگر هم اختلالی در کارکردهای شناختی مغز (مانند حافظه، یادگیری، گفتار، کنترل هیجانی-شناختی، ادراک، برنامه ریزی، حل مساله، محاسبه، تصمیم گیری و کارکرد های اجرایی)  وجود داشته باشد با انجام بازتوانی شناختی می‌توان  به اصلاح اختلال ایجاد شده  کمک کرد.

 

چگونه از مغز مراقبت کنیم؟

سوالی که مطرح می‌شود این است که مغز انسان در گذر زمان دچار چه تغییراتی می‌شود و برای سلامت مغز چه کارهایی باید انجام شود و اینکه اساساً  خودمراقبتی از مغز به چه معناست؟

خود مراقبتی از مغز مبحث مهمی است که در سلامت مغز روی آن تاکید می‌شود. ورزش، مطالعه، پرداختن به بازی‌های شناختی، تعاملات اجتماعی، تغذیه و خواب مناسب در گذر زمان تاثیر زیادی در سلامت مغز دارند. در علوم اعصاب و دانش مرتبط با مغز و شناخت، جمله معروفی وجود دارد که “هر چقدر از مغزمان بیشتر استفاده کنیم مغز بیشتری برای استفاده کردن خواهیم داشت”.

به نظر می‌رسد اوج عملکرد مغز از نوجوانی تا میانسالی است  و این در حالیست که از میانسالی به بعد هر سال درصدی از کارکردهای عالی قشر مخ یعنی کارکردهای شناختی دچار تحلیل می‌شود.

سن بروز  افت کارکرد یا اختلالات عصب شناختی از فردی به فرد دیگر متفاوت است و عوامل زیادی در سلامت مغز تاثیر می‌‌گذارند که از این قرارند:

 

 

  • ژنتیک

یکی از دلایلی که  برخی افراد در سنین پایین‌تر دچار تحلیل شناختی و کاهش عملکرد مغز می‌شوند زیربنای ژنتیکی است. از نظر آسیب شناسی،  برخی از ژن‌های مرتبط با دمانس یا آلزایمر شناخته شده اند به شکلی که فرد حامل ژن معیوب، بیشتر در معرض ابتلا به آلزایمر قرار دارد.  به علاوه به عنوان مثال تحقیقات نشان داده است که افراد دارای گروه خونی O کمتر دچار آلزایمر می‌شوند.

  • سبک زندگی

در کنار ژنتیک، عادت‌های زندگی هم نقش مهمی در سلامت مغز دارند. پاسخ به سوال‌هایی مانند اینکه: فرد در طول زندگی خود، چه رژیم غذایی غالبی دارد؟ چقدر تحرک دارد؟ آیا از اختلالات خواب رنج می‌برد؟ سبک زندگی اش چگونه است؟ احتمالاً دچار چه نوع کمبود ویتامینی است؟ ( شواهدی وجود دارد مبنا بر اینکه کمبود ویتامین‌های B1و B12 می‌تواند باعث رکود کارکرد مغز شود بنابراین با تشخیص کمبود این ویتامین‌ها در بدن مکمل‌های حاوی این ویتامین‌ها به بیماران تجویز میشود)، و … بسیار مهم است. نکته کلیدی دیگر این است که چطور می‌توان افراد در معرض خطر یا در مراحل ابتدایی افت کارکرد مغزی-شناختی را شناسایی کرد و با شناسایی زودرس جلوی بروز اختلال جدی را در آنها گرفت یا  دست کم به تعویق انداخت.

 

پیشگیری از تهدیدهای سلامت مغز

رویکردهای و راهکارهای متعددی وجود دارد که هر فرد می‌تواند با به کارگیری آنها تا حد زیادی سلامت مغز و  در پی آن به تعویق انداختن ناکارآمدی های مغزی-شناختی را تضمین کند.

مطالعه کردن، بازی‌های فکری، بازی‌های کامپیوتری که اساسا برای تحریک کارکردهای شناختی مانند حافظه، یادگیری و سرعت عکس‌العمل و تصمیم‌گیری و چالاکی شناختی طراحی شده‌اند در سلامت مغز نقش دارند. با اینکه در مورد تاثیر مثبت همه ی این گونه بازی‌ها بر کارکرد مغز اتفاق نظر وجود ندارد، شواهدی هم مبنی بر مضر بودن این بازی‌هه در دست نیست. در عین حال هنگام انجام چنین بازی‌هایی باید به کم‌تحرکی و وابستگی غیرعادی به بازی نیز  توجه کرد. چون هدف از انجام این بازی‌ها فاصله گرفتن از زندگی طبیعی روزمره نیست. برخی از این بازی های جدی که به بازی های شناختی هم معروفند اساسا به منظور ارتقای کارکرد مغزی طراحی شده اند و پیش بینی میشود با توسعه شواهد علمی در مورد منافع استفاده از آنها در آیند نزدیک کاربرد گسترده تری پیدا کنند.

 

وقتی مغز دچار مشکل شده است

 

مسئله مهم بعدی در سلامت مغز وقتی است که مغز دچار افت کارکرد شناختی شده و فرد نیاز به بازتوانی مغزی دارد. بازتوانی عصبی-شناختی در واقع به شکل‌گیری مجدد یا جبرانی مدارات و شبکه های عصبی در مغز می انجامد. تعداد سلولهای مغزی با ورود به دوره میانسالی بتدریج کاهش پیدا کرده و  متاسفانه این کاهش سال به سال سرعت بیشتری می‌گیرد.  از آنجا که جسم سلولی اعصاب در مغز در قسمت خاکستری دچار تحلیل می‌شوند حجم مغز در سالمندی کم می‌شود  و  در تصویر برداری مانند جسمی چروکیده به نظر می آید. همانطور که تمام بدن انسان در سالمندی دچار فرسودگی و پیری می‌شود مغز نیز دچار تحلیل شده و در نهایت مرگ سلولهای عصبی  و کاهش  چشمگیر اتصالات و مدارهای عصبی رخ می دهد. اگر سلولهای تحلیل رفته در ناحیه ای از مغز با کارکرد شناختی خاص باشد، آن کارکرد یا کارکرد های شناختی به طور واضح دچار اختلال می‌شوند و فرد با شکایت از مشکل حافظه،  اختلال درکی و گفتاری و … مراجعه می‌کند.

چنین بیمارانی با روش‌های خاصی ارزیابی می‌شوند و در پی ارزیابی مشخص می‌شود کدام بخش از مغز و چه حوزه ای از شناخت فرد آسیب دیده و نیاز به بازتوانی دارد.

سوال دیگر این است که آیا فقط افراد دچار اختلال باید ارزیابی شوند؟ خیر، این طور نیست. رویکرد دیگری که در پیشگیری مطرح است این است که  با اینکه فرد شکایت و مشکلی خاصی ندارد لازم است برای ارزیابی و غربالگری مغز به یک مرکز تخصصی مراجعه کند و به عنوان ارزیابی مغز (اصطلاحاً چکاپ مغز) تحت مجموعه‌ای از آزمایشات و تست ها قرار گیرد. این تست ها غیر تهاجمی و بدون درد بوده و با استفاده از پرسشنامه، ابزار دیجیتال و یا آزمون های جذاب فناورانه کارکرد مغز یک فرد را ارزیابی میکند. این آزمون ها معمولا توسط متخصصین حوزه های مختلف در علوم اعصاب و در قالب یک کار تیمی انجام میگیرد.

 

این ارزیابی‌ها چگونه اند؟

– در واقع ارزیابی مغز آزمایش های پایه از معاینه مغز و اعصاب، روانسنجی گرفته تا انجام تست‌های دیجیتال و پیشرفته شناختی رفتاری، ثبت سیگنالهای مغزی و تصویربرداری کارکردی و .. را در بر میگیرد.

-در بخشی از ارزیابی های کارکرد مغز، با انجام تستهای ویژه رایانه ای و دیجیتال کارکردهایی مانند حافظه، سرعت تصمیم‌گیری، کارکرد اجرایی، کلام و …  در فرد بررسی می‌شود. بعد از نمره‌گذاری مجموعه ارزیابی‌ها نوبت به مرحله بعدی می‌رسد که مشخص کردن نوع اختلال است.

 

– ممکن است آزمون های مغزی-شناختی حاکی از نقص کارکردی  خفیف، متوسط یا جدی در یک یا چند حوزه شناختی مغز (ANI) باشد. این ناکارآمدی ها باید  در قالب بازتوانی عصب شناختی در حد امکان اصلاح شوند. برخی از مداخلات عصبی درقالب تمرین‌ها و ورزش‌های مغزی کمک می‌کنند تا مغز مسیر پیری و تحلیل به مراتب سیر آهسته‌تری را طی کند. به عکس، گاهی ارزیابی‌ها نشان می‌دهد بیمار در یک حوزه کارکرد بسیار خوبی دارد. این حوزه، حوزه ی نیازمند توانمندسازی (ANE) نام می‌گیرد. یعنی فرد می‌تواند سطح شناختی مغز این حوزه تا سطح حتی بالاتر ارتقاء دهد.

-حوزه بازتوانی، نیاز به برنامه‌ریزی دارد. بازتوانی ممکن است عصبی یا شناختی-رفتاری باشد.

-تکنیک دیگر گرفتن نوار مغزی کمّی  در شرایط پیش فرض و همچنین هنگام انجام یک تکلیف شناختی است که بر اساس آن و تحلیل های کمی پیشرفته نقشه‌برداری مغزی صورت می‌گیرد. نقشه‌برداری مغزی اطلاعات بسیار مفیدی در دسترس پزشک قرار می‌دهد تا مقیاس‌های کمّی مورد نیاز را در طراحی مداخلات عصبی و شناختی مد نظر قرار دهد.

– ارزیابی های رفتاری و سنجش کارکردهای حسی-حرکتی نیز بسیار مهم اند. در این ارزیابی ها شنوایی، بینایی،آستانه ادراک حسی، زمان واکنش و دقت لمس در اندام‌ مختلف، همچنین مولفه های حرکتی و هماهنگی حسی-حرکتی سنجیده میشوند. گاهی اختلال در دریافت های حسی ممکن است سرنخی در بروز اختلالات عصبی محیطی باشد.

– با کنار هم گذاشتن آزمایشات مختلف به بسته‌ای می‌رسیم که معیار های سنجش کارکرد مغزی را در بر میگیرد. نام این فرایند ارزیابی  یا چکاپ مغز و یا به تعبیر ما “مغزآزمون” است.  با امکانات موجود ما، انجام “مغز آزمون” برای هر فرد به طور متوسط حدود 3 ساعت طول می‌کشد و در پایان این تست بنا به تشخیص طرح بازتوانی یا توانمندسازی تجویز می‌شود. گاهی بیماران دچار اختلالات خاص به همکاران مختلف در حوزه مغز و اعصاب ارجاع داده می‌شوند.

در پی تشخیص حوزه های نیازمند توانمند سازی یا بازتوانی شناختی، مداخلات لازم طی چند جلسه برنامه ریزی و ارایه میشوند. برخی از این مداخلات مبتنی بر درمان های شناختی-رفتاری است و برخی وابسته به فناوری های علوم اعصاب ( نوروتکنولوژی) است. یکی از این مداخلات تحریک غیرتهاجمی الکتریکی از روی پوست سر است که الکتریسته بسیار اندکی را به بخش خاصی از مغز و مدار عصبی مورد نظر می‌رساند. این جریان الکتریکی بسیار ضعیف مدار خاصی از مغز را تحریک کرده و باعث توانمندی آن شود. در این راستا گاهی هم از تحریک مغناطیسی فراجمجمه‌ای مغز یا از تکنیک‌هایی مانند بازخورد عصبی( نوروفیدبک) با رویکرد علمی مبتنی بر شواهد کمک گرفته می‌شود.

 

توانمند سازی یا بازتوانی شناختی شامل تقویت توجه و تمرکز، حافظه و اختلالات کهولت، تصمیم گیری و عملکردهای اجرایی شناختی، مدیریت هیجان، استفاده از تکنولوژی حقیقت مجازی (ویرچوال رئالیتی) در توانبخشی شناختی و سایر اختلالات مرتبط با آن و رفتار های اعتیادی، همچنین در حوزه های توانبخشی شناختی بیش فعالی-نقص توجه و اختلالات یادگیری، توانبخشی شناختی در بیماران طیف اوتیسم، توانبخشی شناختی در سکته و آسیب های مغزی، توانبخشی شناختی در بیماری ام اس و همچنین خدمات روانسنجی و روانشناختی ، نوروسیکولوژی و الکتروفیزیولوژی، آینده پژوهی و توانمندسازی نخبگان میشود.

 

-یکی از ابزارهایی که در بخش بازتوانی پس از نتایج “مغز آزمون” از آن استفاده می‌شود، بازی‌های شناختی است. به این بازی‌ها اصطلاحا “بازی‌های جدی یا بازی های شناختی” هم گفته می‌شود. وقتی فرد جلوی مونیتور قرار می‌گیرد و در حال بازی است، امتیازات و کارکرد چالاکی شناختی وی در نظر گرفته شده و این امکان هم وجود دارد که در حین بازی نوار مغزی کمّی یا نوعی تصویر برداری (طیف سنجی مادون قرمز) از نواحی خاص مغز وی گرفته شود. بر اساس این ارزیابی پایش تغییرات کارکردی و عصب-شناختی مغز طی جلسات بازتوانی میسر میشود.

 

چه کسانی به “مغز آزمون” نیاز دارند؟

با مجموعه ای از آزمونها  و تست های استاندارد که در عمدتا در برخی مراکز دانشگاهی کشور ارایه میشود، هر فرد در هر سنی ولو اینکه مشکلی در کارکرد مغزی، عصبی یا شناختی نداشته باشد،  میتواند در مورد  سطح سلامت مغز خود و ظرفیت شناختی و عملکرد صحیح آن اطمینان حاصل نماید.

به علاوه بیماران دچار طیف بیماری های مغز و اعصاب ( آسیب های مغزی، ضربه مغزی ، سکته مغزی، صرع، تومورهای مغزی، ام اس، بیماری آلزایمر، زوال عقل، و یا بیماری پارکینسون، اختلالات خواب، اختلالات توجه و یادگیری و …) میتوانند در پی انجام “مغزآزمون” بازتوانی عصب-شناختی ویژه خود را دریافت نمایند.

احتمال می‌رود طی 10 تا 15 سال آینده رویکرد پیشگیرانه در حوزه مغز و اعصاب به شکلی محسوس جای رویکرد درمان محور امروزی را بگیرد. این بدان معناست که با تکمیل شواهد علمی شاید در مواردی به جای تجویز داروبرای افراد، جلسات توانمند سازی یا بازتوانی عصب-شناختی ( به عنوان مثال بازی های شناختی) تجویز شود.

توصیه میشود افراد از سنین میانسالی هر 5 سال یکبار سلامت مغز خود را تست کنند و بر اساس آن با عمل به توصیه های متخصصین به نحوی به عملکرد بهتر مغز کمک کنند تا از مشکلات مغزی احتمالی آنها در آینده پیشگیری شود.

به این مقاله امتیاز دهید