07136476172 - 09172030360 [email protected]

 ایجاد آگاهی از زیربناهای رفتار انسان، با استفاده از علوم اعصاب و ابزارهای پیشرفته برای ترسیم آن ها مانند: اسکن مغزی و سایر داده ها – باعث ایجاد تغییر در بسیاری از زمینه ها از جمله شیوه ی صحیح”رهبری”می شود. به طور خاص، مسئله متمرکز اصلی برای شروع، “تغییر” است. اصولی که در علوم اعصاب وجود دارد، افراد را، به شیوه هایی که واقعاً تغییر ایجاد می کنند و اکتشاف قلمروهای جدید برای تغییر و رشد، ترغیب می کند. اینجاست که دریچه های زیادی برای یادگیری چیزهای جدید باز می شوند.

 

نورولیدرشیپ چیست؟

 

Neuroleadership اصطلاحی است که در سال 2006 توسط دیوید راک، مدیر عامل شرکت CEO of Results Coaching Systems ایجاد شد. نیاز به درک بیشتر در مورد چگونگی رهبر بهتری بودن برای رهبری دیگران و خود ما، بر پایه ی آنچه که مغز ما می گوید، بیشتر شده است.

با افزایش تکنولوژی های تحقیقاتی، دانشمندان علوم اعصاب توانستند مغز انسان زنده را مشاهده کنند (به عنوان مثال با استفاده از اسکنرهای عملکردی تصویربرداری با رزونانس مغناطیسی (fMRI)) و بینشهای زیادی را در مورد نحوه عملکرد مغز ما کشف کنند.

رهبری بر پایه دینامیک عصبی، شیوه های مدیریتی را بررسی می کند و یافته هایی را از طیف وسیعی از منابع مختلف مانند علوم عصبی شناختی و عاطفی اجتماعی، علوم عصبی شناختی، عصب شناسی و سایر حوزه های علوم اعصاب جمع آوری می کند.

ایجاد علمی برای رهبری صحیح، که فیزیولوژی ذهن و مغز را در نظر بگیرد، برای آن دسته از رهبران علاقمند به توسعه و پیشرفت خود و دیگران به آسانی قابل دسترسی خواهد بود. 

Neuroleadership این پتانسیل را دارد که رویکرد مهندسی محور و مکانیکی را برای مدیریت استعدادها با روشی مؤثرتر و انسانی تر جایگزین کند.

با نگاهی به “ارزش های یک سازمان یا ارگان”، مدل های صلاحیت، چارچوب های رهبری یا چرخه فروش، به راحتی می توان این تصور را داشت که این رویکرد مکانیکی در حال چرخاندن کل صنعت است.

با این حال، این رویکرد نادیده گرفته شده و آنچه که تحقیقات مغز و علوم شناختی در مورد چگونگی یادگیری و کار با یکدیگر به ما می گوید، به اندازه کافی مورد توجه قرار نمی گیرد.

یک مثال برای توضیح اهمیت این موضوع، مفهوم دخیل شدن ودرگیر شدن و انگیزه کارمندان است. چند سازمان هنوز هم معتقدند که “رویکرد جایزه محور” (غالباً براساس اندازه پاداش) عاملی است که استعدادهای برتر را به خود جلب می کند!

 

 

 

علم می داند که “انگیزه درونی” عامل اصلی عملکرد است.

همچنین، سیستمهای ارزشی نسلهای جوان به طرز چشمگیری تغییر کرده است.

این دو عامل کافی است برای این که یک رویکرد “مبتنی بر مغز” برای سازمانها، تیم ها و افراد پیشرو مورد بررسی قرار گیرد.

در نتیجه، مدل های صلاحیت پیچیده و رویه های انرژی بر و هزینه بر بررسی عملکرد، می تواند کاهش یابد.  نگاه دقیق تر به حوزه علوم عصبی و استفاده ی هوشمندانه آن به مشاغل روزانه می تواند ارزشمند باشد.

دستورالعمل ایجاد عملکرد موفقیت آمیز در یادگیری بر پایه دینامیک مغز و توسعه سازمانی، به آسانی آشپزی یک وعده غذایی برای دوستانی است که شما به یک مهمانی شام دعوت کرده اید. اما نیاز به برنامه ریزی مناسب دارد.

استفاده از اصول علم اعصاب و مغز برای ایجاد تغییر در رهبران، کارمندان و افراد یک ارگان، درست مانند لحظه ویژه ای است که کلید را وارد دری می کنید که شروع تغییرات مفید و کارآمد، پشت آن در قرار دارد. 

 

برای اطلاعات بیشتر به موسسه سلامت مغز دانا مراجعه کنید. 

به این مقاله امتیاز دهید