چکیده مطالعه
اصطلاح عامیانه “گرسنه” به این مفهوم اشاره دارد که افراد هنگام گرسنگی عصبانی می شوند. اما تحقیقات بسیار کمی به طور مستقیم میزان قوی بودن رابطه بین گرسنگی و احساسات منفی مانند عصبانیت را تعیین کرده است.
در اینجا، ما ارتباط بین تجارب روزمره گرسنگی و احساسات منفی را با استفاده از روش نمونهگیری تجربه بررسی کردیم. شصت و چهار شرکتکننده از اروپای مرکزی یک مرحله نمونهگیری 21 روزه را تکمیل کردند. در این مرحله، گرسنگی، عصبانیت، تحریکپذیری، لذت و برانگیختگی خود را در پنج نقطه زمانی هر روز گزارش کردند. (مجموع = 9142 پاسخ).
نتایج نشان داد که سطوح بیشتر گرسنگی گزارش شده با احساس بیشتر خشم و تحریک پذیری و لذت کمتر همراه است. این یافتهها پس از در نظر گرفتن جنس، سن، شاخص توده بدنی، رفتارهای غذایی و خشم ویژگیهای شرکتکننده قابل توجه باقی ماندند. در مقابل، ارتباط با برانگیختگی معنادار نبود. این نتایج شواهدی را ارائه می دهد که سطوح روزمره گرسنگی با احساسات منفی مرتبط است. درواقع از مفهوم “گرسنگی” حمایت می کند.
مقدمه
در بازیهای المپیک زمستانی، پیونگ چانگ، کلوئی کیم، اسنوبردیست آمریکایی درباره صبحانهاش توییت کرد.
«ای کاش ساندویچ صبحانهام را تمام میکردم. اما خود سرسخت من تصمیم گرفت این کار را نکنم و حالا دارم گرسنه میشوم».
تجربه ی کیم از گرسنگی – یک نمونه از گرسنگی و عصبانیت – یک تجربه معمول به نظر می رسد. این اصطلاح حداقل در زبان انگلیسی وارد کاربرد رایج محاوره ای شده است. به نظر می رسد بسیاری از مردم می دانند که حالت گرسنگی می تواند باعث عصبانیت شود. درواقع گرسنگی هم بر تجربیات عاطفی و هم بر رفتار تأثیر می گذارد.
به طور خاص، گزارشهای مفهومی و تاریخی نشان میدهند که گرسنگی اغلب منجر به احساسات منفی، از جمله عصبانیت و تحریکپذیری میشود. با این حال، علیرغم این، بهطور شگفتانگیزی تحقیقات کمی بر تجربه، تجلی و پیامدهای گرسنگی، بهویژه در محیطهای روزمره متمرکز شده است.
در گرسنگی
مشخص شده است که حالت گرسنگی بر احساسات و قضاوت ها در حوزه های مختلف تأثیر می گذارد. از جمله تجارب خشم و تحریک پذیری بسیار تحت تاثیر قرار می گیرند. به عنوان مثال، در بسیاری از گونه های غیر انسانی، مشاهده شده که محرومیت از غذا انگیزه درگیر شدن در پرخاشگری فزاینده و مداوم برای به دست آوردن منابع غذایی را افزایش دهد.
به همین ترتیب، در انسان ها، اغلب تصور می شود که گرسنگی احساسات منفی مانند خشم و تحریک پذیری را برمی انگیزد. اما شواهد تا حدودی مبهم است. به عنوان مثال، مطالعات مقطعی اولیه، گرسنگی را با احساس بی قراری، عصبی بودن، و تحریک پذیری و همچنین مشکلات رفتاری در کودکان مرتبط می کند. اما نتایج عاطفی را به روش های مختلف عملیاتی می کند. اخیراً، برخی از مطالعات بررسی کردهاند که آیا روزهداری کوتاهمدت بر خلقوخو و عاطفه تأثیر دارد یا خیر. اما یافتهها مبهم بودهاند.
شاید بزرگترین مجموعه شواهد از مطالعات تجربی بدست آمده باشد. شواهدی که نشان می دهد سطح پایین گلوکز خون باعث افزایش تکانشگری، عصبانیت و پرخاشگری می شود.
این مطالعات نشان می دهد احساسات منفی و پرخاشگری بیشتر در هنگام گرسنگی رخ می دهد. زیرا افراد قادر به اعمال خودتنظیمی و خودکنترلی در زمانی که سطح گلوکز پایین است، نیستند.
با این حال، محققان این سوال را مطرح کرده اند که آیا عملکرد مغز انسان به دلیل کاهش اندک در گلوکز خون به طور قابل توجهی مختل می شود. علاوه بر این، مطالعاتی با طرحهای قویتر از مطالعات اولیه که نظریه کاهش گلوکز را ارزیابی میکنند، یافتههای متفاوتی را ثبت کردهاند. خود نظریه بیش از حد سفت و سخت مورد انتقاد قرار گرفته است. به این دلیل که میزان گلوکز به مقدار ناکافی کاهش پیدا کرده است.
اهمیت زمینه ای که در آن گرسنگی رخ می دهد
در دو مطالعه، نویسندگان نشان دادند که شرکتکنندگان گرسنهتر، عکسهای مبهم را منفیتر تجربه میکردند. اما به طور مهمی فقط در زمینههایی که آنها را منفی تفسیر میکردند. در مطالعه سوم، نشان دادند که گرسنگی باعث میشود شرکتکنندگان احساسات منفی را تجربه کنند. یک محقق را به طور منفی قضاوت کنند. اما فقط زمانی که نمیدانستند که حالت عاطفی خود را به عنوان احساسات مفهومسازی میکنند.
مک کورمک و لیندکوئیست پیشنهاد کردند که افراد به احتمال زیاد «هنگامی که عاطفه ناشی از گرسنگی به عنوان احساسات در یک زمینه معین مفهومسازی میشود، احساسات بیشتری را تجربه میکنند».
به این معنا که افراد گرسنه بیشتر احتمال دارد که احساسات منفی (مانند عصبانیت، تحریک پذیری) را تجربه کنند. بسته به اینکه زمینه چگونه مفهوم سازی احساسات منفی را هدایت می کند.
گرسنگی خارج از آزمایشگاه
تحقیقاتی که به دنبال درک تأثیر گرسنگی بر احساسات منفی است در حال پیشرفت است. بسیاری از این تحقیقات به روشهای مبتنی بر آزمایشگاه محدود میشوند. اگرچه کار آزمایشی مبتنی بر آزمایشگاه از نظر توانایی استنباط علیت و درک بهتر مسیرهای مکانیکی بسیار مهم است. اما از نظر موقعیتهای اندازهگیری نیز محدود است.
یعنی همه این مطالعات از یک روش قبل و بعد از مداخله استفاده میکنند. بدون اینکه پیگیری طولانی مدت یا عدم اندازه گیری در چند نقطه زمانی وجود داشته باشد. چنین مطالعاتی ممکن است از نظر اعتبار اکولوژیکی آنها نیز محدود باشد. یعنی کار مبتنی بر آزمایشگاه ممکن است به طور کامل تجربه و تجلی گرسنگی را در محیط های روزمره تکرار نکند. در مقابل، در حال حاضر علاقه بیشتری به شیوهای که تجربیات عاطفی در محیطهای روزمره رخ میدهند، وجود دارد. بهویژه با توجه به تنوع تجربیاتی که میتواند با نیازهای موقعیت خاص مرتبط باشد.
مطالعه حاضر
بنابراین، در مطالعه حاضر، از ESM برای بررسی میزان ارتباط تجارب روزانه گرسنگی با پیامدهای هیجانی منفی استفاده کردیم. در حالی که ما اذعان داریم که گرسنگی پیچیده است. شامل ورودیهای فیزیولوژیکی، بینابینی و محیطی میشود. رتبهبندیهای خود گزارششده یا ذهنی شاخصهای قابل اعتماد و معتبری از تجربه گرسنگی هستند. یک روش ارزیابی مفید (بدون ذکر مقرون به صرفه) در حال حاضر ارائه میکنند.
بهعنوان مستقیمترین آزمون ارتباط بین گرسنگی و عصبانیت، میزان ارتباط سطوح گرسنگی گزارششده توسط خود با نوسانات روزانه خشم را در یک دوره 3 هفتهای ارزیابی کردیم. با این حال، بعید است اثرات گرسنگی منحصر به خشم باشد. بنابراین ما همچنین در مورد تجربیات تحریک پذیری و برای به دست آوردن دیدگاهی جامع تر از احساسات، لذت و برانگیختگی که با استفاده از شبکه تأثیر راسل نمایه شده است، سؤال کردیم.
ما فرض کردیم که گرسنگی به طور قابل توجهی با خشم و تحریک پذیری بیشتر مرتبط است. همچنین با برانگیختگی بیشتر و لذت کمتر ارتباط دارد. برای اطمینان از اینکه نتایج ما قوی هستند، ما همچنین تجزیه و تحلیل هایی را انجام دادیم. در آن تغییرات بین فردی در جنسیت، سن، شاخص توده بدنی (BMI)، رفتار رژیم غذایی، و خشم ویژگی را در نظر گرفتیم. ما انتظار داشتیم که روابط فرضی ما حتی پس از محاسبه این عوامل اضافی پایدار بماند.
نتیجه
نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که تجربه گرسنگی واقعی است. تا جایی که گرسنگی با خشم و تحریک پذیری بیشتر و لذت کمتر در نمونه ما در یک دوره سه هفته ای همراه بود.
این نتایج ممکن است پیامدهای مهمی برای درک تجربیات روزمره از احساسات داشته باشد. همچنین ممکن است به پزشکان کمک کند تا به طور مؤثرتری از رفتارهای فردی سازنده و روابط بین فردی اطمینان حاصل کنند. (مثلاً با اطمینان از اینکه هیچ کس گرسنه نباشد). نتایج ما راههایی را برای کاهش احساسات منفی ناشی از گرسنگی ارائه نمیکند.
اما تحقیقات موجود نشان میدهد که توانایی برچسب زدن یک احساس با بیان احساسات در قالب کلمات (مثلاً «خشم») میتواند به افراد در تنظیم آن احساسات کمک کند. به نوبه خود، این «برچسب زدن تأثیر» میتواند به کاهش این احتمال کمک کند که گرسنگی منجر به احساسات منفی و در نتیجه رفتارها شود. همانطور که مک کورمک و لیندکوئیست پیشنهاد کرده اند، توانایی برچسب زدن به حالت عاطفی خود از طریق احساسات (مثلاً “من گرسنه هستم”) می تواند به افراد اجازه دهد تا تجربیات خود را درک کنند. اما همچنین ممکن است بهترین استراتژی ها را برای به حداقل رساندن این احساسات منفی روشن کند (“من گرسنه هستم”) باید غذا بخورم»).
اما چرا گرسنگی و عصبانیت با هم ارتباط دارند؟ در مقاله بعد با ما باشید.
درباره نویسنده
خجسته رحیمی جابری، پژوهشگر دکترای تخصصی علوم اعصاب دانشگاه علوم پزشکی شیراز و نویسنده وب سایت انستیتو سلامت مغز دانا. زمینه کاری تخصصی ایشان مشکلات حافظه و آلزایمر است وی بیش از 20 مقاله معتبر بین المللی در این زمینه به چاپ رسانده است. می توانید پژوهش های او را در اینجا (کلیک کنید) دنبال کنید.