تا به حال برای شما پیش آمده که احساس کنید غمگین هستید و نیاز به یک گریه حسابی دارید اما اشکهایتان جاری نشوند؟
احساس غم، یک پاسخ طبیعی سازگارکننده نسبت به فقدان است. فقدان هایی مانند مرگ، جدایی، رشد کردن فرزاندانمان، نقل مکان کردن از خانه ، شهر یا کشوری که آن را خانه خود می دانیم، شکستن یا گم شدن وسیله ای که با آن پیوندی عاطفی داشتیم، و هر شکل دیگری از از دست دادن، زاییده ظرفیت ما در عشق ورزیدن و به لحاظ عاطفی وابسته شدن به افراد، مکان ها و اشیا است.
عشق و فقدان دست در دست هم پیش می روند.
زیستن در جامعه عاطفه گریز
در دنیای مدرن اینگونه تصور میشود که عواطف تنها برای انسانهای ضعیف هستند و بهترین تصمیم این است که بر انها مسلط شویم. برچسب های رایج نسبت به عواطف باعث می شوند ما در زمان غم، خود را قضاوت کنیم. به ما گفته می شود که ضعیف هستیم.به همین خاطر بیشتر ما، تقلا کرده و خود را وادار می کنیم که غم را از خود برانیم یا با انواعی از حقه های هوشمندانه که مغز، ذهن و بدن می توانند به کار بگیرند تا از ناراحتی های عاطفی اجتناب کنند، آن را سرکوب کنیم. این ها مکانیسم های دفاعی هستند.
غم یک احساس مرکزی است که همه انسانها به ناچار آن را تجربه می کنند. ما نمی توانیم مغز را از تحریک ناراحتی در بدن منع کنیم، زیرا بدن جایی است که احساسات زندگی میکنند حتی اگر بتوانیم ذهن را با سرکوب ناراحتی، از تجربه آن بازداریم.
زمانی که ما با سرکوب کردن ناراحتی، با آن کنار می آییم علائمی مانند اضطراب و افسردگی، به حس شدن یا احساس جدا شدن از خود به سراغ ما می آید.
هیچ ضعفی در احساس ناراحتی وجود ندارد، این حس کاملا انسانی است، اما درس هایی که ما از خانواده، جامعه و فرهنگ درباره آن گرفته ایم در رابطه ما با این احساس اثرگذار بوده اند.
برای مثال اگر در خانواده ای بزرگ شده باشیم که ما برای داشتن احساس ناراحتی، احساس امنیت نمی کردیم زیرا ممکن بود با برچسب نیازمند بودن مورد انتقاد واقع شویم، در بزرگسالی ممکن است احساس غم را قضاوت کنیم یا آن را کنار بگذاریم.
اگر ما بر اثر یک فقدان، کلافه شده بودیم و فرد امنی نبود که در گذر از این غم به ما کمک کند، ممکن است از ترس دوباره کلافه شدن، غم را کنار بگذاریم.
در مقابل، ممکن است ما کاملا با غم احساس راحتی کنیم؛ شاید والدین ما غم ما را پذیرفتهاند، ما را آرام کرده اند و دردی که احساس می کردیم را درک کرده اند، یا شاید دوستان و خانواده ما با صحبت راجع به غم خود و نشان دادن آن به ما آموخته اند که غمناک بودن بی خطر است.
مهم است که بدانیم غم مانند احساسات بنیادی دیگر (خشم، ترس، لذت، هیجان و هیجان جنسی)، می تواند توسط احساسات بازدارنده مانند اضطراب، احساس گناه یا شرم، سرکوب شود. بسیارای از مراجعه کنندگان در جلسات مشاوره، به احساس ترس و شرم خود از ناراحتی اشاره می کنند و حتی می گویند هنگام گریه کردن زشت ترهستند.
این موضوع مایه ی تاسف است،زیرا زمانی که ما یاد بگیریم به غم اجازه جریان یافتن بدهیم، احساس اضطراب، شرم، گناه و مکانیسم های دفاعی (اعتیاد، کمالگرایی، وسواس و..) کاهش می یابند چون دیگر نیازی نداریم با مکانیسمهای دفاعی و بازدارنده غم را کنار بگذاریم.
چرا گریه میکنیم
گریستن یک راه برای آزاد کردن غم است و رهاکردن احساسات مرکزی، مانند غم برای سلامت عاطفی کوتاه مدت و بلند مدت ما ضروری است.برای کسانی که اشک ریختن برایشان دشوار است، یا کسانی که قصد دارند غم را پردازش کنند اما این کار برایشان سخت است، یک تجویز راحت در ادامه آمده است. هر زمان چیزی به نظر شما درست نبود، فقط دست نگه دارید و تمرین را متوقف کنید. این احتمالا به این معناست که شما به یک فرد دلسوز نیاز دارید که با شما باشد.
یک تمرین ملایم برای آزادکردن غم
- روی صندلی یا تخت خواب خود خیلی راحت لم بدهید.
- یک بالش و ملافه ی گرم نیزآماده کنید
- 5 یا 6 تنفس عمیق شکمی انجام دهید. هوا را از بینی وارد کنید و ازدهان خارج کنید. سعی کنید قفسه ی سینه ی خود را ثابت نگه دارید و در عوض شکم خود را بیرون بدهید. در این حالت آرام بگیرید. طبیعی است اگر در زمان دم، ضربان قلبتان کمی بالاتر باشد.همینطور طبیعی است اگر بین دم و بازدم کمی احساس سرگیجه کنید. بعد از انجام این مراحل آرامش بسیار بیشتری را احساس می کنید. همینطور که در حال تنفس هستید تخت یا صندلی زیر خود را حس کنید. تنفس عنیق شکمی یکی از مهارتهایی است که ما را به مرکز احساساتمان نزدیک می کند.
- سپس غم و فقدان خود را در ذهن تجسم کنید.
- به تغییرات بدن خود با حضور این فکر، توجه کنید.بدن خود را از سر تا نوک انگشتان پا اسکن کنید و احساسات ناراحتی و غم را درحالی که نفس عمیق می کشید در بدن خود بیابید. ممکن است در قفسه ی سینه ی خود سنگینی حس کنید یا بغضی در گلوی خود،یا پلک های سنگین شده را احساس کنید. هر چه احساس می کنید طبیعی است.
- در حالی که آن غم را احساس می کنید به تنفس عمیق ادامه دهید. ممکن است حس کنید موج غم در بدن شما حرکت می کند. اگر این حس ها زیادی سنگین شدند، افکار را کنار بگذارید و تنها به حس غم در بدن خود توجه کنید.با حس شفقت نسبت به خود و کنجکاوری بدن خود را برررسی کنید.
- با این موج غم بمانید و به خودتان تا زمانی که این موج نرفته اجازه ی گریه کردن بدهید.
- زمانی که این تمرین به پایان رسید و شما آماده ی ادامه ی روز خود شدید، با خود مهربان باشید!
منبع: