من بیشتره زندگیم رو مدام نگران همه چیز بودم اما الان خیلی کم پیش میاد که نگران چیزی باشم وقتی هم نگران باشم معمولاً ۲۰ تا ۳۰ ثانیه طول می کشه که به خودم بیام و نگرانی رو متوقف کنم، رسیدن به همچین چیزی واقعاً زندگیم رو 100 برابر بهتر کرد. فکر می کنم اگر دنبال راههای هستید که بخواید نگرانی واسترس رو کمتر کنید، پس فکر میکنم مزایاش رو میدونید و دیگه نیازی نیست شما رو وادار کنیم که دنبال راهی برای این مشکل باشید.
یک خلاصه ای رو اینجا براتون میگم، میتونید شروع کنید و از زندگی لذت ببرید، اینجوری دیگه همیشه بیحال نیستید، سلامتیتون رو نابود نمی کنید و مدام خودتون رو مریض نمی کنید. به نظرم این واقعاً عالیه! امروز می خوام در مورد چنتا ایده مورد علاقم که از یک کتاب خوب گرفتم براتون صحبت کنم کتاب “چگونه از نگرانی دست برداریم و زندگی کنیم” اثر دیل کارنگی. اولین ایده بزرگ این که از خودتون بپرسید بدترین چیزی که میتونه اتفاق بیفته چیه یادمه اولین سال دانشگاه مدام فکر نمره هام بودم اگه به جای بیست 16 یا 17 بگیرم چی میشه، خوب مطمئنا زندگیم تموم میشه و هیچ وقت توی زندگیم به چیزی نمیرسم. واقعاً این روند خیلی سختی برای من تازه وارد به دانشگاه بود. پنج سال بعد داشتم تمیزکاری میکردم و مدرک لیسانسم رو یه جای عجیبی توی خونه پیدا کردم، از وقتی که گرفتمش حتی در اون جعبه رو باز هم نکرده بودم، مثل اینکه هیچ وقت هم قرار نیست ازش استفاده کنم. این یک مثال عالی از کاریه که مغزتون با شما می کنه شروع میکنه به ترسیدن از توهمات، اگه شما به طور واضح بدترین حالت رو تصور نکنید مغز شما راهی رو پیدا میکنه که نمره ۱۷ گرفتن رو مساوی با نابودی زندگیتون میدونه اما توی واقعیت بدترین چیز آنقدر ها هم بد نیست.
همیشه پیام هایی از مردم دریافت میکنم که بهم میگن “واقعاً تحت تاثیر نوشته هات قرار گرفتم، منم می خوام یک سایت برای خودم درست کنم اما همش با این تفکر مقابله می کنم “. موضوع اینه که منم همینطور بودم، حالت پیش فرض مغزتون اینکه، یه سایت درست می کنم توش مینویسم بعد مردم از نوشته هام بدشون میاد، همه بهم میخندن، مردم عصبی میشن و میان خونه ام رو آتیش میزن! بیخیال اینا همش افکار ناخودآگاه شماست. پس واقعیت چیه، بدترین چیزی که توی واقعیت ممکن رخ بده یه کامنت مخالفه، همین! برای همه چیز همینطوره مثلاً شروع یک بیزینس یا سخنرانی کردن در جمع.
من هیچ تجربهای از سخنرانی کردند جلوی جمع کثیری رو ندارم، پس اگه همین الان سخنرانی کنم احتمالاً افتضاح بشه، شاید ترس از صحنه داشته باشم، شاید رفتارم عجیبه شه، ولی هیچ وقت از انجامش طفره نمیرم، چرا؟ مگه بدترین چیزی که میتونه اتفاق بیفته چیه؟! قرار نیست کل دنیا بهم بخندن، قرار نیست بعد از سخنرانیم هرجا رفتم مردم بخوان منو بکشن، نه! فقط ممکنه یکی که تا حالا روی صحنه دعوت نشده با خودش فکر کنه که سخنرانی من زیاد هم خوب نیست، چه اهمیتی داره؟
بذارید یک مثال دیگر بزنم، ماشین لباسشویی ما خراب میشه، خوب اگه من از نگرانیم آگاه نباشم خیلی سریع عصبانی میشم، این یه عکس العمل طبیعیه انگار هیچ وقت کسی رو ندیدم که بگه “اوه ماشین لباسشویی خراب شد عالیه چیز خاصی نیست!” نه این قرار شما را عصبانی کنه چون هیچ وقت دیگه نمیتونم لباس تمیز بپوشید! ببینید من توی خوابگاه دانشجویی لباس هام رو با دستام میشستم، پس بدترین چیزی که میتونه پیش بیاد چیه؟ اینکه مجبورم چند روز چند تا لباس رو بایه صابون نارگیل فوق العاده بشورم تا زمانی که ماشین لباسشویی درست شه، یا اینکه نمیتونم لباس مورد علاقه رو بپوشم پس مجبورم از بین ۲۰ تا لباس خوبه دیگه ای که توی کمدم دارم یکی رو انتخاب کنم، آره همیشه از خودتون بپرسید بدترین چیزی که ممکنه پیش بیاد چیه خیلی واضح بدترین اتفاق ممکن را تعریف کنید و بعد متوجه میشید که بیشتر نگرانیاتون چقدر مسخره هستند.
ایده بزرگ بعدی اینکه سرتون شلوغ باشه، منظورم اون آدم های پرمشغله معمولی نیستن، راستش اونا از همه نگران ترن، کسی که روزی ۱۲ ساعت کار میکنه بعد میاد خونه و تمام شب رو اخبار گوش میکنه و نگرانه که فلانی با فلانی میتونه ازدواج کنه؟ یا یکی بیاد و شغل رو ازش بگیره چون اون تنها کسی هست که لیاقت انجام اون کار رو دارد! در مورد این جور مشغله ها صحبت نمی کنم من دوست دارم اینطوری سرم شلوغ باشه: کتابی که دوست دارم رو بخونم، برم باشگاه، پیانو بزنم و آهنگ بسازم، غذای خوب درست کنم، روی پروژهای که بهش علاقه دارم کار کنم. وقتی این کار رو بکنید اتفاقی که میوفته اینکه مغزتون نمیتونه همزمان به دو تا چیز فکر کنه میتونید همین الان امتحان کنید، نمیتونید همزمان به ماشین لباسشویی خرابتون و علاقه تون به فوتبال فکر کنید مغزاینطوری کار نمیکنه. پس ورود افکار مثبت به مغز، بهترین راه خروج افکار منفی از مغزه.
راهکارهای زیادی برای درمان اضطراب و نگرانی شما وجود دارد، راهکارهای بالا و مراجعه به پزشک متخصص و استفاده از ابزار پیشرفته و بروز مثل نوروفیدبک برای درمان اضطراب، می تونه به شما کمک کنه ساعت ها و روزها تون رو با استرس و نگرانی سپری نکنید.
برای آگاهی از روش های کاهش اضطراب با تکنیک های مدرن در موسسه سلامت مغز دانا کلیک کنید
درباره نویسنده
دکتر علی محمد کمالی فارغ التحصیل دکترای تخصصی علوم اعصاب از دانشگاه علوم پزشکی شیراز، بیش از 15 سال است که در زمینه پژوهش، تدریس و فعالیت های اجرایی در حوزه علوم اعصاب فعالیت و تجربه دارد. وی همچنین در ارتقا عملکرد های شناختی با استفاده از نوروتکنولوژی و مطالعات خواب تخصص ویژه ای دارد. او یکی از بنیانگذاران انستیتو سلامت مغز دانا است، (گروهی که سلامت مغز را اولویت جامعه می داند).
دکتر کمالی بیش از 50 مقاله پژوهشی (h-index 13) در مجلات معتبر علمی به چاپ رسانده و در حال حاضر مدیر عامل انستیتو سلامت مغز دانا است. بعلاوه به عنوان پژوهشگر ارشد واحد مغز، شناخت و رفتار دپارتمان علوم اعصاب دانشگاه علوم پزشکی شیراز مشغول فعالیت می باشد. می توانید پژوهش او را در Google Scholar دنبال کنید.
دکتر کمالی علاوه بر تخصص در زمینه علوم اعصاب، سال ها است که به عنوان مدیر اجرایی مجله علوم پزشکی پیشرفته و فناوری های کاربردی (JAMSAT) مشغول به فعالیت است. همچنین به عنوان دبیر اجرایی انجمن علوم اعصاب ایران شاخه فارس فعالیت می کند.