مغز از سلول های عصبی بسیاری به نام نورون تشکیل شده است. (یکی از انواع سلولی که مغز را تشکیل می دهد). نورون ها به یکدیگر متصل می شوند و مدارهایی شبیه به ریل قطار تشکیل می دهند. به این ترتیب اطلاعات در مغز حرکت می کند. تقریباً در هر ناحیه ای از مغز. نورون ها تحت میلیناسیون قرار می گیرند.
میلین سازی چیست؟
فرآیندی که در آن بخش هایی از نورون توسط غشای ماده ای به نام میلین پوشانده می شود. میلین مانند پوشش لاستیکی سیم های الکتریکی عمل می کند و سرعت انتقال اطلاعات از یک نورون به نورون دیگر را افزایش می دهد.
که شامل پوشاندن نورون ها توسط یک غشای چربی (غنی از لیپید) به نام میلین است. میلیناسیون کارایی کار مغز را تا حد زیادی افزایش می دهد. با این حال. دوره بحرانی برای میلین شدن نورون ها در مناطق مغز متفاوت است. بخشی از مغز که به ما در درک احساسات. حافظه و اطلاعات اجتماعی کمک می کند، به نام قشر پیش پیشانی داخلی (mPFC). یکی از آخرین مناطقی است که میلین می شود. میلیناسیون mPFC در دوران نوجوانی انجام می شود.
نوجوانی
نوجوانی دوره دشواری در رشد توانایی های اجتماعی ماست زیرا زمانی است که تعامل نزدیک تری با دوستان و بزرگسالان آغاز می کنیم. مغز ما باید در این دوره با حجم عظیمی از اطلاعات اجتماعی سر و کار داشته باشد. چرا که ما سوالاتی مانند این را مطرح میکنیم که “دوست من کیست؟” یا “چگونه باید با او صحبت کنم و از او بخواهم که بیرون بیاید؟” برای هدایت این موقعیتها. نورونهای مغز باید با یکدیگر در مدارهای عصبی پیچیده صحبت کنند تا به فرد کمک کنند تا در دنیای اجتماعی حرکت کند. اگر انتظار داشته باشیم که این موقعیت ها را به درستی مدیریت کنیم. باید همه چیز کار کند.
مشکل این است که ما برای چنین تعاملاتی آماده نیستیم. اگرچه سلولهای مغز و مدارها همه وجود دارند. اما ابتدا باید این مدارها را بهبود بخشیم و عملکرد آنها را بهینه کنیم.
چندی پیش. دانشمندان کشف کردند که در دوران نوجوانی. چیزی باعث میلین شدن سلول های عصبی در mPFC می شود و این به ما کمک می کند تا بهتر با موقعیت های اجتماعی مقابله کنیم.
واقعیت جالب: رویدادی که این فرآیند میلین را آغاز می کند. تعامل اجتماعی است!
برای روشن شدن این موضوع: اگر می خواهید در تعامل اجتماعی خوب باشید. ابتدا باید تعامل داشته باشید! این یکی از مواردی است که «تمرین باعث کمال میشود». شواهد اخیر نشان می دهد که در سنین بین 15 تا 20 سالگی. مغز در اوج پتانسیل خود برای تغییر شکل است. دوران بحرانی را به خاطر دارید؟ ما می دانیم که اگر در دوران نوجوانی درگیر تجربیات اجتماعی نباشیم. مدارهای موجود در mPFC میلین نمی شوند و این روی کل زندگی ما. بعد از نوجوانی تأثیر می گذارد.
محققان نشان دادهاند که اگر یک موش جوان از تماس اجتماعی محروم شود. از تعامل با موشهای دیگر اجتناب میکند. تجربه اجتماعی در این دوره بحرانی به قدری مهم است که حتی اگر حیوان جدا شده بعداً در کنار موش های دیگر قرار گیرد. رفتار طبیعی خود را به دست نخواهد آورد. بنابراین. پس از بسته شدن پنجره. در صورت عدم وجود تجربیات اجتماعی مناسب. رفتار اجتماعی برای همیشه تغییر می کند.
داستانی از فانتوم ها و انعطاف پذیری ناسازگار
جنگ ها و بیماری ها می توانند عواقب بسیار وحشتناکی از جمله قطع عضو داشته باشند. قطع عضو یک وضعیت غم انگیز است. اما می تواند ترسناک نیز باشد. برخی از افرادی که دست و پاهایشان قطع شده است. احساس فیزیکی دارند که قسمت قطع شده هنوز وجود دارد. این تجربه شبح مانند بخشی از وضعیتی به نام سندرم اندام فانتوم است.
شرایطی که در آن فرد قطع عضو هنوز از اندام یا اندام گم شده احساس می کند. اگرچه نه همیشه. اما می تواند یک احساس دردناک باشد.
که شامل احساس درد. حرکت و سایر احساسات ناشی از یک عضو قطع شده است. تصور کنید چقدر باید وحشتناک باشد! اگرچه سندرم اندام فانتوم از قرن شانزدهم شناخته شده است. اما تنها در دهه 1990 بود که علائم آن به نوروپلاستیسیته – یک شکل ناسازگار (یک نوع مضر) از آن نسبت داده شد.
درک ما از جسم خودمان
بخشی از مغز به نام قشر حسی تنی (SSC) وجود دارد که وظیفه تفسیر جهان از طریق حس لامسه را بر عهده دارد. “سطح صاف است؟” و “آیا زمین سرد است؟” سوالاتی هستند که توسط SSC پاسخ داده می شود. SSC همچنین مسئول چیزی به نام حس عمقی است. قبل از اینکه معنی این کلمه را توضیح دهیم. آزمایش زیر را انجام دهید: چشمان خود را ببندید و سعی کنید نوک بینی خود را با نوک انگشت اشاره خود لمس کنید. آیا شما آن را انجام دادید؟ اگر چنین است. باید از ابرقدرت خود شگفت زده شوید: می توانید بدون دیدن حرکت این کار را انجام دهید! این حس عمقی است – ما موقعیت بدن و اعضای آن را حتی با چشمان بسته می دانیم.
آنچه رخ می دهد.
بنابراین. چه اتفاقی میافتد وقتی یک عضو با قطع عضو از دست میرود؟ آیا ناحیه ای که در داخل SSC مسئول آن اندام است کار نمی کند؟ معمولاً ناحیه مغز فقط عملکرد خود را کند می کند. اما گاهی اوقات همه چیز اشتباه می شود و ناحیه مغزی که مسئول اندام از دست رفته است بیش فعال می شود. اگر اندام از بین رفته باشد چگونه می تواند بیش فعال باشد؟
در موارد قطع پا. نوروپلاستیسیتی به نواحی مجاور در SSC. مانند قسمتی که مسئول ران است. اجازه می دهد تا کنترل ناحیه پای از دست رفته را در دست بگیرند. یک توضیح احتمالی این است که نورونهای فعال در ناحیه ران «کشف» میکنند که یک ناحیه ساق همسایه غیرفعال است و برخی از رشتههای خود را گسترش میدهند تا به نورونهای غیرفعال متصل شوند. شکل 1 نمونه ای از تحقیقات انجام شده در آزمایشگاه ما با افراد قطع عضو است. ما دریافتیم که نه تنها نواحی بازنمایی اندام دست نخورده و از دست رفته تغییر کرده است. بلکه میلین کردن برخی از قسمتهای مغز نیز کاهش یافته است.
خب. بنابراین نورونها از ران به سمت نورونهای ناحیه پای از دست رفته حرکت میکنند و به نورونها متصل میشوند –
چگونه این نورپلاستیسیته میتواند به یک احساس فانتوم تبدیل شود؟
تصور کنید که میتوانید هر تا از لباسهایتان را حس کنید که با اندامهایتان برخورد میکند. اما حتی وقتی لباس شنا میپوشید. باز هم فقط با حرکت دادن آنها میتوانید احساس کنید که اعضای بدنتان آنجا هستند. این بدان معناست که ناحیه اندام در مغز شما دائماً در حال فعال شدن است. اما در مورد قطع عضو. زمانی که نورونهای ران و ساق پا به هم متصل میشوند. زمانی که چیزی تحریک کننده پوست ران وجود داشته باشد. هر دو فعال میشوند. بنابراین. لمس ران باعث ایجاد احساس لمس در پای از دست رفته می شود. احساس عمقی در ران ناشی از حرکت نیز ممکن است باعث ایجاد حس عمقی در پای از دست رفته شود.
به عبارت دیگر. مغز (یا حداقل SSC) تجربه حسی را اشتباه درک می کند و معتقد است که اندام گم شده هنوز آنجاست.
نتیجه
ما دو مورد از نوروپلاستیسیته را مورد بحث قرار داده ایم: یکی خوب و دیگری مضر. ما یاد گرفتیم که در اوایل زندگی ما. پنجره های زمانی وجود دارد که در طی آن انعطاف پذیری عصبی و رشد برخی از مناطق مغز بسیار مهم است. چنین موردی برای میلیناسیون mPFC است که تا حد زیادی به تجربیات اجتماعی ما بستگی دارد. به عنوان نمونه ای از نوروپلاستیسیتی مضر.
آموختیم که در صورت قطع عضو. مغز ممکن است متوجه نباشد که اندام از بین رفته است. این بدان معناست که بخشهایی از مغز که مسئول تفسیر سیگنالهای دریافتی از آن اندام بودند (مثلاً حس لامسه) فعال باقی میمانند و منجر به سندرم اندام فانتوم میشوند. به طور کلی. از این دو مثال. می توانید متوجه شوید که مغز ساکن نیست. بلکه دائماً به چالش ها پاسخ می دهد. هر تکه اطلاعاتی که یاد می گیریم یا هر فردی که ملاقات می کنیم می تواند به اثرات ماندگاری در مغز و زندگی ما منجر شود.
https://kids.frontiersin.org/articles/10.3389/frym.2020.522413
سید مهدی ساداتی هستم. عاشق مغز! داروساز و دانشجوی دکترای تخصصی علوم اعصاب. عضو تیم مرکز سلامت مغز دانا! از علاقه هام شناسوندن کارایی های هیجان انگیز مغز به زبان ساده به آدمهاست! جست و جو می کنم در افسردگی، داروهای موثر بر مغز و سایر بیماری های حوزه ی روان و البته نوروپلاستیسیتی!