من به عنوان یک درمانگر به تازگی یادداشتی را از یکی از خوانندگان دریافت کردم : ” من تمام انگیزه ام را از دست داده ام، هدف و رویایی ندارم. آیا راهی برای خروج وجود دارد؟”
این یک وضع دشوار اما پرتکرار در افراد است.
در ادامه راهکار هایی برای این وضعیت می آورم:
۱.وحشت نکنید. این حالت می تواند یک حالت گذرا باشد.
برای مثال در مورد خودم می گویم. من در ۱۸ ماه گذشته، تمام هزینه و تلاشم را برای بارداری قبل از تمام شدن فرصت بچه دار شدنم گذاشته بودم. این فرایند فرساینده و طولانی بود. و هر بار هر تلاش بی نتیجه می ماند. در بارآخر به من گفته شد که تلاش و درمان آخر نیز ناموفق بوده است و نیاز به سه ماه فاصله است تا دوباره درمان برای بچه دار شدن را شروع کنم.
در این زمان با خود گفتم : ” بسیار خوب، در این سه ماه بر روی چیز های دیگری تمرکز می کنم. ” اما هیچ چیز جز بچه دار شدن برایم در آن زمان معنادار نبود.
به طور منطقی می دانستم اهدافی مانند اهداف شغلی یا تناسب اندام و… معنا دار هستند اما احساسم با منطقم متفاوت بود. موفقیت در این حیطه ها در مقایسه با داشتن یک فرزند برایم بسیار کمرنگ بود. حتی در این مدت در شغلم اتفاق های بسیار خوبی افتاد اما من هیجان زده نشدم.
از دست دادن انگیزه یکی از مواردی است که به طور طبیعی در اثر ناراحتی به وجود می آید.
در واقع ما به این شکل سیم کشی شده ایم:
احساسات ناراحتی و افسردگی یک واکنش را در ما بر می انگیزند که باعث می شوند کنار بکشیم و بازتاب اتفاقات را ببینیم و عقب نشینی کنیم.
گرچه این فرایند ناکارآمد به نظر می رسد اما به طور کلی به این شکل نیست. این بخشی از فرایندی است که قصد دارد ما را سالم و امن نگه دارد.
اما چه طور؟ زمانی که ناراحت هستیم اجبار حرکت به جلو می تواند مرگبار باشد. در طی تکامل ما سیگنال های خطر اشتباه بسیاری را دریافت کرده ایم. بنابراین حتی اگر اتفاقی در ۹۹ درصد موارد خطرناک نباشد، ما برنامه ریزی شدیم تا به آن ۱ درصد خطر قکر کنیم.
احساسات منفی و خلق پایین سیگنال هایی هستند که به ما کمک می کنند بایستیم، تامل کنیم و مسیر را در صورت نیاز عوض کنیم. گاهی این سیگنال ها، سیگنال های اشتباهی هستند و گاهی هم نه.
اگر شما ندانید احساسات چه طور کار نی کنند ممکن است در مواجهه با آن ها دچار وحشت شوید :
چرا این احساسا را میکنم؟؟؟!
یک جای کار می لنگد!!
چه مرگم شده است؟
حالا چه کار کنم؟چه بلایی سرم خواهد آمد؟
حتی در بعضی مواد افراد ترس از از دست دادن کنترل و آگاهی خود را پیدا می کنند. یا مثلا از از دست دادن شغل خود به خاطر از دست دادن انگیزه و تمرکزشان می ترسند.
مشکل کجاست؟
وحشت زده شدن بیش از حد می تواند احساسات ترس و رها شدگی و اضطراب را بدتر کند. این موضوع می تواند نشخوار های فکری افراد در مورد خودشان و انگیزه ی از دست رفته شان را شدید تر کند. زمانی که فکر می کنید دست به هر کاری بزنید ان را خراب خواهید کرد قائدتا کاری نمی کنید.
در اکثر موارد این احساسات و حالت ها موقتی هستند. این حالت ها از چند ساعت تا چندین هفته باقی می مانند و اگر از مکانیزم های مناسب برای مقابله استفاده کنید رفتنی می شوند.
هر بیماری افسردگی معمولا به صورت اپیزودیک است و اگر شما به دنبال درمان نباشید ممکن است ماه ها طول بکشد. اما در هر صورت قرار نیست حال بد تا ابد باقی بماند.
یادگرفتن مهارت های مقابله ای مناسب می تواند این زمان را کاهش دهد.
۲. به سمت انگیزه حرکت کنید.
حرکت کردن انگیزه ایجاد می کند. حتی بیشتر از مقداری که انگیزه باعث حرکت می شود.
با دانستن این موضوع من شروع به دویدن روزانه و توجه به سلامتی ام کردم.
نکته ی مهم این است:
زمانی که من شروع به انجام این کار ها کردم معنای زیادی برایم نداشتند و انگیزه ی زیادی در موردشان نداشتم.اما هر چه بیشتر آن ها را انجام دادم برایم معنای بیشتری پیدا کردند.
۳.از اهدافی که به شما انگیزه نمی دهند تغییر مسیر دهید.
برای مثال من هدف شغلی ام را به کمک به افراد تغییر دادم که در مقابل معروف شدن برایم معنا و انگیزه ی بیشتری داشت.
۴.برای تمرکز پایین خود برنامه ریزی کنید.
زمانی که افراد انگیزه ی خود را از دست می دهند تمرکز نیز کاهش پیدا می کند. بنابراین سعی کنید انگیزه ی خود را در مورادی که نیاز به تمرکز زیادی ندارند بالاببرید.
برای مثال در زمان بی انگیزگی احتمالا انتخاب هدف “خواندن یک کتاب در هفته” گزینه ی خوبی نیست. این زمان مناسبی برای اهدافی که نیاز به تمرکز شما در تمام مدت را دارند نیست. زمانی که من احساس بی انگیزگی می کنم، اهدافم را با فشار کمتر اما معنای بیشتری برای خود انتخاب میکنم.
۵.عوامل فیزیکی مربوط به سلامتی را بررسی کنید.
موارد پایه ای که می توانند حالت های بی انگیزگی را ایجاد کنند را بررسی کنید. برای مثال کمبود ویتامین دی ، آهن ، مشکلات تیروئید و کاهش ویتامین b12
۶.کمک گرفتن گرچه ممکن است بیهوده به نظر برسد اما اینطور نیست.
همانطور که شما در صورتی که دستتان بشکند و آسیب ببیند در رفتن به پزشک تردید نمی کنید، برای افسردگی کلینیکال نیز اقدام یکسان را انجام بدهید و کمک بگیرید.
۷. کار های بیشتری را امتحان کنید.
زمان هایی نیز وجود دارد که علت بی انگیزگی شما، ملال ناشی از فعالیت های تکراری و قدیمی است. اگر می خواهید اهداف و رویاهای خود را پیدا کنید، بدون داشتن توقع زیاد، فعالیت های مختلفی را امتحان کنید و خود را گسترش دهید. در نهایت تعدادی هدف و آرزوی جدید در این فرایند به دست خواهید آورد.
برای مطالعه ی مقالات مرتبط به لینک های زیر مراجعه کنید:
احساس پوچی : چرا این احساس به ما دست می دهد و در قبال آن چه کنیم؟
داروهای ضد افسردگی برای درمان کافی نیستند !
مصاحبه با استاد دانشگاه اوتاوا در مورد قرنطینه، مشکلات خواب و افسردگی در نوجوانان
چگونه با افزایش تنهایی در تعطیلات از افسردگی دوری کنیم؟
9 راه کمک وقتی یکی از عزیزانمان افسردگی دارد.
منبع: