مقدمه: استعداد یا پشتکار؟
آنجلا داک ورث در مقدمه ای تکان دهنده برای اولین کتاب خود، داستان بزرگ شدن خود را به عنوان یکی از سه فرزند مهاجران چینی به اشتراک گذاشت. او گفت که خشنود کردن پدرش بسیار سخت بود. و پدرش یک جمله معروف داشت که مورد علاقه آنجلا و خواهر و برادرش بود: “تو نابغه ای نیستی”. این سوال در ذهنش شکل گرفت که کدام مهم تر است؟ استعداد یا پشتکار؟
به گفته پدرش، آنجلا زیاد باهوش نبود. و این درواقع چیزی را که آنجلا می توانست در زندگی به دست آورد محدود می کرد. ناامیدی او از همان اوایل شروع شد. زمانی که در کلاس سوم به اندازه کافی برای برنامه تیزهوشان موفق عمل نکرد.
اما این چیزی است که وقتی آنجلا بزرگ شد اتفاق افتاد:
در سال 2013، به او کمک هزینه تحصیلی مک آرتور، که به عنوان “کمک مالی نابغه” نیز شناخته می شود، اعطا شد. قبل از آن، داکورت مدرک A.B را در نوروبیولوژی در هاروارد دریافت کرده بود. سپس از دانشگاه آکسفورد با مدرک کارشناسی ارشد در علوم اعصاب مدرک گرفت. و دکتری خود را در روانشناسی از دانشگاه پنسیلوانیا دریافت کرد. او در حال حاضر استاد برجسته روانشناسی کریستوفر اچ براون در دانشگاه پنسیلوانیا است.
برای کسی که قرار بود موفقیتش محدود باشد، این دیگر خیلی ضعیف نیست.
روزی که جایزه مک آرتور او اعلام شد، آنجلا به آپارتمان پدر و مادرش رفت. همانطور که می توانید تصور کنید، کلمات انتخابی زیادی وجود داشت که او می توانست در آن لحظه به پدرش بگوید.
هنگامی که مجموعه تماس های تبریک دوستان و خانواده به پایان رسید، پدرش رو به او کرد و گفت: “من به تو افتخار می کنم.” داک ورث به جای کلمات انتخابی پاسخ داد: “متشکرم، پدر.”
استعداد یا پشتکار؟
از یک جهت، تجربه من کاملاً متفاوت از داک ورث بود. در کلاس پنجم، پدر و مادرم را به مدرسه من فراخواندند و گفتند که بر اساس تست هوش، من را در برنامه تیزهوشان و استعدادهای درخشان قرار می دهند.
از آن زمان به بعد، از طریق دبیرستان، کالج و دانشکده حقوق، به من گفتند که باهوش هستم. حتی زمانی که شروع به وکالت کردم، «اما تو خیلی باهوشی…». در حالی که برخی چیزها برای من آسان تر بود (یعنی مدرسه و تجزیه و تحلیل حقوقی)، در سایر موارد اینگونه نبود.
و البته وقتی همه چیز برایم آسان نبود، تمایل داشتم تسلیم شوم. تحقیقات نشان می دهد که این مختص من نیست. کودکانی که به آنها گفته می شود باهوش هستند، تمایل به ایجاد یک ذهنیت ثابت دارند که در واقع مانع از پتانسیل آنها می شود:
نکته مهم
زمانی که افراد در سنین پایین عملکرد خوبی (از نظر تحصیلی یا غیره) داشته باشند و به آنها برچسب باهوش یا با استعداد می گویند، کمتر خود را به چالش می کشند. آنها کمتر مرتکب اشتباه می شوند. زیرا در منطقه راحتی خود می مانند و رشد نمی کنند. و طرز فکر ثابت آنها تا بزرگسالی ادامه دارد.
می توانم تضمین کنم که درست است. تنها چیزی که مهم بود این بود که مردم به من به عنوان باهوش نگاه می کردند. و بنابراین هر چیزی که به دلیل هوش به راحتی به دست نیامده است، بدیهی است که اهمیتی ندارد.
تا زمانی که وکالت را کنار گذاشتم و کسب و کاری را شروع کردم که در نهایت شکست خورد، ذهنیت من تغییر کرد. «باهوش» بودن به معنای IQ این واقعیت را جبران نمیکند که من نمیدانم چه میکنم.
فقط یادگیری آنچه که من نیاز داشتم می توانست این کار را انجام دهد.
در آن مرحله فهمیدم که هرچه سختتر کار کنم، از نظر عملی «با هوشتر» میشوم. که درواقع این تعریف کلاسیک ذهنیت رشد است. بعلاوه، اشتیاق به حل مشکلات کسب و کار را کشف کردم که باعث شد بی وقفه روی آن مشکل کار کنم تا زمانی که آن را بفهمم.
واضح است، موهبت قدرت پردازش شناختی مطمئناً آسیبی ندیده است. اما به این دلیل نیست که از زمان شکست اولین کسبوکار، مجموعهای از کسبوکارهای موفق را راهاندازی کردهام.
به هر حال، همه ما حداقل یک نفر از ناتوانان درخشان را می شناسیم که عدم موفقیت خود را توجیه می کنند، درست است؟ من به راحتی می توانستم آن مرد باشم. کلیدهای واقعی این است که از اشتباه کردن نترسید. از سختی دوری نکنید، و مشتاقانه از همه چیز درس بگیرید. مهمتر از همه، ادامه دادن حتی زمانی که همه چیز آنطور که در ابتدا فکر می کردید پیش نمی رود.
این سخاوت است که به موفقیت ترجمه می شود: استعداد یا پشتکار؟
برخی از شما قبلاً متوجه شده اید که آنجلا داکورث علاوه بر دیگر دستاوردهایش، نویسنده کتاب پرفروش نیویورک تایمز در سال گذشته است. داک ورث بر اساس تحقیقات خود نشان می دهد که توانایی ادامه دادن در مقایسه با استعداد طبیعی یا هوش بومی کلید موفقیت است.
یافتههای داکورث، جنبش عزتنفس نابخردانهای را به چالش کشیده است. به جای اینکه به بچه ها بگوییم چقدر خاص هستند، شاید باید آنها را به استقامت وادار کنیم. به خصوص وقتی شرایط سخت می شود.
اما در مورد بزرگسالانی که به نظر می رسد توانایی استمرار در کارها را ندارند چه؟ آیا ظرفیت ریزش فقط چیزی است که شما با آن متولد شده اید، مانند استعداد و هوش؟ تحقیقات می گوید خیر. پشتکار یک ویژگی شخصیتی است که میتواند ریشههای ژنتیکی و اجتماعی داشته باشد. درست مانند هر جنبه دیگری از شخصیت، اما همچنین چیزی است که میتوانید آگاهانه آن را بهبود ببخشید.
چگونه می توان سنگی را تراشید؟
داک ورث از طریق تحقیقات خود چهار دارایی روانشناختی را که افراد دارای پشتکار در اختیار دارند، شناسایی کرده است. علاوه بر این، این چهار عنصر تمایل دارند با نظم خاصی توسعه یابند.
علاقه
انتخاب چیزی که واقعاً به آن علاقه دارید اولین قدم برای پایبندی به آن است. در اینجا شما از مزایای قدرتمند انگیزه درونی برخوردار می شوید. به این معنی که این کاری است که می خواهید بدون توجه به تایید یا پاداش خارجی انجام دهید.
همیشه جنبه هایی وجود دارد که کمتر از سایرین خوشایند هستند. اما اشتیاق واقعی زمانی ایجاد می شود که شما مجذوب تلاش به عنوان یک کل شوید.
تمرین
مرحله بعدی استفاده از چیزی است که ذاتاً از آن لذت می برید و این رشته را برای تمرین توسعه دهید. اقدامات عمدی شما برای بهتر شدن تدریجی، گام به گام، مسیر تسلط را مشخص می کند.
این منجر به توسعه اهداف درست می شود که با توسعه عادت مفید تمرین پشتیبانی می شود.
هدف
با این باور که کار شما اهمیت دارد، اشتیاق گسترش می یابد. در این مرحله است که هدف خاص شما نه تنها باعث ایجاد رضایت شخصی می شود، بلکه به رفاه دیگران نیز مرتبط است.
در حالی که برخی از تلاش ها به طور طبیعی هم به نفع شما و هم برای دیگران است، افراد سخت پسند به مرور زمان این احساس را پیدا می کنند که کارشان واقعاً هدف بزرگ تری را دنبال می کند.
امید
بر خلاف سه جنبه دیگر، داکورث معتقد است که امید آخرین مرحله ریزش نیست. بلکه سه مرحله دیگر را تقویت می کند. وقتی به کارتان فکر میکنید، امید چیزی است که به ما اجازه میدهد تا زمانی که شرایط سخت میشود به راه خود ادامه دهیم.
اگر خودت را به چالش می کشی، زمین می خوری. بازگشت مجدد نشان دهنده امیدی است که بر آن غلبه خواهید کرد. ممکن است به نظر برسد که پرورش قدرت اراده تمرینی بیهوده است. اما اگر با علاقه و انگیزههای درونی ناشی از آن شروع کنید، میتوانید ببینید که بقیه چگونه از آن سرچشمه میگیرند. و با توجه به اینکه امید ابدی میآید، اولین قدم این است که شروع کنید و به سادگی ادامه دهید.
برندگان هرگز تسلیم نمی شوند
در حالی که پشتکار ممکن است کلید موفقیت باشد، بیایید وانمود نکنیم که به معنای مطلق، مثبت، هرگز تسلیم نشویم. گاهی اوقات، ترک یک کار، حرکت درستی است. در واقع، وقتی بدانیم هیچ چیز درست نمی شود باید اساس مسیر را تغییر دهیم.
این یکی از مهم ترین مهارت هایی است که در طول سال ها در خود توسعه داده ام. دست کشیدن از چیزی که برایش اشتیاق واقعی ندارید خوب است. و گاهی اوقات، بیش از آنچه که بتوانیم بجویم، گاز میگیریم و مجبوریم با واقعیت روبرو شویم.
شما فقط نمی خواهید در رسیدن به رویاهای خود شکست بخورید زیرا به سادگی پس از یک شکست تسلیم شدید. پشیمانی که باقی خواهد ماند بسیار دردناکتر از این است که خود را بلند کنی و پافشاری کنی. ادامه بده!
برای اطلاعات بیشتر و دریافت مشاوره رایگان با ما در انستیتو سلامت مغز دانا در تماس باشید.
خجسته رحیمی جابری
پژوهشگر دکتری تخصصی علوم اعصاب
منبع: Why Perseverance Crushes Talent When it Comes to Success – Further
درباره نویسنده
خجسته رحیمی جابری، پژوهشگر دکترای تخصصی علوم اعصاب دانشگاه علوم پزشکی شیراز و نویسنده وب سایت انستیتو سلامت مغز دانا. زمینه کاری تخصصی ایشان مشکلات حافظه و آلزایمر است وی بیش از 20 مقاله معتبر بین المللی در این زمینه به چاپ رسانده است. می توانید پژوهش های او را در اینجا (کلیک کنید) دنبال کنید.