50000 سال پیش. انسان ها این سرزمین را با انسان های دیگر مانند نئاندرتال ها و دنیسووان ها به اشتراک گذاشتند. اما به نوعی. در طول 30000 سال آینده. هر گونه هومینین دیگر منقرض شد در حالی که انسان های امروزی شاهد رشد و پیشرفت عظیمی بودند.
برخی از افراد به توسعه زبان و ابزارهایی اشاره می کنند که به ما برتری داروینی داد. اما شواهدی از زبان و ابزار. که برخی از آنها نسبتاً پیچیده بودند. در نئاندرتالها و سایر انسانها یافت شده است. پس چه چیزی ما را خاص کرد؟
به گفته توماس سادندورف. پروفسور و نویسنده. آنچه ما را متمایز می کند. زبان یا ابزارها نیست. که اشکال ابتدایی آن در حیوانات دیگر وجود دارد. بلکه توانایی ما در انجام تخیل بی پایان و ایجاد ارتباط بین مفاهیم مختلف است. این به ما امکان داد تا “سفر در زمان” ذهنی را انجام دهیم. به گذشته و در آینده برگردیم. و به ما امکان داد بقای خود را پیش بینی و برنامه ریزی کنیم. علاوه بر این. ایجاد ارتباطات به ما این امکان را میدهد که راهحلهای بدیع و جالبی برای مشکلاتی که با آن روبرو بودیم پیدا کنیم.
از منظر شناختی
از منظر شناختی. مغز ما به ما اجازه میدهد تا داوطلبانه به مفهومی فکر کنیم که سپس مفهوم دیگری را آغاز میکند. که به نوبه خود مفهوم بعدی و غیره را آغاز میکند و منجر به جریانی از فکر میشود. چیزی که احتمالاً در حیوانات دیگر وجود ندارد. همانطور که پروفسور لیان گابورا توضیح میدهد. «با این «حلقه یادآوری و تمرین خودگردان» اکنون میتوانیم بینشها و رویاها را فعال و دوباره فعال کنیم. به طوری که با هر تصور متوالی از آنها از زاویهای متفاوت به آنها نگاه میشود. و کمی تعبیه میشوند. محکمتر در محدودیتهای واقعیت آنطور که میشناسیم. و به طور بالقوه به شکلی تبدیل میشوند که در آن میتوان آنها را تحقق بخشید.»
این توانایی شناختی نتیجه مستقیم این است که چگونه مغز ما اطلاعات را به صورت تداعی ذخیره می کند و دلیلی است که انسان ها قادر به ارائه ایده های بدیع و خلاقانه هستند.
به این فکر کنید که کامپیوتر چگونه اطلاعات را ذخیره می کند. برای ذخیره کلمه “توت فرنگی” در حافظه کامپیوتر. هر کلمه به حروف خود تجزیه می شود و هر حرف در کلمه به کد باینری خود تبدیل می شود و ذخیره می شود. به عنوان مثال. کد باینری برای “s” “01110011”. برای “t” “01110100” و غیره است. مغز انسان اینگونه اطلاعات را ذخیره نمی کند.
ذخیره اطلاعات چگونه
مغز انسان هر مفهوم را به عنوان یک کل ذخیره می کند و به مفاهیم دیگر متصل است. بنابراین کلمه “توت فرنگی” به خودی خود به عنوان یک مفهوم ذخیره می شود و به مفاهیم دیگر با انواع پیوندها پیوند می خورد. بنابراین «توت فرنگی» ممکن است با پیوند یک چیز به دسته به «میوه». با پیوند یک چیز به خاصیت به «قرمز». یا اگر فردی به توت فرنگی حساسیت دارد. با پیوند علت و معلولی به «حساسیت پوستی» متصل شود. این پیوندها دارای نقاط قوت متفاوتی در مغز هستند. بنابراین پیوند غالب برای یک فرد ممکن است توت فرنگی به قرمز باشد. اما توت فرنگی به میوه برای شخص دیگر.
هنگامی که شما آگاهانه به یک ایده فکر می کنید. مغز شما به طور خودکار برخی از ایده های مرتبط را فعال می کند و آنها را به آگاهی شما می آورد و منجر به جریان فکری می شود.
توضیح بیشتر
این همچنین توضیح می دهد که چرا گاهی اوقات فکر کردن به ایده ها یا راه حل های جدید دشوار است. همانطور که ما در مورد یک مشکل فکر می کنیم. برخی از این پیوندها تقویت و تقویت می شوند و تغییر دیدگاه یا تفکر در جهت متفاوت را دشوار می کنند. به عبارت دیگر. «اما همین مسیرها به شیارهای ذهنی تبدیل میشوند که سازماندهی مجدد اطلاعات را از نظر ذهنی دشوار میسازد تا آن را از منظری متفاوت ببینیم».
ماهیت انجمنی مغز نیز زمانی که با ایده هایی روبرو می شود که به هم مرتبط نیستند. وارد عمل می شود. برای اینکه ببینید چگونه این کار می کند. به دو کلمه زیر نگاه کنید:
موز استفراغ می کند
اگر مانند اکثر مردم هستید. لحظه ای که این دو کلمه را می خوانید. مغز شما به طور خودکار سعی می کند کلمات نامرتبط را با یک ارتباط علّی به هم متصل کند. و سناریویی را تشکیل می دهد که در آن خوردن موز منجر به استفراغ می شود و احساس ناخوشایندی در شما ایجاد می کند. لازم نیست آگاهانه به این موضوع فکر کنید. مغز شما کار پیدا کردن بهترین ارتباط ممکن بین این دو کلمه را انجام داد.
این دو جنبه از ماهیت انجمنی مغز ما – فعال کردن ایده های مرتبط و یافتن ارتباط بین ایده های تصادفی – چیزی است که به ما امکان می دهد خلاقانه فکر کنیم. در واقع. بیشتر تکنیکهای تفکر خلاق برای ایجاد ایدههای جدید به این دو مکانیسم زیربنایی به یک شکل یا شکل دیگر تکیه میکنند.
دو مثال
- عبور از ایدههای متصل: تکنیکهایی مانند «Slice and Dice» و «Cherry Split» در Thinkertoys یا تقسیمبندی در TRIZ. با فهرست کردن صریح محرکهای احتمالی مانند ویژگیها یا اجزای یک شی. مغز را مجبور میکنند تا مسیرهای مختلفی را در شبکه انجمنی طی کند.
- اضافه کردن یک جزء تصادفی: با وارد کردن ساده یک عنصر تصادفی در ترکیب. مغز به طور خودکار سعی می کند بهترین راه را برای ترکیب عنصر تصادفی در راه حل پیدا کند. تکنیک هایی مانند «بی رحمانه فکر کردن» و «تالار مشاهیر» در Thinkertoys نمونه ای از چنین رویکردی هستند.
آنچه باعث شد تا این جا پیش برویم. احتمالاً به دلیل نقاط قوت شناختی منحصر به فرد ما است – اینکه چگونه اطلاعات را در مغزمان ذخیره و پردازش می کنیم. ایده های مختلف را ترکیب می کنیم و شبیه سازی های ذهنی را اجرا می کنیم. این نقاط قوت به ما این امکان را میدهد که مشکلات را حل کنیم. اختراع کنیم و ایدههای یکدیگر را بسازیم. و ممکن است برای آینده ما نیز کلیدی باشند.
https://edcircuit.com/how-does-our-brain-produce-creative-ideas/
سید مهدی ساداتی هستم. عاشق مغز! داروساز و دانشجوی دکترای تخصصی علوم اعصاب. عضو تیم مرکز سلامت مغز دانا! از علاقه هام شناسوندن کارایی های هیجان انگیز مغز به زبان ساده به آدمهاست! جست و جو می کنم در افسردگی، داروهای موثر بر مغز و سایر بیماری های حوزه ی روان و البته نوروپلاستیسیتی!