07136476172 - 09172030360 [email protected]

از دیدگاه علوم اعصاب و روانشناسی، افراد هوادار تیمی خاص هستند.

هواداران میلیونی همواره منتظر رقابت تیم های محبوب خود هستند. آنها هنگام شکست تیمشان ناراحت می شوند و هنگام پیروزی نسبت به حریفان خود احساس برتری و غرور می کنند. من خودم عاشق فوتبال هستم. اخیرا از من سوالی پرسیدند که برای جواب دادن به آن مطالعات اخیر انجام شده در این زمینه را بررسی کردم.  سوال این بود که آیا هوادار تیم خاصی مانند پرسپولیس یا منچستر بودن منطقی است؟

چطور ممکن است که شما در زمین بازی نباشید، پاسی دریافت نکنید و از روی صندلی ورزشگاه فریاد بکشید؟ یا حتی به احتمال زیاد، شما کیلومترها دورتر روی کاناپه نشسته اید و هر بار که بازیکن های تیم محبوبتان موقعیتی را از دست می دهند، بر سر آن جعبه جادویی فریاد می کشید. به نظر می رسد شما هیچ مشارکتی نداشته اید. حتی اگر اصلا مسابقه را تماشا نکرده باشید، باز هم شرایط یکسان است.

بنابراین چگونه می توانید خوشحال شوید؟

چگونه می توانید احساس غرور کنید؟ شما چه حقی دارید که دوستتان که طرفدار تیم دیگری است را مسخره کنید؟ در واقع، چگونه می توانید اصلا دلیل منطقی برای این هواداری داشته باشید؟

دکتر دیوید جانسون می گوید: “می دانم چرا ما به تیم  خاصی علاقه داریم”. این بخشی از غریزه ماست. مثلا زمانی که بین کشورها جنگ باشد و رزمندگان ما در نبرد پیروز می شدند خوشحال بودیم. اما یک مسابقه فوتبال شباهتی به جنگ ندارد بالاخص زمانیکه مسابقات مربوط به لیگ های داخلی باشد. بنابراین بحث تعصب ملی که به صورت غریزی وجود دارد منتفی است. این تیم تحقیقاتی دنبال توجیه منطقی برای این احساسات هستند.

 

دکتر دیوید جانسون می گوید:

“به عنوان یک فیلسوف، من به مسابقات غیرمنطقی علاقه مند نیستم و به دنبال یافتن بهانه ای منطقی برای ریشه یابی این احساسات در مقابل تیم مقابل هستم”.

میت رامنی در سال 2002 در سخنرانی خود در جمع ورزشکاران المپیکی سالت لیک سیتی به آنها یادآوری کرد که موفقیت های ورزشی آنها یک موفقیت فردی نبوده است. وی گفت با این حال، المپیکی ها می دانند که تنها با قدرت خود به اینجا نرسیده اند. اکثر آنها، با تشویق و کمک والدین، خواهران یا برادران و مربیان به جایگاه فعلی اشان رسیده اند. درست است که تلاش، پشتکار و استعداد خودشان عامل کلیدی بوده است اما دستاوردهای آنها نیز نتیجه زحمات والدین، مربیان و جوامعی است که آنها را تولید کرده اند.

پرزیدنت اوباما نیز در سخنرانی سال 2012 خود در ویرجینیا، همین نکته را مطرح کرد. وقتی یک کسب و کار موفق ایجاد می شود، این تنها یک موفقیت فردی نیست. مطمئنا، درست مانند ورزشکاران المپیکی، فرد کارآفرین نیز سزاوار بیشترین اعتبار است. برای مثال یک فرد کارآفرین، بستر آموزشی را خودش فراهم نکرده است. آنها جاده ها و پل هایی را که مشتریانشان از آنها استفاده می کردند یا برای حمل کالاهای خود ساخته بودند، نساختند.

“نکته مهم این است که:

وقتی ما موفق می شویم، نه فقط به دلیل ابتکار فردی خود، بلکه به این دلیل که کارها را با هم انجام می دهیم، موفق می شویم”. بخشی از اعتبار این موفقیت باید به دولت های محلی، ایالتی و فدرال تعلق گیرد که زیرساخت های فعال در آن تجارت را فراهم می کنند.

طرفداران پرشور ورزش هرچه بخواهند به تیم خود علاقه نشان خواهند داد. با این حال، حتی واقعی ترین طرفداران ممکن است دریابند که علاقه آنها زمانی آزمایش می شود که اوضاع برای تیم محبوب آنها خوب پیش نرود. روانشناسان اجتماعی، دو الگوی واکنش طرفداران ورزش را نسبت به عملکرد تیم خود شناسایی کرده اند. آنها همچنین چندین مفاهیم روانشناختی مرتبط با رفتار طرفداران واقعی و بی ثبات را مورد بررسی قرار می داده اند.

ابتدا بیایید به اصطلاح “BIRGing” نگاه کنیم.

این اصطلاح در مورد پدیده ای به نام “غرور در شکوه بازتاب شده” صدق می کند. وقتی تیم شما خوب کار می کند، احساس فوق العاده ای دارید. تحقیقات نشان می دهد که فردای پیروزی یک تیم، افراد، احساس بهتری نسبت به خود دارند. آنها می گویند “ما” برنده شدیم، و منظور از “ما”، شخصا منظور خودشان نیست. هرچه بیشتر با تیم خود هم ذات پنداری کنید، احتمال BIRG بیشتر می شود.

در مقابل، “CORFing” به این معنی است که “شکست بازتاب شده را قطع می کنید”.  برای مثال تیم شما خوب نتیجه نگرفته است و اکنون می خواهید تا آنجا که ممکن است از آنها و رسوایی آنها فاصله بگیرید. این “ما” نیستیم که باختیم، این “آنها” هستند. آخرین چیزی که CORFer  روز بعد از باخت تیمش می خواهد پوشیدن کلاه یا پیراهن هایی با نشان تیم است. این آزمایش هوادار واقعی در مقابل بی ثبات است. این CORFers هستند که طرفداران بی ثبات هستند.

هوادار واقعی

در مقابل، هواداران واقعی، پیراهن، کلاه و تقریباً هر آیتم با نشان تیم را صرفنظر از عملکرد ضعیف تیم خود، به تن خواهند کرد. طرفداران واقعی ممکن است احساس سرخوردگی کنند، اما قهرمانان آنها حتی اگر تا حدودی با شکست خدشه دار شوند، برایشان قهرمان باقی می مانند.

این دو جنبه از روانشناسی طرفداران ورزش برای درک چگونگی رفتار هواداران واقعی و بی ثبات پس از پیروزی و باخت بسیار عالی است. طرفداران که در واقع به طور مرتب در مسابقات شرکت می کنند، پدیده روانشناختی اجتماعی عدم کنترل را نشان می دهند. آنها در اطراف خود فریاد می زنند، بلند می شوند، تشویق می کنند و واکنش های عجیب نشان می دهند. حتی افرادی که معمولا محجوب و خجالتی هستند، وقتی در محاصره افراد دیگری قرار می گیرند به همان صورت، همان هیجان بی قید و شرط را بروز می دهند.

متأسفانه:

گاهی اوقات مهار آنها می تواند ویرانی ایجاد کند زیرا طرفداران ناهنجار پس از پیروزی (یا شکست) به خیابان ها سرازیر می شوند تا زمانی که توسط مقامات محلی تسلیم شوند.

خواه در بازی حضور داشته باشید، آن را تماشا کنید، به آن گوش دهید یا امتیازات را به صورت آنلاین دنبال کنید، طرفداران ورزش به ویژه تحت تأثیر شرط بندی خرافی قرار دارند. اسکینر، کبوترها را در جعبه مخصوص خود آموزش می داد که بتوانند شاهکارهای مختلفی را انجام دهند. هنگامی که اسکینر کبوترهای خود را از طریق شرط بندی عملگر آموزش داد، متوجه شد که آنها رفتارهایی را شروع می کنند که او آنها را تقویت نمی کند. اما به نظر می رسد که کبوترها “فکر می کنند” برای به دست آوردن پاداش به انجام آنها نیاز دارند.

به عنوان مثال:

اسکینر ممکن است به کبوترها آموزش دهد که بین a مثبت و a که در بالای اهرمی است که به آن ضربه می زنند، تمایز قائل شوند. با این حال، کبوترها گاهی اوقات حرکت غیر ضروری، مانند چرخیدن در یک دایره، قبل از ضربه زدن به هدف مناسب انجام می دادند. آن رقص کوچک،که به طور خرافی تقویت شده بود (زیرا با دریافت پاداش همراه نبود)، سپس بخشی از مراسم کبوترها شد.

کبوترهایی که به اهرم نوک می زنند چه ربطی به طرفداران ورزش دارد؟ شاید قبلا این ارتباطات و خرافات را شنیده باشید. برخی طرفداران ورزش ادعا می کنند که با روشن کردن تلویزیون و تماشای مسابقه، باعث شدند تیم محبوبشان شروع به گلزنی کند و در نهایت برنده بازی شود. دیگران برعکس ادعا می کنند. از هرگونه اقدامی اجتناب می کنند، زیرا تصور می کنند می توانند منجر به شکست تیم شده و آن را “از بین ببرند”.

از طرفی مشاهده کرده اید که پیراهن هایی که از نظرشان نماد خوش شانسی است، کلاه، کفش ورزشی، تی شرت و غیره و غیره است که مسابقه می دهد. برخی طرفداران کلاه رو به جلو می پوشند و می گویند آن را به عقب برگردانیم و شاید تیم گل بزند. اگر با این کار تیمشان گل بزند، دیگر هرگز آن کلاه را با لبه رو به جلو در طول مسابقه نمی پوشند.

سوگیری درون گروهی و خارج گروهی:

یکی دیگر از پدیده های روانی-اجتماعی آزموده شده و واقعی است. طرفداران یک تیم، “درون گروه”، هواداران تیم دیگر، یعنی “خارج گروه” را منسوخ خواهند کرد. معمولا موارد بسیار کمی وجود دارد که این دو گروه از طرفداران را متمایز کند. آنها علاقه زیادی به تیم های خود دارند. همه جزئیات بازیکنان را می دانند و پیشرفت قهرمانان شهر خود را دنبال می کنند. تنها عاملی که این گروه ها را متمایز می کند تیمی است که آنها برای آن تمرکز کرده اند.

با این وجود، افراد بین تیم ها (و هواداران) مورد علاقه خود و تیم هایی که از آنها متنفرند تمایزهای دلخواه ایجاد می کنند. دکتر وان می گوید زمانی که فردی به هر دلیل به تیم خاصی گرایش پیدا می کند، مثلا تحت تاثیر خانواده، علاقه به نوع بازی کردن تیم یا رنگ خاصی، علاقه و دنبال کردن بازیکنان تیم منجر به ایجاد حس اتحاد در آن فرد می شود. یعنی آن هوادار احساس می کند تنها نیست و خود را به گروه خاصی متعلق می داند و با افراد زیادی متحد است. در مجموع برای او منجر به ایجاد احساس و انگیزه می شود.

دکتر سیکارا، مدیر آزمایشگاه علوم اعصاب هاروارد تصاویر fMRI  تعداد 18 طرفدار سرسخت فوتبال را مورد بررسی قرار داد.

به محض مشاهده امتیاز تیم مورد علاقه خود یا اخراج بازیکن حریف، موجی از فعالیت در استریاتوم شکمی مشاهده می شود. ناحیه ای از مغز که با تصمیم گیری بر اساس پاداش و همچنین اعتیاد مرتبط است.

سیکارا بیان کرد: “درواقع دوپامین می گوید:” هی، هی، این خوب بود، بیایید دوباره این کار را انجام دهیم “.

 

 

منبع: https://www.psychologytoday.com/us/blog/plato-pop/201209/making-sense-football-fandom?collection=105375

سحرخیزی یا شب بیداری! کدام بهتر است؟!

چرا بعضی افراد خیلی عمر می کنند؟

به این مقاله امتیاز دهید