رواندرمانی به استقرار و شکل دهی مجدد شبکه های عصبی مرتبط با استرس می انجامند.
گرچه همه ی ما در ساختار عصبی خود، شباهت های زیادی با هم داریم، جزییات سازماندهی سیستم های عصبی ما و نحوه ی ارتباط و همکاری آن ها، تا حد زیادی به تجارب ما، به خصوص تجارب کودکی مان وابسته است.
در یک کودکی ” به قدر کافی خوب” مراقبان و والدین ما، منبع آرامش و دلگرمی و تغذیه هستند. این موضوع به ما امنیت کافی برای رشد و یادگیری نحوه ی مدیریت استرس ، ترس و دیگر احساسات را می دهد و رشد عصبی بهینه ای را منجر می شود . همچنین ارتباط سالم و انعطاف پذیری بین دستگاه لیمبیک ( بخش ابتدایی تر و مربوط به احساسات) و بخش های انتزاعی تر و مسئول عملکرد های شناختی ایجاد می کند.
اما تجربه ی استرس مزمن در کودکی یا نبود کمک برای درک و مدیریت احساسات، می تواند در فرایند طبیعی رشد عصبی تداخل ایجاد کند. سطوح بالای هورمون های استرس می تواند روی حافظه و تفکر اثر بگذارد و از تنظیم سیستم ها و فرایند هایی که استرس را مدیریت می کنند، جلوگیری کند. به عنوان بزرگسال نیز، اتفاقات آسیب زا میتوانند در ارتباط مناسب ببین شبکه های عصبی، اختلال ایجاد کنند.
پژوهش ها نشان می دهد که بهره گیری از رواندرمانی مناسب، با ایجاد تغییرانی در فعالیت و اتصالات مغز، مرتبط است.
اما چه طور تنها حرف زدن، می تواند مغز را دوباره سیم کشی کند؟!
- اول از همه، رواندرمانی یک محیط غنی شده برای یادگیری است،به خصوص یادگیری اجتماعی. یادگیری با انعطاف پذیری عصبی ارتباط دارد که رشد، اتصال و سازماندهی اتصالات نورون ها را بر عهده دارد. چالش های متناسب روانشناختی ، رشد و بهبود اتصالات نورون ها در مغز و خونرسانی بهتر به آن ها را منجر می شود.
- یک تراپیست با نگه داشتن سطح استرس در حد کم تا متوسط، به تغییر کمک می کند.این موضوع هورمون های رشد را فعال کرده و به بهبود یادگیری در سطح نورونی کمک می کند. استرس و تحریک، شمشیر های دولبه ای هستند.زمانی که سطح استرس و تحریک بسیار پایین باشد ما انگیزه ای برای یادگیری و تغییر نداریم. در مقابل استرس بیش از حد هم واکنش هایی را در سیستم لیمبیک ما فعال می کند که قدرت تفکر ما را ضعیف می کند یا در حالت های شدید گسستگی ایجاد می کند.
- یک تراپیست حمایتگر، مانند یک والد خوب عمل می کند.به شما احساس آرامش می دهد و یاد می دهد چه طور احساسات شدید خود را مدیریت کنید. چرخه های تکرار بازتنظیمی این فرایند ها به مراجع این امکان را می دهد که شبکه های عصبی مربوط به تنظیم احساسات را تحت تاثیر قرار بدهد. پژوهش های نوروبیولوژیکی نشان می دهند تراپی و رواندرمانی فیدبک بازدارنده از پریفرانتال کورتکس را افزایش می دهد که منجر به تنظیم سیستم لیمبیک می شود.
زمانی که بتوانیم پاسخ ها و تکانه های ناخودآگاه احساسی خود را تنطیم کنیم، سطح خودآگاه ما می تواند حتی در مواجهه با احساسات عمیق هم درگیر بماند.در نتیجه ما می توانیم یک محیط درونی امن برای برخورد متفکرانه تر و هوشمند تر با چیز هایی که معمولا دردناک و کلافه کننده اند و ما از آن ها اجتناب می کنیم، ایجاد کنیم. چه این موارد دردناک، خاطراتی در گذشته باشند، چه زندگی روزمره ی اکنون.
- تراپی، ارتباط بین افکار و احساسات و شبکه های عصبی مرتبط با آنان را بهبود می بخشد.تحت فشار و استرس، توانایی ما برای فکر کردن و استفاده از زبان، کاهش پیدا می کند. این بدان معناست که معنادارترین تجارب ما، سخت ترین ها برای پردازش هستند و معمولا برخورد منطقی ای با آن ها نمی شود.
تنها کورتکس neomamalian ما قادر به ارتباط آگاه و کلامی است. از طرف دیگر دستگاه لیمبیک( مسئول احساسات، حافظه و یادگیری) اقدامات و رفتار های ما را ناآگاهانه، مورد تاثیر قرار می دهد. در رواندرمانی، ارتباط بین این سیستم ها از طریق استفاده ی آگاهانه اززبان ( شفاهی، نوشتاری، سمبلیک) تقویت می شود.
روایت های جدیدی از اتفاقات با یافتن ارتباط بین احساس ها و افکار ساخته می شوند و این موضوع باعث تغییر در نگرش و قدرت تصمیم گیری بهتر می شود.
- تا کنون تصور می شد که خاطرات قدیمی هیچ گاه از ذهن پاک نمی شوند بلکه در کنار هر فرایند یادگیری جدیدی رد ی از آن ها هست. اما می دانیم که زمانی که یک خاطره را بازفعال می کنیم، آن را ناپایدار کرده ایم به این معنا که نسبت به تغییرات و دخالت ها، آن را آزاد گذاشته ایم.اگر تراپی یک خاطره ی مشخص ( با برداشت های خطادار) را به سطح خودآگاه بیاورد، و همزمان از ما به عنوان یک بزرگسال بخواهد شواهد مناسب برای آن بیاوریم، این فرایند به تغییر برداشت ها و باور های گذشته منجر می شود.رد پای خاطره ی اولیه باقی می ماند اما نتیچه گیری های پر از خطای مربوط به آن می توانند پاک شوند
رواندرمانی امروزه، پایه و اساس نوروبیولوژیکی قوی ای دارد. رواندرمانی متناسب ،تغییرات ساختاری ای در مغز ایجاد می کند که به عملکرد بهتر ، تنظیم شبکه های عصبی و بهبود سلامت روان کمک میکنند.یک رابطه ی درمانی حمایتگر یک راه قوی برای بازتنظیمی هیجانات و تصحیح خطاهای شناختی و دفاع های روانی است.
منبع: