داشتن نیت خوب کافی نیست. برای متعهد ماندن به یک برنامه ریزی تلاش زیادی لازم است. ما انسان ها معمولا در دنبال کردن اهدافمان ضعیف عمل می کنیم. برای رسیدن به هدف هایمان دمدمی مزاج عمل می کنیم. برای مثال علاقه داریم وزن کم کنیم اما همزمان می خواهیم مقدار زیادی غذا بخوریم.
خوشبختانه تکنیک هایی وجود دارد که به خودکنترلی ما کمک می کند:
1. داشتن دیدگاه “من توانمندم.”
اینکه بدانیم ما نسبت به اعمال خود آزاد و مسئول هستیم، ریشه ی خود تعیین گری است.
شواهد و پژوهش ها نشان می دهند که افراد، در زمانی که در تصمیم گیری آزاد هستند، عملکرد بهتری در مقابله با استرس دارند.
اگر باور داشته باشید که کارها خارج از کنترل شما هستند، مطابق همین تفکر نیز عمل خواهید کرد.
2.تعیین هدف
هدف ها، تصمیمات ما را رهبری می کنند.هر چه قدر اهداف واضح تر باشند، حرکت به سمت آن ها آسان تر است.
یک هدف انتزاعی ممکن است قابل دسترس نباشد. برای مثال به جای تعیین هدف “سلامتی بیشتر” بهتر است هدفی مشخص مانند “30 دقیقه پیاده روی در روز” را تعیین کنید.این هدف، عینی تر است و راحت تر می توان آن را پیگیری کرد.
اهداف باید هوشمندانه انتحاب شوند.
3.بررسی و مشاهده ی خود
مشاهده ی خود، یک روش بازخورد گرفتن است. با حرکت به سمت هدف و همزمان مشاهده ی خود، می توانید روی فعالیت هایی تمرکز کنید که شما را به هدفتان نزدیک تر می کند.
برای مثال افرادی که رژیم های موفقی دارند، معمولا به طور مرتب و دقیق میزان غذای دریافتی خود را اندازه گیری می کنند.
بررسی و مشاهده ی خود باعث می شود ما رفتار های خود را بشناسیم و در نتیجه راحت تر عادت ها را تغییر دهیم.
4.انگیزه
هرچه بیشتر برای رسیدن به یک هدف انگیزه داشته باشید با احتمال بیشتری می توانید برای آن وقت و انرژی صرف کنید.
میزان تعهد افراد به اهدافشان بسته به ارزش آن هدف برایشان است. ارتباط بین این دو فاکتور، مهم است.به این معنا است که اگر شما انگیزه ای برای ارزشی که به سمت آن حرکت می کنید نداشته باشید، به احتمال زیاد تلاشی برای رسیدن به آن نخواهید کرد.حتی اگر احتمال رسیدن به آن هدف بالا باشد.
5.اعتماد به نفس
یکی از المان های مهم انگیزه، این است که شخص تصویری قابل دسترس از خودش برای رسیدن به هدف داشته باشد.
افراد زمانی که باور دارند رسیدن به یک هدف برایشان ناممکن است انگیزه ی زیادی برای رسیدن به آن ندارند.
در مقابله با مشکلات؛ افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند؛ در مورد توانایی خود برای رسیدن به هدف، شک می کنند.
اما افرادی که به خود باور دارند، با احتمال بیشتری به تلاش خود برای به انجام رساندن کار ادامه می دهند و کار را به پایان می رسانند.
6.قدرت اراده
قدرت اراده به معنای توانایی یا قدرت روانشناختی برای دوری از وسوسه ها و رسیدن به هدف است.
برای رسیدن به یک هدف باید قدرت اراده ی خود را بالا ببریم.
7.دوری از وسوسه ها
دوری از وسوسه ها نیاز به شناخت موقعیت هایی دارد که درآن ها ممکن است وسوسه شوید. باید برای این موقعیت ها، گام های مشخصی برای خروج از وضعیت تعیین کنید. این کار برای این است که مطمئن شوید در آن وضعیت در مسیر مشکل زا قدم برنمی دارید و از وسوسه ی خود دور می شوید. برای مثال دوری از موقعیت یا مکانی که به شما وسوسه وارد می کند یکی از راه حل هاست. مثلا اگر نسبت به غذا وسوسه می شوید و هدف شما کاهش وزن است، غذاهای ناسالم را جایی قرار دهید که از دید شما دور است.
8.دیدگاه “چرا” و دیدگاه “چگونه”
سوال هایی که با “چرا” همراه هستند معمولا ما را به تفکر بلندمدت تشویق می کنند. یا ما را ترغیب می کنند که عملی را انجام دهیم. در مقابل، سوالاتی که با “چگونه” همراه هستند، ذهن را به لحظه ی حال می آورند و نحوه ی رسیدن به یک هدف را مشخصمی کنند.
از دور، فقط یک جنگل دیده می شود اما نزدیک تر که بیاییم درخت ها با جزییاتشان خودشان را نشان می دهند. فاصله داشتن از موقعیت باعث می شود نتوانیم به درستی جزییات تصمیم خود را ببینیم.
برای مثال زمانی که رژیم می گیریم، به دلیل ظاهر جذابی که نتیجه برای ما دارد این کار را شروع می کنیم.
اما جزییات زیادی در مورد مسیر وحود دارد که باید به آن ها رسیدگی کنیم. برای مثال باید رفتن به باشگاه را شروع کنیم، از غذاهای خاصی دوری کنیم و فعالیت بدنی بیشتری داشته باشیم.
پرسیدن این سوال که “چرا” می خواهیم یک هدف را دنبال کنیم، به ما کمک می کند به یک هدف بچسبیم اما پرسیدن سوال “چگونه” به ما کمک می کند جزییات این مسیر را مشخص کنیم.
برای کسب اطلاعات بیشتر به سایت انستیتو سلامت دانا مراجعه کنید.