یک سوال بحث برانگیز در تحقیقات خلاقیت مربوط به پدیده کنترل شناختی است: ظرفیت ما برای تنظیم محتویات ذهنمان. آیا تفکر خلاق خودبهخود اتفاق میافتد یا میتوانیم عمداً فرآیند را هدایت کنیم؟
از یک طرف. شل کردن فیلتر روی مغز با اجازه دادن به ذهن ما سرگردان – فرآیندی که توسط هیپوکامپ و شبکه پیشفرض اداره میشود – میتواند به ایدههای جدیدی اجازه دهد که در غیر این صورت به ذهنمان خطور کند. از سوی دیگر. خودانگیختگی و به تنهایی نه تازگی و نه مفید بودن را تضمین نمی کند: ما اغلب نیاز داریم که فرآیندهای فکری خود را از آنچه قبلاً می دانیم تغییر جهت دهیم و به سختی در مورد اینکه آیا ایده هایمان واقعاً کار می کنند یا خیر فکر کنیم.
این دو عنصر کلیدی فرآیند تفکر خلاق را برجسته می کند: تولید ایده و ارزیابی ایده.
علوم اعصاب شناختی شروع به ارائه بینشی به این دو جنبه خلاقیت کرده است. به عنوان مثال. یک مطالعه fMRI از هنرمندان تجسمی خواسته شد تا ایده هایی را برای جلد کتاب بر اساس توضیحات کوتاه نوشته شده تولید و ارزیابی کنند. در طول تولید ایده. فعال شدن هیپوکامپ و شبکه پیشفرض افزایش یافت که احتمالاً منعکس کننده درگیری سیستم اپیزودیک است.
در طی ارزیابی ایده. جایی که از هنرمندان خواسته شد تا نقاشیهای خود را نقد کنند. آنها دوباره نواحی هیپوکامپ و پیشفرض و همچنین نواحی پیشانی مغز مرتبط با کنترل شناختی. از جمله قشر جلوی پیشانی پشتی جانبی را فعال کردند. جالبتر از همه. تجزیه و تحلیل همچنین افزایش ارتباطات (یعنی اتصال عملکردی) بین این مناطق را در طول ارزیابی ایده نشان داد. که نشاندهنده همکاری بین جنبههای خودانگیخته/تولیدکننده شبکه پیشفرض و جنبههای عمدی/ارزیابی شبکه کنترل است.
فعالیت شبکه ها
این شبکه ها معمولاً به شکل مکمل کار می کنند: وقتی یکی فعال می شود. دیگری تمایل به غیرفعال شدن دارد. برای مثال. هنگامی که به ذهن خود اجازه می دهیم سرگردان شود. بدون نیاز به تمرکز توجه خود از طریق شبکه های کنترلی. با شبکه پیش فرض درگیر می شویم. برعکس. زمانی که سعی می کنیم توجه خود را بر روی یک وظیفه معین متمرکز کنیم. نیاز داریم که شبکه کنترلی ما به طور موثر و بدون حواس پرتی از شبکه پیش فرض سرگردان کار کند.
مطالعه با هنرمندان تجسمی. همراه با یافتههای بعدی با شاعران و دیگران. نشان میدهد که تفکر خلاق شامل افزایش ارتباطات بین شبکههای مغزی است که معمولاً جداگانه کار میکنند.
یک سوال
در یک مطالعه اخیر. ما بررسی کردیم که آیا این الگوی اتصال مغز ممکن است بینشی در مورد تفاوت های فردی در تفکر خلاق ارائه دهد. به عنوان مثال. چه چیزی باعث می شود برخی افراد خلاق تر از دیگران باشند؟
یک احتمال این است که افراد خلاق می توانند با سهولت بیشتری شبکه های پیش فرض را فعال کرده و شبکه ها را برای حل مشکلات خلاقانه کنترل کنند. ما نمونه بزرگی از شرکتکنندگان را که اکثراً دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد بودند بهکار گرفتیم و از آنها خواستیم که کار استفادههای خلاقانه را در طول fMRI تکمیل کنند.
ایدههای آنها را زمانی که در اسکنر بودند ضبط کردیم و بعداً آنها را برای کیفیت خلاقانه نمرهگذاری کردیم و به ما این امکان را دادیم که الگوهای مغزی هر فرد را به کیفیت ایدههایش مرتبط کنیم. ما دریافتیم که همانطور که انتظار می رفت. عملکرد افراد در این کار بسیار متفاوت بود. برخی به طور مداوم به استفاده های رایج برای اشیا می رسیدند. مانند اینکه می گفتند از آجر می توان برای ساختن چیزی استفاده کرد. در حالی که برخی دیگر به طور قطعی پاسخ های نوآورانه تری ابداع کردند. به عنوان مثال. یک آجر می تواند آسیاب شود و به عنوان یک ماده فیلتر کننده استفاده شود.
تجزیه و تحلیل
برای تجزیه و تحلیل دادهها. از روش یادگیری ماشینی به نام مدلسازی پیشبینی مبتنی بر اتصال (CPM) استفاده کردیم. CPM به محققان اجازه میدهد تا تفاوتهای فردی در ویژگیهای رفتاری مانند شخصیت و هوش را با شناسایی ارتباطات عملکردی در مغز که به طور قابل اعتمادی این ویژگیها را در شرکتکنندگان جدیدی که برای ساخت مدلها استفاده نشدهاند. پیشبینی میکنند. مشخص کنند. در مطالعه ما. از CPM برای تخمین توانایی تفکر خلاق بر اساس الگوهای اتصال مغز در طول کار استفاده خلاق استفاده شد.
تجزیه و تحلیل ما ارتباطات عملکردی قویتری را بین شبکههای پیشفرض. کنترل و برجستگی (شبکهای درگیر در جابجایی بین شبکههای پیشفرض و کنترل) در افراد بسیار خلاق نشان داد: الگوی اتصال مغز بهطور قابل اعتمادی امتیاز خلاقیت را پیشبینی میکرد. نکته مهم این است که انجمن به سه نمونه دیگر از شرکتکنندگان تعمیم داده شد: افرادی که ارتباطات عملکردی قویتری بین این شبکهها داشتند. تمایل داشتند ایدههای اصلیتری تولید کنند.
تقویت خلاقیت
روانشناسی و علوم اعصاب پیشرفت های دلگرم کننده ای در درک ما از نحوه عملکرد مغز خلاق داشته اند. همانطور که در بالا خلاصه شد. اکنون می دانیم که تفکر خلاق شامل تعامل شبکه های کنترل پیش فرض و اجرایی مغز است و این ارتباطات به ما امکان می دهد به ترتیب ایده ها را به طور خود به خود تولید کنیم و آنها را به طور انتقادی ارزیابی کنیم. و ما در مورد نحوه کمک سیستم های حافظه خود یاد می گیریم: همان شبکه هایی که برای یادآوری گذشته استفاده می کنیم همچنین به ما امکان می دهند تجربیات آینده را تصور کنیم و خلاقانه فکر کنیم.
با این حال چندین سوال مهم باقی مانده است. یکی از مهمترین نگرانیهایی که آیا میتوان خلاقیت را افزایش داد یا خیر. و اگر چنین است. چگونه؟ یافتههای تحقیقاتی تاکنون نشان میدهد که ابزارهای علوم اعصاب را میتوان برای پیشبینی توانایی تفکر خلاق. بر اساس قدرت اتصالات شبکهای مغز آنها استفاده کرد.
اما ما هنوز نمی دانیم که آیا می توان این ارتباطات را برای بهبود تفکر خلاق تقویت کرد یا خیر. مطالعات طولی مورد نیاز است. همانطور که اثربخشی برنامههای آموزشی شناختی یا مغز در بهبود هوش به شدت مورد تردید قرار گرفته است. شک باید در مورد مداخلاتی که ادعا میکنند خلاقیت را تقویت میکنند. اعمال شود.
آیا خلاقیت به دست آوردنی است؟
در حالی که هنوز مشخص نیست که آیا خلاقیت را می توان در بلندمدت (یعنی صفت خلاقیت) بهبود بخشید یا خیر. برخی از استراتژی ها ممکن است خلاقیت کوتاه مدت (یعنی حالت دولتی) را تقویت کنند. با توجه به آنچه در مورد علوم اعصاب خلاقیت آموخته ایم. به نظر می رسد که استفاده از پتانسیل انعطاف پذیر و مولد شبکه پیش فرض ممکن است در کوتاه مدت تقویت شود.
به عنوان مثال. زمانی که در مشکلی گیر کردهایم – پدیدهای که به عنوان تثبیت یا بنبست شناخته میشود – یک استراحت برای اجازه دادن به ذهنمان سرگردان ممکن است همه چیز را شل کند و به ما کمک کند راهحلی خلاقانه پیدا کنیم. یکی دیگر از استراتژیهای بالقوه مفید شامل آغازگرسازی سیستم اپیزودیک است. نشان داده شده است که فرآیند القاء اپیزودیک که قبلاً ذکر شد – تفکر در مورد تجربه گذشته با جزئیات هر چه بیشتر – به طور موقت تعداد ایده هایی را که افراد در یک کار تفکر خلاق ایجاد می کنند افزایش می دهد.
دو راهکار
تا زمانی که علم دقیقی در مورد آموزش خلاقیت انجام نشده باشد. چند چیز وجود دارد که ممکن است خلاقیت را به روشی پایدارتر تقویت کند. برای یکی. ما می توانیم سرگرمی خلاقانه ای مانند نقاشی یا یادگیری یک ابزار موسیقی داشته باشیم.
یک مطالعه که به دانشآموزان آموزش داد که چگونه موسیقی نواختند. پیشرفتهایی را در خلاقیت موسیقایی آنها در طول زمان گزارش کرد. اما اینکه آیا چنین دستاوردهایی برای ایجاد خلاقیت بیشتر مردم منتقل میشوند. هنوز مشخص نیست. (اینجاست که برنامههای «آموزش مغز» شناختی کوتاه میآیند: افراد تمایل دارند در وظایف آموزشی خاص بهتر شوند. اما این بهبود به سایر وظایف تعمیم نمییابد.) تا زمانی که تحقیقات روشن کند که آیا واقعاً میتوان تواناییهای شناختی را از طریق علوم اعصاب بهبود بخشید. مداخله. آموزش هنرهای قدیمی ممکن است بهترین گزینه ما باشد.
سید مهدی ساداتی هستم. عاشق مغز! داروساز و دانشجوی دکترای تخصصی علوم اعصاب. عضو تیم مرکز سلامت مغز دانا! از علاقه هام شناسوندن کارایی های هیجان انگیز مغز به زبان ساده به آدمهاست! جست و جو می کنم در افسردگی، داروهای موثر بر مغز و سایر بیماری های حوزه ی روان و البته نوروپلاستیسیتی!