تصمیم گیری در انسان
تصمیم گیری ادراکی عبارت است از انتخاب یک گزینه یا یک عمل خاص از بین مجموعه ای از گزینه ها بر اساس شواهد حسی موجود. بنابراین، وقتی چنین تصمیماتی می گیریم، اطلاعات حسی باید تفسیر و به رفتار تبدیل شوند.
مطالعات نوروفیزیولوژیک همراه با مدلسازی محاسباتی، راه را برای مطالعات تصویربرداری عصبی که با هدف درک فرآیندهای مرتبط با تصمیم در مغز انسان انجام میشود، هموار کرده است.
در هر دو گونه (میمون و انسان) شواهد حسی در نواحی پردازش حسی بازنمایی میشوند، اما انباشت شواهد حسی در مناطق تصمیمگیری رخ میدهد که در جریان بالا به پایین مناطق پردازش حسی هستند. این مناطق تصمیم گیری با مقایسه خروجی های نورون های حسی تصمیم گیری می کنند. مناطقی که تصمیم گیری در مغز را انجام میدهند شامل قشر پریفرونتال پشتی جانبی خلفی در انسان است.
معماری عصبی تصمیم گیری
یافته ها در انسان نشان می دهد که اجزای دیگری هم در شبکه تصمیم گیری وجود دارد. مثلا ناحیه ای که تصمیم را به یک پاسخ ترجمه می کند و مستقل از سیستم موتوری است که پاسخ را اجرا می کند.
همچنین شواهدی در انسان برای سیستمی وجود دارد که عدم قطعیت یا دشواری مساله را تشخیص میدهد و زمانی که برای پردازش دقیق یک محرک به منابع توجه بیشتری نیاز است سیگنال میدهد.
در نهایت، شواهدی در انسان مبنی بر وجود سیستمی است که در نظارت بر عملکرد نقش دارد، که تشخیص میدهد چه زمانی خطاها رخ میدهند و چه زمانی استراتژیهای تصمیم باید تنظیم شوند تا عملکرد را به بهینه ترین شکل انجام دهند.
بنابراین، معماری عملکردی برای تصمیمگیری ادراکی انسان شامل فرآیندهای جداگانهای است که به طور متقابل با هم برهم کنش دارند که در آن برخی از فرآیندها به صورت موازی اتفاق میافتند.
در تسکهای تصمیم گیری ادراکی، افراد سرعت و دقت تصمیم گیری خود را با تعدیل آستانه پاسخ خودشان هماهنگ می کنند. به عنوان مثال، افراد می توانند با کاهش مقدار اطلاعاتی که قبل از شروع پاسخ جمع آوری شده است، سریعتر پاسخ دهند، یعنی آستانه پاسخ را پایین بیاورند.
چرا تصمیم گیری برای انسان اینقدر سخت است؟
مهم نیست که چه کسی هستید یا برای امرار معاش چه کار می کنید، هر روز هزاران تصمیم کوچک می گیرید. اکثر آنها نسبتاً بی اهمیت هستند. مثلاً برای صبحانه چه می خواهید؟ آیا قهوه، چای یا چیز دیگری می خواهید؟
تصمیمات دیگر بسیار پیچیده تر هستند. آیا باید یک کار جدید را شروع کنید؟ آیا باید به شهر دیگری نقل مکان کنید؟ خرید خانه یا تشکیل خانواده چطور؟ این تصمیمات سنگین تر هستند زیرا می توانند زندگی شما را از جهات مختلف تحت تاثیر قرار دهند.
ممکن است احساس کنید تصمیم بدی دارید میگیرید (یا تصمیم گیری خوبی ندارید). با این حال، این چیزی است که همه ما به دلیل نحوه ساخت مغزمان با آن دست و پنجه نرم می کنیم. در پس هر تصمیمی، عوامل روانشناختی پنهانی وجود دارد که طرز فکر و عمل ما را شکل می دهد. درک این عوامل می تواند غلبه بر آنها را آسان تر کند.
سوگیری به نفع وضعیت موجود
بسیاری از گامهای اشتباه در تصمیمگیری را میتوان به سوگیری شناختی تبدیل کرد. این گرایش ما به فکر کردن به روش خاصی است بدون اینکه حتی متوجه باشیم. در اینجا یک مثال ساده آورده شده است: آیا تا به حال از تعویض سرویس ارائه دهنده اینترنت خود اجتناب کرده اید، حتی اگر از خدمات فعلی ناراضی باشید؟
چیزی به نام سوگیری به نفع وضعیت موجود ممکن است مقصر باشد. این تمایل ماست که به جای انتخاب چیزهای جدید و متفاوت، به چیزهایی که از قبل می دانیم پایبند باشیم. ما جایگزین را بهعنوان یک ریسک میبینیم یا فکر میکنیم ارزش مشکلاتش را ندارد، حتی اگر بهتر باشد. بدون اینکه متوجه باشیم، می توانیم بیش از حد در برابر تغییر مقاومت کنیم.
تعصب لنگر انداختن
تعصب لنگر انداختن نیز می تواند بر انتخاب های ما تأثیر بگذارد. برای درک نحوه عملکرد لنگر، تصور کنید که در حال خرید یک ماشین دست دوم از یک نمایندگی محلی هستید. مدل مورد علاقه شما 9999 دلار قیمت دارد.
بعد، تصور کنید که فروشنده به شما تخفیف می دهد. این خودرو اکنون 8999 دلار است، یعنی یک هزار دلار کامل کمتر. به نظر فرصتی است که نباید از دست داد، درست است؟ نه لزوما.
لنگر نشان می دهد که ما به شدت به اولین چیزی که می شنویم (در این مورد، قیمت اولیه خودرو) تکیه می کنیم. این چیزی است که تخفیف را بسیار جذاب می کند، اما نباید عامل تعیین کننده باشد. چیزهای عینی تری نیز وجود دارد که باید در نظر بگیرید، مانند ارزش واقعی خودرو و اینکه آیا می توانید قیمت بهتری در جای دیگر پیدا کنید. اگر مراقب نباشید، اثر لنگر می تواند شما را سنگین کند و پایین بکشد.
بار اضافی انتخابها
سوگیری های شناختی تنها چیزهایی نیستند که می توانند بر تصمیم گیری تأثیر بگذارند. مطالعات بیشتر و بیشتر نشان می دهد که استرس می تواند بر کیفیت تصمیمات و توانایی ما در اتخاذ آنها تأثیر بگذارد. این مطالعه معروف در مورد مربا را بخوانید.
مثال شیشه مربا
در یک بازار مواد غذایی مجلل، محققان دو نمایشگر راه اندازی کردند که نمونه های رایگان مربا را ارائه می کردند. یکی به مشتریان شش طعم مختلف برای انتخاب می داد. دیگری به آنها 24 انتخاب داد.
نمایشگر بزرگتر افراد بیشتری را جذب میکرد، اما آنها شش برابر کمتر احتمال داشت که یک شیشه مربا بخرند (در مقایسه با کسانی که از نمایشگر کوچکتر بازدید کردند که تنوع کمتری داشت). دلیل این امر پدیده ای است که اکنون به عنوان بار بیش از حد انتخاب شناخته می شود.
خستگی تصمیم
چیزی مشابه زمانی اتفاق میافتد که مجبور میشویم چندین تصمیم را یکی پس از دیگری اتخاذ کنیم – یک اتفاق رایج در زندگی روزمره. ما تأثیری را تجربه می کنیم که روانشناسان آن را خستگی تصمیم می نامند.
خستگی تصمیم نشان می دهد که گرفتن تعداد زیادی تصمیم در یک دوره زمانی طولانی می تواند قدرت اراده ما را کاهش دهد. نتیجه؟ نه گفتن برای ما دشوارتر است—به چیزهایی مانند غذای ناسالم، خریدهای فوری و سایر پیشنهادات وسوسه انگیز.
از طرف دیگر، خستگی نیز میتواند بله گفتن را سختتر کند، بهویژه در مورد تصمیمهایی که وضعیت موجود را به هم میزند.
خستگی حتی فکر کردن در مورد تصمیم گیری را دشوار می کند، چه رسد به اینکه چه چیزی درست یا غلط، درست یا نادرست است. ما مسیر کمترین مقاومت را دنبال می کنیم زیرا این ساده ترین کار است.
جنبه مثبت عدم قطعیت
تصمیم گیری همیشه دشوار خواهد بود زیرا سنجیدن گزینه های شما به زمان و انرژی نیاز دارد. چیزهایی مانند حدس زدن مجدد خود و احساس عدم تصمیم گیری تنها بخشی از این فرآیند هستند.
از بسیاری جهات، آنها چیز خوبی هستند – نشانه ای از این که شما به جای اینکه فقط به جریان بروید، به انتخاب های خود فکر می کنید. این اولین قدم برای تصمیم گیری بهتر و متفکرانه تر است.
(برای مطالعه بیشتر این مقاله را میتوانید بخوانید)
فرستادن نویز، مخرب یا سودمند؟!
تصمیم گیری ادراکی بر تجمع تدریجی شواهد حسی با پترنی نویزی شکل متکی است. تصور براین است که اضافه کردن نویز به یک محرک یا به سیستم های عصبی درگیر فرآیند تصمیم گیری باعث ایجاد اختلال میشود.
اما پیشنهاد شده است که افزودن مقدار بهینه نویز به مغز انسان، تحت شرایط مناسب، میتواند کیفیت سیگنالها را در سیستم افزایش دهد، پدیدهای که به رزونانس تصادفی (stochastic resonance )معروف است. در اینجا سوال پیش میآید که آیا تصمیمات ادراکی که توسط انسان گرفته میشود، از این اصول تشدید تصادفی پیروی میکنند یا نه.
شاید برایتان سوال پیش بیاید چگونه میتوان این نویز را روی مغز انسان سوار کرد؟
جواب روش تحریک نویزی تصادفی ترانس کرانیال (tRNS) است.
تحریک نویزی تصادفی ترانس کرانیال (tRNS)
روش تحریک نویزی تصادفی ترانس کرانیال (tRNS) یک تحریک الکتریکی غیر تهاجمی مغز است که به موجب آن یک جریان متناوب ضعیف که در فرکانسهای تصادفی نوسان میکند با استفاده از یک جفت الکترود از طریق پوست سر منتقل میشود.
ابزار تحریک نویزی تصادفی ترانس کرانیال (tRNS) به طور گسترده مورد بررسی قرار نگرفته است، اما نتایج اولیه فوق العاده بوده است.
تحریک نویزی تصادفی ترانس کرانیال جدیدترین روش تحریکی است که وجود دارد. tRNS با tDCS متفاوت است زیرا به جای دادن جریان ثابت از آند به کاتد، جریانی را در فرکانسهای تصادفی و میلیآمپر بین دو محل میدهد. این بدان معنی است که ناحیه مغزی بین الکترودها تحریک می شود و باعث افزایش انعطاف پذیری عصبی و کاهش الگوهای غیرمنعطف می شود.
تحریک نویزی تصادفی ترانس کرانیال باعث افزایش سدیم و کلسیم در مغز می شود که باعث افزایش انعطاف پذیری عصبی می شود. این بدان معناست که مغز را قادر به تغییر و سازگاری می کند. گروهی از سربازان را تصور کنید که همگی به موقع قدم می گذارند. این یک الگوی بسیار سفت و سخت است و tRNS می تواند برای از بین بردن این نوع الگوی غیرمنعطف باشد. یکی از تظاهرات فیزیولوژیکی وزوز گوش، افزایش بیش از حد گامای بیش از حد منسجم در قشر شنوایی است. این موضوع و سایر شرایط را می توان از طریق tRNS حل کرد، که به مغز فرصت می دهد تا این الگوهای ثابت را بیاموزد.
tRNS و تصمیم گیری
در یک مطالعه اثر کوتاه مدت این تحریک در یک آزمایش که مانند بازی کامپیوتری بود و افراد میبایست جهت حرکت یک محرک را تشخیص میدادند بررسی میشد.
در مطالعهای نویز را مستقیماً به قشر بینایی با استفاده از تحریک نویزی تصادفی ترانس کرانیال tRNS منتقل کردند. حین این که شرکتکنندگان جهت حرکت منسجم را در محرکهای نقطهای تصادفی ارائهشده در لکه زرد قضاوت میکردند. افزودن tRNS به صورت دوطرفه به قشر بینایی تصمیمگیری را زمانی که محرکها درست زیر آستانه ادراکی بودند، بهترمیکرد.
به طور خاص اثر این موضوع در سریعتر تجمیع شدن شواهد مورد نیاز برای تصمیم گیری احتمال داده شد.
منابع:
https://www.nature.com/articles/nrn2374
http://neurofieldneurotherapy.com/transcranial-random-noise-stimulation
https://www.sciencedirect.com/topics/neuroscience/transcranial-random-noise-stimulation
https://www.nature.com/articles/s41598-019-51553-7#:~:text=Transcranial%20random%20noise%20stimulation%20(tRNS)%20is%20a%20non%2Dinvasive,using%20a%20pair%20of%20electrodes.
https://edu.gcfglobal.org/en/problem-solving-and-decision-making/why-is-it-so-hard-to-make-decisions/1/
درباره نویسنده
موژان پارسا پژوهشگر ارشد توانبخشی شناختی دانشگاه شهید بهشتی و همکار قطب عصب روانشناسی شناختی کشور است. جریان اصلی تحقیقات وی اختلالات عصب تحولی و به طور خاص متمرکز بر اوتیسم می باشد.