چرا برخی افراد حسودتر از دیگران هستند؟ عوامل ژنتیکی و محیطی
تحقیقات در مورد حسادت عاشقانه به طور سنتی بر روی تفاوت های جنسی متمرکز شده است. ما بررسی کردیم که چرا افراد در حسادت عاشقانه متفاوت هستند. حتی در جنسها، با استفاده از یک طرح ژنتیکی از حدود 7700 دوقلو فنلاندی و خواهر و برادرشان بررسی را انجام دادیم.
اول، ما تأثیرات ژنتیکی، محیطی مشترک و محیطی غیرمشترک را بر حسادت تخمین زدیم. دوم، روابط بین حسادت و چندین متغیر را که فرض شده است با حسادت مرتبط هستند، بررسی کردیم.
حسادت 29 درصد قابل وراثت بوده و تأثیرات محیطی غیر مشترک واریانس باقیمانده را توضیح داد. میزان و منابع تأثیرات ژنتیکی بین جنسها تفاوتی نداشت. اعتماد کمتر به شریک فعلی خود؛ فریب خوردگی توسط شریک قبلی یا فعلی؛ و داشتن نگرش و تمایل اجتماعی-جنسی محدودتر از فاکتورهای محیطی اثرگذار بودند.
در جفتهای دوقلوی تک تخمکی، دوقلوهایی با میل اجتماعی-جنسی محدودتر و اعتماد کمتری به شریک زندگی خود نسبت به همقلوهای خود حسادت بیشتری را تجربه کردند. این نشان میدهد این ارتباطها صرفاً به دلیل ژنها یا محیط خانوادگی یکسان نبوده است وباعث ایجاد اعتماد و حسادت هر دو جنس اجتماعی-جنسی میشود.
ارتباط بین نگرش اجتماعی-جنسی و حسادت عمدتاً توسط عوامل ژنتیکی (74٪) توضیح داده شد.
در حالی که همه ارتباط های دیگر با حسادت عمدتاً تحت تأثیر عوامل محیطی (غیر خانوادگی) غیر مشترک (برآوردهای بیش از 71٪) قرار داشتند. به طور کلی، یافتههای ما برخی از قویترین پشتیبانیها را تا به امروز در مورد اهمیت متغیرهای پیشبینیشده ارائه میکند تا توضیح دهد که چرا افراد در حسادت متفاوت هستند.
علوم اعصاب حسادت: کدام ناحیه مغز زمانی که به دیگران پاداش داده می شود، فعال می شود؟
احساس ما در مورد رفاه مادی و موقعیت خود در جامعه تا حد زیادی از طریق ارزیابی ما از دیگران تعیین می شود. با این حال، زیربنای عصبی چگونگی نظارت بر محیط اجتماعی پیچیده تحت شرایط دسترسی محدود به منابع و اینکه آیا از سرنوشت خود احساس خوشحالی یا ناامیدی می کنیم، نامشخص باقی مانده است.
مطالعه جدیدی در مجله Nature Neuroscience منتشر شده است. محققان مستقر در بخش علوم اعصاب موسسه ملی علوم فیزیولوژیکی، با انجام اسکن از مغز ماکاک ها در موقعیت هایی که آنها یا یک ماکاک شریک زندگی می کنند، احساسات حسادت را ارزیابی کرده اند. نتایج آنها شان میدهد که با کاهش مقدار قدردانی میمون ها به اینکه شریک زندگیشان پاداش دریافت کرده باشد، یا خیر مرتبط است.
در یک کار بسیار زیبا، جفت ماکاک ها را در مقابل یکدیگر قرار دادند و مکرراً جرعه های آب را به همراه تحریکات دیداری و صوتی به آنها می دادند. در نهایت آنها را شرطی می کردند که یکی را با همسر دیگری مرتبط کنند. آنها لیسیدن لبها را بهعنوان شاخصی اندازهگیری کردند که نشان میدهد چقدر برای پاداشهای خود ارزش قائل هستند. از جمله زمانی که شریک زندگیشان پاداش گرفته است. آنها همچنین نگاه ماکاک را تجزیه و تحلیل کردند تا تأیید کنند که اعطای جایزه به یک ماکاک توسط شریک آن مورد توجه قرار گرفته است. در نهایت، آنها فعالیت بخشهایی از مغز را که با پردازش پاداش مرتبط نیستند، اندازهگیری کردند.
نتایج نشان داد که:
ماکاکها زمانی که ماکاک شریکشان پاداش میگرفت، حتی زمانی که پاداشهای خودشان بدون تغییر باقی میماند، ارزش کمتری برای پاداشهای خود قائل بودند. ارزشگذاری ذهنی پاداشهای خود را بسته به محیط اجتماعی نشان داد. این تیم این موارد را معقول میدانست. زیرا در دنیای طبیعی که افراد برای منابع محدود رقابت میکنند، وقتی همتا منابعی را به دست میآورد، به طور خودکار به این معنی است که منابع کمتری برای خودش در دسترس است.
«ما یافتههای رفتاری و عصبی را با تکرار آزمایش زمانی که یک ماکاک جفتی حضور داشت در شرایط مختلف بررسی کردیم. جرعههایی از آب را به عنوان پاداش دریافت نکردند. زمانی که آب در سطل ریخته میشد، به جای یک ماکاک دیگر، تأیید کردیم.» . در این موارد، علائم حسادت به نمایش گذاشته نشد.»
این تیم همچنین بخشهایی از مغز که در «حسادت» مشاهدهشده نقش دارند و مسیرهای فعال بین آنها را بررسی کردند. «با اندازهگیری زمانهایی که در آن نواحی مختلف در سناریوی مرتبط با حسادت فعال میشوند، نشان داده شد که مسیر شامل جریان اطلاعات از قشر پیش پیشانی میانی به مغز میانی است.»
عواطف انسانی مانند حسادت به میزان بسیار ضعیفی درک شده اند.
تحقیق در مورد احساسات انسانی مانند حسادت یا عشق تاریخچه دیرینه ای دارد که به زمان داروین بازمی گردد. این کاملاً با تحقیق در مورد موضوعاتی مانند درک حرکت ظاهری که با جزئیات طاقت فرسا – گاه بی معنی – مورد مطالعه قرار گرفته است، در تضاد است. در حقیقت، درک «عقل سلیم» ما از احساسات احتمالاً نزدیکتر از بینشهای ارائه شده توسط متخصصانی است که روی این موضوع کار میکنند.
یک مشکل این است که فیزیولوژیست ها و روانشناسانی که احساسات را مطالعه می کنند به اندازه کافی از دیدگاه تکاملی به آن نگاه نمی کنند. و این مایه تاسف است زیرا به قول دابژانسکی، “هیچ چیز در زیست شناسی جز در پرتو تکامل معنا ندارد.” ممکن است بدیهی به نظر برسد. اما حتی با وجود اینکه مردم اغلب در مورد آن صحبت می کنند، این نگرشی است که هنوز به جریان اصلی علوم اعصاب و روانشناسی نفوذ نکرده است.
از نظر تکاملی، احساسات پاسخهای تطبیقی با محیط هستند که شانس بقای ما را افزایش میدهند.
اما بر خلاف انطباقهای ساده – مثلاً احساس درد وقتی دستمان با میلهای داغ برخورد می کند، به ما انگیزه میدهد که میله را رها کنیم. احساسات بسیار پیچیدهتر هستند. آنها واکنش سازمان یافته تری را ترتیب می دهند. اگر مشکوک باشیم که ببری در این نزدیکی هست، یک واکنش جنگ/گریز (با واسطه ساختارهای لیمبیک) چندین جنبه از فیزیولوژی و شناخت ما را فعال میکند. طوری که هر کدام به صورت بازگشتی از دیگری تغذیه میکنند و بر رفتار ما تأثیر میگذارند.
البته میتوان به جهت دیگری حرکت کرد و فرض کرد که هر خصلت کوچکی از رفتار انسانی باید دارای یک زیرمجموعه اختصاص داده شده به آن باشد که ارزش بقای مستقیمی داشته باشد که با انتخاب طبیعی تقویت شده است. دیدگاهی که با گزارش های رسانه ای روانشناسی تکاملی (EP) تداوم یافته است.
در اتخاذ این رویکرد چهار مشکل وجود دارد که باید مراقب آنها بود:
- همه چیز سازگار نیست. بسیاری از ویژگیهای ذهنی ممکن است محصولات جانبی اتفاقی یا بقایای چیزهایی باشند که زمانی مفید بودند.
- دومین مشکل این است که بسیاری از ویژگی های روانشناختی به اصطلاح جهانی ممکن است آموخته شوند. مردم ممکن است بر روی یک راه حل مشابه برای چالش های زیست محیطی مشابه “همگرا” شده باشند. به عنوان مثال، پخت و پز تقریباً جهانی است. اما ما یک ماژول پخت و پز را در مغز فرض نمی کنیم که از طریق انتخاب طبیعی ساخته شده است. احتمالاً بر اساس کشف تصادفی یک بازی بود که با آتش سوزی جنگل برشته شده بود.
- هم صفت مشاهده شده و هم توضیح آن پیش پا افتاده است. حتی برای یک مادربزرگ واضح است. به عنوان مثال، مردان دوست دارند زنان جوان پوست شفاف داشته باشند، اندام آماده تری داشته باشند زیرا آنها بارورتر هستند. بنابراین ژن هایی که مستعد چنین ترجیحی هستند، تکثیر می شوند. آیا کسی هست که این کار را نکند؟
- وقتی توضیح پیش پا افتاده نیست، آزمایش یا رد کردن آن اغلب بسیار دشوار و تقریباً غیرممکن است.
با توجه به شباهت بین ماکاک ها و انسان ها، یافته ها را می توان به انسان تعمیم داد و پیامدهای گسترده ای در زمینه های مختلفی مانند درمان بیماری های رفتاری، اقتصاد، منابع انسانی و تبلیغات دارد.
پاسخ روانشناسی تکاملی این است:
حسادت برای ایجاد انگیزه برای “نگهبانی از همسر” تکامل یافته است. و اینکه نگهبانی از همسر راه حلی برای یک مشکل سازگار باستانی است: خیانت. خیانت در گونه ما رایج نیست – اما خب متاسفانه نادر هم نیست. حسادت اغلب ریشه در ناامنی ها و ترس هایی دارد که ممکن است فرد حتی متوجه آنها نشود. اینها می تواند شامل ترس از ساده سازی بیش از حد، ترس از عدم کفایت، ترس از رها شدن، ترس از جایگزین شدن و ترس از قضاوت شدن باشد.
کدام ماده شیمیایی مغز باعث حسادت می شود؟
غلظت تستوسترون و کورتیزول پلاسما در شرایط حسادت بالاتر بود. در شرایط حسادت، مدت زمانی که صرف نگاه کردن به جفت در کنار یک غریبه می شد با غلظت بالاتر کورتیزول پلاسما مرتبط بود.
«حسادت عمدتاً توسط یک سری احساسات منفی در مورد خشم، غم و ترس ساخته میشود. آنچه ما می دانیم این است که این نوع احساسات کارکرد مهمی از نظر محافظت از خود و در این مثال محافظت از رابطه دارند.
یک دلیل اصلی برای رفتارها یا احساسات حسادتآمیز یک فرد وجود ندارد. چند دلیل وجود دارد که چرا ممکن است فرد چنین احساسی داشته باشد. از جمله ناامنی، سابقه گذشته یا ترس از دست دادن. حسادت می تواند توسط اینها تحریک شود و ممکن است در روابط شما تنش ایجاد کند.
آیا حسادت در DNA ما وجود دارد؟
حسادت 29 درصد قابل وراثت است. تأثیرات محیطی غیر مشترک واریانس باقیمانده را توضیح داد. میزان و منابع تأثیرات ژنتیکی بین جنسها تفاوتی ندارد.
در صورتی که دچار مشکلات مربوط به سلامت روان هستید برای دریافت مشاوره رایگان تخصصی با ما در انستیتو سلامت مغز دانا در تماس باشید.
منبع: https://www.sciencedaily.com/releases/2018/09/180918110936.htm
https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S1090513821000611
https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC5609545/
درباره نویسنده
خجسته رحیمی جابری، پژوهشگر دکترای تخصصی علوم اعصاب دانشگاه علوم پزشکی شیراز و نویسنده وب سایت انستیتو سلامت مغز دانا. زمینه کاری تخصصی ایشان مشکلات حافظه و آلزایمر است وی بیش از 20 مقاله معتبر بین المللی در این زمینه به چاپ رسانده است. می توانید پژوهش های او را در اینجا (کلیک کنید) دنبال کنید.