مقدمه
درد مزمن ممکن است یک شاخص اولیه برای کاهش عملکرد شناختی باشد. اما مطالعات قبلی به طور سیستماتیک، ارتباطات بین درد گسترده و پیامدهای نامطلوب شناختی و سکته مغزی را بررسی نکرده اند. این مطالعه برای تعیین ارتباط بین بیماری آلزایمر و سکته مغزی انجام شده است.
این پژوهش، از یک کوهورت گذشته نگر از داده های مطالعه مرکز تحقیقات قلب و عروق فرامینگهام، مبتنی بر جامعه ایالات متحده استفاده کرد. نتایج نشان داد که درد گسترده، با افزایش شیوع بیماری آلزایمر و سکته مغزی همراه است.
با افزایش جمعیت سالخورده در جهان، زوال عقل در حال تبدیل شدن به یک مشکل عمده جهانی بهداشت عمومی است. این مشکل در فعالیت های روزمره فرد اختلال ایجاد می کند.
بیماری آلزایمر (AD) شایع ترین نوع زوال عقل است.
تشخیص زودهنگام افراد در معرض خطر زوال عقل به ویژه ممکن است هدف گیری بهتری از درمان های بالقوه برای اصلاح بیماری را ممکن سازد. در نتیجه، نتایج را بهبود بخشد.
دشواری مداوم در تعیین افرادی که در معرض خطر بالای زوال عقل هستند منجر به علاقه شدید به شناسایی بیماری هایی شده است که شروع زوال عقل و سکته مغزی را پیش بینی می کنند. سکته مغزی و دمانس از نظر عوامل خطر اپیدمیولوژیک مانند شیوه زندگی، علل مشترکی دارند.
علیرغم آگاهی از نیاز به شناسایی عوامل خطر بیماری آلزایمر و سکته مغزی، هنوز مشخص نیست که چه جنبه هایی از درد مزمن باید مورد توجه قرار گیرد. درد گسترده (WSP) یک زیرگونه شایع درد مزمن در جمعیت عمومی است. ممکن است نشان دهنده اختلالات اسکلتی عضلانی باشد.
WSP در خط مقدم بیماریهای اولیه است. چندین مطالعه نشان داده است که WSP یک عامل پیش آگهی کننده قوی برای سرطان، بیماری عروق محیطی و بیماریهای قلبی عروقی است. با افزایش مرگ و میر همراه بوده است. فیبرومیالژیا، که علائم اصلی آن WSP است، می تواند خطر زوال عقل یا سکته مغزی را افزایش دهد.
هنوز مشخص نیست که آیا WSP با خطر زوال عقل یا سکته مغزی مرتبط است یا خیر.
بر این اساس، هدف اصلی این مطالعه بررسی رابطه بین WSP و خطر زوال عقل و سکته مغزی است. همچنین بررسی بیشتر مکانیسم های بالقوه با در نظر گرفتن ویژگی های جمعیت شناختی اجتماعی، وضعیت سلامتی و رفتارهای بهداشتی بوده است.
بنابراین، ما تجزیه و تحلیل حاضر را در جمعیت بیماران قلب در Framingham (FHS)، با فاصله پیگیری 10 ساله و بررسی دقیق تمام پرونده های پزشکی انجام دادیم.
درد مزمن
به صورت متفاوتی به عنوان دردی فراتر از دوره معمول بیماری، آسیب حاد بیش از 3 ماه یا بیشتر از دوره بهبودی مورد انتظار، که شامل درد منطقه ای و WSP است، تعریف می شود.
اگرچه تعاریف متفاوتی وجود دارد. WSP معمولاً به عنوان درد محوری به علاوه در قسمت فوقانی و تحتانی به علاوه درد سمت چپ و راست تعریف می شود. با ارزیابی دقیق درد در سطح جمعیت، با وجود WSP، که نه تنها نتیجه تجزیه و تحلیل مقطعی نیست، بلکه پیامدهای طولانی مدت برای زوال عقل و بیماری آلزایمر دارد.
ما سه احتمال غیر متقابل را در نظر می گیریم. اول، این ارتباط توسط عوامل شیوه زندگی در رویکردهای علی ایجاد می شود. دوم، WSP بلافاصله به عملکرد شناختی آسیب می رساند. سوم، WSP مرحله پیش بالینی زوال عقل و AD است. مکانیسم زیربنایی واقعی باید با تحقیقات اساسی دقیق در آینده مورد بررسی قرار گیرد.
در مورد عوامل شیوه زندگی، یک متاآنالیز اخیرا انجام شده است.
شامل داده های بیوبانک انگلستان بود. نشان دهنده افزایش خطر مرگ و میر ناشی از بیماری های قلبی عروقی در افراد مبتلا به WSP بود. آنها به این نتیجه رسیدند که این خطر به علت تجربه درد، به خودی خود بعید است.
اما به طور اساسی سبک زندگی مرتبط با درد در این بیماران توضیح داده شد. به عنوان مثال، نتایج نشان داد که درد با سطح پایین فعالیت بدنی، رژیم غذایی نامناسب، الکل و BMI نامناسب ارتباط دارد.
در واقع، این عوامل، شیوه زندگی و مسائل روانی اجتماعی، از جمله افسردگی، که در مطالعه قبلی نشان داده شد و اقدامات اولیه ما، برای زوال عقل نیز خطرناک است.
مطالعات نشان داده است که افسردگی در اواخر عمر با خطر قابل توجهی از زوال عقل همراه است. همچنین عملکرد در آزمون های توجه و شناخت، با کیفیت رژیم غذایی بالاتر و شاخص غذای سالم بیشتر در سال 2010 با نمرات بالاتر مرتبط بود.
مطالعات دیگر
یک متاآنالیز شامل 20 مطالعه آینده نگر انجام شد. دیده شد که بیماران معتاد به نوشیدن مشروبات الکلی، افزایش خطر زوال عقل را تجربه می کنند. یک دهه مطالعات مشاهده ای اپیدمیولوژیک به طور کلی افزایش خطر را در بزرگسالان دارای اضافه وزن و چاق نشان داد.
ثانیاً، WSP ممکن است به طور مستقیم شناخت را مختل کند. WSP نه تنها یک درد اولیه است بلکه یک تجربه ذهنی است. درک آن بستگی زیادی به علائم گزارش شده از جمله علائم جسمی، شناختی (به عنوان مثال، توجه، انتظار) و اختلالات خلقی (به عنوان مثال، استرس و اضطراب) توسط بیمار دارد.
بنابراین WSP ممکن است به طور مستقیم برای منابع پردازش شناختی رقابت کند. به طور مشابه، استرس عاطفی WSP ممکن است، مانند سایر مواجهه های استرس زا، در کاهش سریع شناختی از طریق مسیرهای شناخته شده مبتنی بر کورتیزول دخیل باشد.
همچنین مانع ارتباط با متخصصان بهداشت و اطمینان از درمان به موقع می شود. از این رو، ممکن است یک چرخه معیوب ایجاد کند.
سوم، WSP ممکن است مرحله پیش بالینی زوال عقل و AD باشد.
یک مطالعه 27 ساله نشان داد که درد، یک علامت پیش رونده زوال عقل است. یا هر دو (درد و زوال عقل)، مکانیسم علتی مشترکی دارند. به جای اینکه درد یک عامل خطر برای زوال عقل باشد. زیرا این مطالعه نشان داد که درد در دوره پیش بالینی زوال عقل، به سرعت افزایش می یابد. به طوری که درد با زوال عقل حتی قوی تر می شود.
فرآیندهای عصبی که زمینه ساز زوال عقل و AD هستند، سالها قبل از شروع زوال عقل بالینی شروع می شوند. احتمالاً ویژگی های شخصیتی (به عنوان مثال، از دست دادن انگیزه یا افزایش تحریک پذیری) را تغییر می دهند.
ماهیت WSP یک ویژگی بالینی کلیدی در این افراد است. برخی از علائم دیگر سیستم عصبی مرکزی مانند خستگی، خواب، حافظه و مشکلات خلقی نیز با بیماریها مرتبط هستند.
سیستم عصبی مرکزی، درد را تقویت می کند. این درد به طور همزمان بر CNS نیز تأثیر می گذارد. مسلم است که افزایش آسیب اکسیداتیو مغز در ایجاد آسیب های CNS برای AD و سایر بیماری های عصبی به عنوان یک مرحله پیش بالینی گزارش شده است.
نشان داده شد که درد مزمن ممکن است منجر به کاهش ماده خاکستری و سفید در مغز شود.
این عوامل در نهایت می تواند بر توسعه افسردگی، اضطراب و از دست دادن شناخت تأثیر بگذارد. بنابراین، WSP ممکن است بینش مهمی در مورد آسیب بالقوه CNS و مشکلات بعدی مانند کاهش شناختی یا حتی زوال عقل به پزشکان ارائه دهد.
نتایج ما همچنین نشان داد که WSP با زوال عقل و بیماری آلزایمر به شیوه ای مشابه سکته مغزی مرتبط است. اگرچه این یافته ممکن است به مکانیسم های دیگر WSP که بر عملکرد عروق تأثیر می گذارد اشاره کند. اما ممکن است مکانیسم های یکسانی، زمینه ساز آسیب شناسی عصبی و عروقی باشند. در حقیقت، عوامل مربوط به شیوه زندگی مرتبط با WSP نیز باعث افزایش آسیب عروقی شده است.
از جمله نقاط قوت مطالعه ما:
- طرح بزرگ کوهورت مبتنی بر جمعیت
- دوره مشاهده طولانی با معاینات منظم
- فرایند ارزیابی دقیق زوال عقل و یا سکته مغزی
- تشخیص دقیق عوامل خطر بر اساس نمونه خون و ارزیابی بالینی اشاره کرد.
به طور قابل توجه، این مطالعه، اولین موردی است که ارتباط WSP، آلزایمر و سکته مغزی را ارزیابی می کند. یک بررسی دقیق از سوابق پزشکی و کالبد شکافی را برای به حداقل رساندن میزان خطا در بروز و تأثیر اختلالات مخدوش کننده مورد بررسی قرار می دهد.
در نتیجه، این مطالعه نشان داد که WSP با افزایش بروز زوال عقل، بیماری آلزایمر و سکته مغزی مرتبط است. این افزایش خطر، مستقل از سن، جنس، عوامل متعدد جمعیت شناختی و وضعیت سلامتی و رفتارها است.
پزشکان باید از این ارتباطات مطلع شوند. به دنبال تشخیص زودتر باشند. تا درمان های به موقع برای نتایج بهتر ارائه شود. برای تأیید مشاهدات یا نتایج ما و بررسی مکانیسم های زیربنایی ارتباطات گزارش شده، به تحقیقاتی در مقیاس بزرگتر و طولی تر نیاز است.
منبع: https://rapm.bmj.com/content/early/2021/08/02/rapm-2021-102733
درباره نویسنده
خجسته رحیمی جابری، پژوهشگر دکترای تخصصی علوم اعصاب دانشگاه علوم پزشکی شیراز و نویسنده وب سایت انستیتو سلامت مغز دانا. زمینه کاری تخصصی ایشان مشکلات حافظه و آلزایمر است وی بیش از 20 مقاله معتبر بین المللی در این زمینه به چاپ رسانده است. می توانید پژوهش های او را در اینجا (کلیک کنید) دنبال کنید.