07136476172 - 09172030360 [email protected]

پیش از این، “اختلال هویت بدن” (BIID) نامیده می شد، اما اکنون، چون شرایط در آستانه تبدیل شدن به “یک بیماری رسمی” است، برچسب آن BID است، که در جایگاه “اختلال هویت تمامیت بدن” قرار دارد. افراد مبتلا به BID در بدن خود احساس ناراحتی می کنند.

مانند کسی که مبتلا به GD اختلال هویت جنسیتی است و مایل به تغییر جنسیت است، افراد مبتلا به BID نیز تمایل دارند اعضای بدن خود را با یک عوض ناقص مبادله کنند، این افراد با هدف قطع عضو یا فلج یا اختلالات عملکردی مانند ناشنوایی یا نابینایی می باشند.

 

چگونه افراد این نقص را توسعه می دهند؟

 

باید تصور کنیم که ابتلا به این اختلال در دوران کودکی وجود دارد. برخی ادعا می کنند که یک محرک خاص وجود داشته است.

حتی ممکن است که یک مؤلفه ذاتی وجود داشته باشد، که امکان رشد فیزیکی طبیعی اندام را فراهم می کند، اما مانع از ایجاد یک بازنمایی طبیعی در قشر مغز می شود.

 

 

چرا مهم است که ناحیه حسی اندام در مغز به طور کامل به مناطق دیگر مغز متصل شود؟

 

مناطق سالم مغزی همیشه با یکدیگر کار می کنند. کاهش اتصال عملکردی نشانگر پردازش جدا شده است. اجرای وظیفه ای که یک منطقه برای آن تخصصی است به صورت جداگانه انجام می شود.

در مورد ناحیه اندام حرکتی، این بدان معنی است که فرد هنوز هم کاملاً قادر به احساس اندام و حرکت آن است. با این حال، احساسات و حرکات به یک پیام معنادار اضافه نخواهند شد: “سلام، این اندام من است.”

در واقع، قدرت اتصال عملکردی در ناحیه حسی- حرکتی مربوط به اندام مورد نظر باعث ایجاد این احساس می شود که اندام ما به ما تعلق دارد. محققان دریافتند که ناحیه حسگر حرکتی پای قابل برداشت در BID کمتر به سایر قسمت های مغز متصل شده است.

از 16 بیمار که با توجه به نادر بودن این بیماری، نمونه بزرگی محسوب می شود و 16 فرد هم سن و سال که از گروه سالم و کنترل بودند، اسکن مغزی گرفته شد.

نیمی از شرکت کنندگان در زوریخ، نیمی از میلان، اسکن شدند. این همکاری بین سوئیس و ایتالیا بود.

این یافته ها حاوی چندین زمینه است که به آگاهی ما از بدن خود، یعنی تجربه ما از خودمان به عنوان داشتن جسمی که هم آشنا و هم غیرقابل انکار است، کمک می کند.

ما یکی از نواحی که قسمتی از لوب پاریتال نیمکره راست است را شناسایی کردیم، که نشانگر آتروفی، در مقایسه با همان ناحیه در گروه شاهد است.

علاوه بر این، این منطقه همچنین به خوبی به سایر نواحی موجود در مغز متصل نشده بود. نکته قابل توجه این است که هرچه آتروفی در این منطقه برجسته تر باشد، فرد تمایل بیشتری برای قطع عضو و استفاده از عصا یا صندلی چرخدار را پیدا می کند.

این نوع از شبیه سازی یا رفتار تظاهر کننده باعث تسکین زودگذر افراد مبتلا به BID می شود و نتایج ما نشان می دهد که آسیب ساختاری مشهودتر منجر به تظاهرات بیشتر می شود.

در این مطالعه، مشاهده کردیم که تعامل بین هر دو ویژگی ماده خاکستری و اتصال عملکردی نواحی خاص ممکن است مسئول پذیرش تمام اندامها به عنوان اجزای جدایی ناپذیر بدن باشد.

ماده خاکستری به تنهایی بسیار مهم است، اما بدیهی است که به اندازه کافی کارآیی لازم را ندارد. در مورد BID، ما فرض می کنیم که مسائل اجتماعی تقریباً به همان اندازه برای ماده خاکستری اهمیت دارند. این که شخص جسم خود را به عنوان جسم خودش قبول کند به این بستگی دارد که دیگران آن را ببینند.

شناسایی با “تصویر بدنی اجتماعی” مهم است و در این واقعیت منعکس می شود که BID در درجه اول بیماری جامعه غربی ما است، مشابه بی اشتهایی، که یک اختلال کاملاً متفاوت در مورد تجربه بدنی است.

 

آیا تکنیک های تحریک مغز می تواند به افرادی که از این شرایط رنج می برند کمک کند؟

 

“توسعه چنین تکنیکی ها یکی از مهمترین اهداف تحقیق ما بود. با این حال، ما هنوز از توانایی ارائه چیزی قابل اطمینان فاصله داریم. ما مناطق و مدارهای درگیر در این اختلال را شناسایی کرده ایم و این اولین قدم است.”

شاید تکنیک هایی مانند تحریک مغناطیسی transcranial در این مناطق قابل آزمایش باشد. روشهای دیگر، تهاجمی تر، مانند تحریک عمیق مغز، هدف برخی تحقیقات دانشمندان هلندی است.

 

مراحل بعدی تحقیقات

 

یکی از مسائل نگران کننده “صداقت” است. “یکپارچگی بدن” نه تنها به ویژگیهای بدنی شکل و فرم بدنی اشاره دارد بلکه عملکردهای بدن را نیز شامل می شود.

برخی افراد ادعای لزوم ناشنوایی یا نابینا بودن را دارند، در چنین مواردی، ما مطمئناً نمی توانیم مکان ناهنجاری های مغزی را نشان دهیم. با این وجود، تحقیقات در مورد BID باید اشکال نادرتری را نیز شامل شود.

روابط بین مالکیت بدن، رضایت از تصویر شخصی بدن و ناهنجاری اختلال هویت جنسی چیست؟ شاید افراد مبتلا به BID را در کنار افراد ناراضی از جنسیت یا وزن بدن خود بررسی کنیم (یعنی بی اشتهایی).

برای اطلاعات بیشتر به موسسه سلامت مغز دانا مراجعه کنید.

منبع:

University of Zurich

به این مقاله امتیاز دهید