هنگام فکر کردن چه اتفاقی برای بدن شما می افتد؟
شاید فکر کنید جواب دادن به این سوال بسیار ساده است. افکار تنها کلماتی در ذهن ما هستند که باعث انجام عملی در ما می شوند؟ این موضوع سال ها فکر دانشمندان را به خود مشغول کرده است و تحقیقات بسیاری در این زمینه صورت گرفته است.
به همین دلیل به راحتی نمی توان در مورد این موضوع به بحث پرداخت. تنها می توانیم دانشی را که داریم مانند تکه های پازل در کنار هم قرار دهیم و تصویری کلی از آن بسازیم.
یک فکر چیست؟
اولین مشکلی که ما در توضیح سوال بالا داریم این است که نمی دانیم یک فکر از چه قسمت هایی و چگونه تشکیل شده؟ در نگاه اول شاید تصور کنید یک فکر کلمه هایی است که به خودمان می گوییم. مثلا: امروز صبح هنگام بیدار شدن از خواب به خود می گویید”من نمی خواهم از رختخواب بیرون بیایم”
لحظه ای به این جمله فکر کنیم و آن را تحلیل کنیم:
آیا این یک جمله فی البداهه است که ناگهان به ذهن شما خطور کرده؟ یا توسط یک محرک ایجاد شده؟ آیا نشانه یک فرآیند فیزیکی در مغز است یا شاید باید آن را در یک نهاد عمیق تر جستجو کرد؟
افراد مختلف نظریه های زیاد و متنوعی را در مورد آن بیان کرده اند
بعضی افراد طبق نظریه تحویل گرایی (“تحویلگرایی تزی است که بر اساس آن یک علم خاص – مفاهیم، قوانین یا نظریههای آن – میتواند توسط علمی پایهایتر توضیح داده شود.”) آن را توضیح می دهند و معتقد هستند همه فرآیندها طبق تغیییرات و اتفاقات شیمیایی در مغز رخ می دهد. در حالیکه فیلسوفان برای توضیح این موضوع بیشتر به نظریه دوگانگی روی می آورند و معتقدند که ذهن ما از بدن ما جداست و جزئی فیزیکی به حساب نمی آید.
همه چیز را کنار بگذارید، اگر ما بخواهیم در مورد آنچه که در بدن ما اتفاق می افتد (یا به ویژه مغز ما) فکر کنیم، باید حداقل اذعان داشته باشیم که افکار ما می توانند بر بدن ما تأثیر بگذارند.
ما می دانیم که این به دلایل مختلف درست است. مثلا:
- استرس (یا افکار منفی) می تواند بیماری های جسمی را بدتر کند.
- ترس می تواند منجر به افزایش مواد شیمیایی خاصی شود که ما را از طریق پاسخ “جنگ و ریز ” آماده می کند.
- افکار ما زنجیره ای از واکنش های شیمیایی را به وجود می آورد که به ما اجازه میدهد بتوانیم ماهیچه هایمان را منقبض کنیم.
از آنجا که می دانیم افکار می توانند بر مغز و بدن ما تأثیر بگذارند، نگاهی دقیق به نحوه انجام این کار و آنچه که که در سر ما می گذرد خواهیم انداخت:
آناتومی اندیشه
برگردیم به جمله ای که قبلا طرح شد “من نمی خواهم از تخت بیرون بروم.”
دانشمندان این افکار را جملاتی رندوم و بدون دلیل نمی دانند. در عوض، فکر شما احتمالا واکنش به اتفاقی در اطراف شما می باشد.
در این مورد ممکن است ساعت زنگ دار باشد، گوشی خود را چک کنید تا ببینید چه موقع است یا شنیدن چیزی شبیه کامیون زباله است . در موارد دیگر، افکار ممکن است توسط خاطرات ایجاد شود.
حالا، وقتی که این فکر را می کنید، چه اتفاقی می افتد؟
مغز به شیوه ای پیچیده عمل می کند و بسیاری از قسمت های آن به طور همزمان با یکدیگر در حال بر هم کنش با یکدیگر هستند. بنابراین، زمانی که این فکر هنگام صبح به مغز شما خطور میکند،، احتمال دارد همه ی این مولفه های مغز شما (قشر پیشانی، هیپوکامپ، نورون ها، انتقال دهنده های عصبی، و غیره) همگی هم زمان دخیل باشند.
اگر نتیجه فکر شما این است که نمی خواهید از رختخواب بیرون بیایید، چه اتفاقی افتاده است که این عمل را انجام دهید؟ یا، اگر به جای آن تصمیم گرفتید که بیدار شوید و از تخت خواب بیاید، چه فرآیندهایی رخ داده؟
ما می دانیم که وقتی مغزدر حال تصمیم گیری است، شبکه های عصبی مختلف با یکدیگر رقابت می کنند. در نهایت، یکی از شبکه ها فعال می شود و رفتار مطلوب را تولید می کند.
این اتفاق می افتد:
سلول های عصبی در نخاع که مسئول حرکات ما هستند به پایانه های خود این دستور را می دهند که ماهیچه ها را وادار به انجام عملی کنند که یا منجر به بلند شدن از تخت می شود و یا کشیدن پتو روی سر.
افکار و احساسات
افکار ما چه تاثیری بر روی احساسات ما دارند؟
ما می دانیم که افکار شما می توانند در مغز شما تاثیر می گذارند. خوش بینی با ایمنی بهتر نسبت به بیماری مرتبط است، در حالی که تفکر افسردگی ممکن است با کاهش ایمنی ارتباط داشته باشد.
بنابراین، اگر شما تصمیم بگیرید که از تخت بیرون نیایید باعث افکار دیگر مانند «خستگی»، «من نمیتوانم بلند شوم» یا «زندگی سخت است»، تعاملات پیچیده ای در مغز شما ممکن است رخ دهد که سیگنالهایی را به قسمت های دیگرمغز و بدن ارسال کند.
از سوی دیگر، اگر از بستر بیرون بیایید و فکر کنید: «این خیلی بد نیست»، یا «امروز یک روز عالی است»، راهها و نشانه هایی است که سیگنال های ارسال شده به سلول های عصبی دیگر متفاوت است.
ما هنوز هم همه پیچیدگی های این فرآیندها را نمی دانیم. با این حال، کافی است که بگوییم افکار شما مهم هستند.
مغز شما دائما سیگنال دریافت می کند، چه از محیط بیرونی و ادراکات و چه از خاطرات گذشته. سپس از طریق میلیاردها سیناپس، الگوهای مختلف را از طریق امواج مغز فعال می کند. به این ترتیب، افکار شما پیچیده تر می شوند، زیرا آنها با محتویات دیگر تولید شده توسط توابع مغز شما ارتباط برقرار می کنند.
تنظیم افکار
بدون شک می توان گفت که افکار شما با احساسات شما به صورت دو طرفه مرتبط است. تا به حال اتفاق افتاده که پس از فکر کردن به محرک ترسناک بدن شما آدرنالین ترشح کند و همان احساس و اثرات را در یک مصاحبه شغلی و روز اول دیدار داشته اید؟
هر گاه شما فکر می کنید، یک نتیجه واکنش شیمیایی مربوطه در ذهن و بدن شما اتفاق می افتد.
بنابراین این موضوع بسیار مهم است که بدانید احساسات شما نتیجه مستقیم افکار شما می باشد. اگر احساس ضعف می کنید، می توانید با تغییر افکارتان ، این احساس را تغییر دهید.
اگر این به نظر کمی عجیب و غریب باشد، به این فرضیه برگردید که اندیشه ها ذاتهای فیزیکی مغز شما هستند (و نه نیروهای خودبخودی خارج از بدن که با بدن شما ارتباط ندارند).
اگر دیدگاه علمی را قبول می کنید که اندیشه های شما بخش های فیزیکی مغز شما هستند و تغییر افکار شما می تواند بر بدن شما تأثیر بگذارد، پس شما یک سلاح قدرتمند را توسعه داده اید.
اما یک لحظه صبر کنید: اگر افکار ما همیشه واکنش به چیزی هستند، چگونه می توانیم آن ها را کنترل کنیم و تغییر دهیم؟
البته، افکار شما از خلاء نمی آیند. به عنوان مثال، شما در حال خواندن این مقاله هستید و ایده های جدیدی از آن را به دست می آورید. از این رو می توانید از آن به طور بالقوه در تغییر افکار خود استفاده کنید.
- شروع به فکر کردن به یک راه حل دیگر می کنید.
- شروع به تغذیه مغز با اطلاعات دیگری می کنید.
- در واقع شما خودتان را با اطلاعاتی محاصره کرده اید که مغزتان را برنامه ریزی می کند و بالطبع خواسته ها و امیال شما به وجود می آورد.
این بدان معنی است که اگر شما می خواهید شروع به تغییر افکار خود کنید، باید از دلایل افکار خود و همچنین الگوهای افکار که در پاسخ به این عوامل ایجاد می کنید، آگاهی داشته باشید.
دفعه بعد که در رختخواب دراز کشیده اید و با خودتان گفتید “نمی خواهم بلند شوم”، از خود بپرسید که چه چیزی باعث این تفکر شد.
چگونه افکار و واکنش بدن خود را تغییر دهید
محرک های افکار شما بسیار روشن هستند و شما قدرت تغییر احساسات و سلامتی خود را خواهید داشت. در مورد فردی که مایل به خارج شدن از تختخواب نیست، ممکن است ساعت هشدار باعث این فکر شود.
شما یک رابطه ذهنی بین ساعت زنگ دار و اندیشه دارید “من نمی خواهم از تخت خارج شوم.”
شما به عنوان یک شیوه ذهنی در ذهن خود استفاده کرده اید، بطوریکه بلافاصله با آن اندیشه ارتباط برقرار کنید. بنابراین می توانید این واکنش را تغییر دهید، یا محرک را تغییر دهید یا ارتباط با آن فکر را قطع کنید.
یک راه برای تغییر افکاراین است که خودتان را مجبور کنید هر روز صبح به مدت 30 روز به تفکر متفاوتی بپردازید تا اینکه به یک واکنش جدید در پاسخ به یک محرک تبدیل شود. به عنوان مثال، شما می توانید خود را مجبور به فکر کردن، “من دوست دارم از خواب بیدار شوم” هر روز به مدت 30 روز، کنید. ببینید که چگونه کار می کند.
شما همچنین می توانید صدای زنگ خود را تغییر دهید تا احتمال واکنش قدیمی به آن (اندیشۀ قدیمی) کاهش یابد.
هنگامی که این کار را می کنید، می توانید آن را در تمام زمینه های زندگی خود اعمال کنید!
هم چنین برای بسیاری از شما نگرانی در مورد مسائلی که هنوز پیش نیامده اند در آینده وجود دارد؟ مثلا : “این افتضاح خواهد بود، من خیلی مضطرب هستم”، شما احساس ترس و اضطراب میکنید، در حالی که اگر فکر کنید “من بهترین کار را میکنم، همه اقداماتی را که میتوانم انجام می دهم” کمک میکند تا سیگنالهایی را به بدن خود ارسال کنید که آرام باشیم.
ضایعات مغزی و تفکر
ما می دانیم که ضایعات به بخش های خاصی از مغز، اختلال در توانایی های شناختی خاصی را ایجاد می کند. این جالب است. زیرا این موضوع را برجسته می کند که افکار، واقعا ذات فیزیکی هستند که بدن و احساسات و افکار را تحت تاثیر قرار می دهند. توابع شناختی به تمام قسمتهای مغز بستگی دارند؛ وقتی این سیستم ها مختل می شوند، تفکر می تواند تحت تأثیر قرار گیرد.
نتیجه گیری
این یک بررسی نسبتا طولانی و پیچیده ای است که چگونه افکار بر آنچه که در مغز و بدن اتفاق می افتد تأثیر می گذارد. به طور موجهی به این دلیل است که هنوز هم اطلاعات خیلی زیادی وجود دارند که ما هنوز به آن ها دست نیافته ایم.
در واقع، اگر دانشمندان به طور کامل فرایندهای مغز را نقشه برداری کنند، احتمال دارد که آنها سوپر کامپوترهایی را ایجاد کنند که بتوانند مغز را شبیه سازی کنند.
هنوز هم برخی استدلال می کنند که افکار، نهادهای جدا از بدن هستند و توصیف اینکه چگونه افکار نفوذ فیزیکی دارند، پوچ است. در حالی که این درست است که اتفاقات زیادی در مورد ذهن، بدن، جهان و غیره وجود دارند که ما هنوز درک نکرده ایم، اما، کاملا روشن است که حداقل، افکار می توانند تاثیر مستقیمی بر واکنش در مغز و بدن داشته باشند.
این اساس بسیاری از اشکال درمانی مانند درمان های شناختی-رفتاری است. و این یک چیز خوب است؛ زیرا به این معنی است که وقتی تلاش می کنید که تفکر خود را تغییر دهید، شما نیز کاری را انجام می دهید که می تواند تاثیر مثبت بر مغز و بدن شما داشته باشد. و این اثر می تواند یک تغییر پایدار باشد، به ویژه اگر شما در حال نفوذ مسیرهای عصبی جدید هستید که پیامدهای مثبت دارند.
درباره نویسنده
دکتر علی محمد کمالی فارغ التحصیل دکترای تخصصی علوم اعصاب از دانشگاه علوم پزشکی شیراز، بیش از 15 سال است که در زمینه پژوهش، تدریس و فعالیت های اجرایی در حوزه علوم اعصاب فعالیت و تجربه دارد. وی همچنین در ارتقا عملکرد های شناختی با استفاده از نوروتکنولوژی و مطالعات خواب تخصص ویژه ای دارد. او یکی از بنیانگذاران انستیتو سلامت مغز دانا است، (گروهی که سلامت مغز را اولویت جامعه می داند).
دکتر کمالی بیش از 50 مقاله پژوهشی (h-index 13) در مجلات معتبر علمی به چاپ رسانده و در حال حاضر مدیر عامل انستیتو سلامت مغز دانا است. بعلاوه به عنوان پژوهشگر ارشد واحد مغز، شناخت و رفتار دپارتمان علوم اعصاب دانشگاه علوم پزشکی شیراز مشغول فعالیت می باشد. می توانید پژوهش او را در Google Scholar دنبال کنید.
دکتر کمالی علاوه بر تخصص در زمینه علوم اعصاب، سال ها است که به عنوان مدیر اجرایی مجله علوم پزشکی پیشرفته و فناوری های کاربردی (JAMSAT) مشغول به فعالیت است. همچنین به عنوان دبیر اجرایی انجمن علوم اعصاب ایران شاخه فارس فعالیت می کند.