ارتباط همه چیز در ذهن ماست، به معنای واقعی کلمه. مغز ما در تمام مراحل رفتار جنسی و در تمام تغییرات آن، از احساس میل جنسی و انتخاب شریک جنسی گرفته تا برانگیختگی، ارگاسم و حتی نوازش بعد از ازدواج، درگیر است.
اکنون، با صدها مطالعه تصویربرداری عصبی بر روی رفتار جنسی انسان، نتایج حاصل از این مطالعات در نهایت برای متاآنالیز ادغام میشوند و امکان بهبود دقت در شناسایی نواحی فعال مغز را فراهم میکنند. این مقاله مدل عصبی برانگیختگی جنسی را نشان میدهد که در تحقیقات ارگاسم و شباهتهای شگفتانگیز و تفاوتهای بارز بین مغز تحریکشده جنسی مردان و زنان به اوج خود میرسد.
مدل عصبی برانگیختگی جنسی
متاآنالیز 58 مطالعه تصویربرداری عصبی بر روی مردان عمدتاً دگرجنسگرا و همجنسگرا که تصاویر و/یا فیلمهای وابسته به عشق شهوانی را مشاهده میکنند، و تا حدودی زنان دگرجنسگرا، که منجر به ایجاد یک مدل عصبی-پدیدارشناختی چهار جزئی از برانگیختگی جنسی شد. چهار جزء در زیر توضیح داده شده است.
مؤلفه شناختی: ادراک و ارزیابی
مرحله اول مدل، مؤلفه شناختی است که در آن فرد محرک بصری جنسی را درک می کند و ماهیت جنسی آن را قضاوت می کند و سپس توجه را بر این اساس متمرکز می کند که ممکن است منجر به تمرین ذهنی انجام یک عمل جنسی شود. تصور میشود که بخشهایی از قشر پیشپیشانی شکمی (vmPFC)، از طریق اتصال به سیستمهای پاداش لیمبیک و احساسات، و همچنین قسمتهایی که با حواس ما درگیر هستند، باعث تشخیص و درجهبندی جذابیت جنسی یک محرک میشوند.
این متعاقباً تمرکز توجه شخص را به محرک جنسی تغییر می دهد و قدرت بالای فعالیت مشاهده شده در نواحی پردازش بصری لوب های گیجگاهی و پس سری را ایجاد می کند. این شامل بدن خارج از بدن است که یک ناحیه تخصصی برای درک بدن انسان است. از آنجایی که vmPFC به خوبی با هر پنج حالت حسی مرتبط است، منطقی است فرض کنیم که به طور مشابه بر تمرکز و ادراک حواس دیگر تأثیر می گذارد. چشایی، بویایی، لامسه و شنوایی.
جزء عاطفی
آمیگدال در ارزیابی محتوای عاطفی موقعیت جنسی نقش دارد که همراه با vmPFC به کنترل پردازش حسی و توجه کمک می کند. این پردازش عاطفی آمیگدال به خوبی با مناطق انگیزشی مغز مرتبط است، بنابراین رفتار جنسی را هدایت می کند.
از سوی دیگر، در آزمایشهایی که شامل برانگیختگی فیزیکی دستی یا در حین ارگاسم بود، غیرفعال شدن آمیگدال یافت شد. جالب اینجاست که تصور میشود غیرفعالسازیهای مشابه به بیشجنسگرایی و رفتار جنسی بیرویه در افراد مبتلا به سندرم Kluver و Bucy کمک میکند.
مؤلفه عاطفی به این صورت کاملاً عاطفی در نظر گرفته نمیشود، زیرا شامل احساسات فیزیکی بیشتری از لذت است که فرد تجربه میکند، هر چه بیشتر متمایل میشود. این شامل فعال سازی در قشر حسی تنی چپ است که به طور عصبی به اندام تناسلی متصل است.
جزء انگیزشی
در هم تنیده با مؤلفه عاطفی، مؤلفه انگیزشی مدل برانگیختگی جنسی است و به این ترتیب به شدت سیستم لیمبیک وابسته به دوپامین را درگیر می کند. از این نواحی که به طور مداوم در مطالعات فعال شده اند، قشر سینگولیت قدامی (ACC)، تالاموس، قشر جداری و هیپوتالاموس است.
پردازش این نواحی لیمبیک چیزی است که رفتار را به سمت یک هدف جنسی هدایت می کند که شامل میل جنسی، تمایلات و احساس پاداش است. در حالی که تحریک ACC میمون باعث نعوظ می شود، به نظر می رسد که در انسان، جسم مخطط تنها ناحیه ای است که در حال حاضر به جز برانگیختگی عاطفی عمومی اختصاص دارد به جزء هیجانی-انگیزه ای برانگیختگی جنسی.
جزء فیزیولوژیکی
ضربان قلب، افزایش فشار خون، پاسخ های تناسلی و تغییرات هورمونی همه بخشی از وضعیت فیزیولوژیکی برانگیختگی جنسی هستند که بدن را برای رابطه جنسی آماده می کند. این آمادگی جنسی فیزیولوژیکی نیز توسط مغز کنترل می شود.
بر اساس این مدل، فعال شدن در ACC، اینسولای قدامی، پوتامن و هیپوتالاموس در ایجاد پاسخهای خودمختار و هورمونی به برانگیختگی جنسی شرکت میکند. در مردان، هیپوتالاموس از طریق کنترل سیستم عصبی سمپاتیک و پاراسمپاتیک، بیشترین ارتباط را با برانگیختگی جنسی مردانه و پاسخ آلت تناسلی مردانه به محرک های جنسی دارد.
بازداری
در نهایت، تصور میشود که فرآیندهای بازدارنده باعث میشوند که ما رفتار مناسبی داشته باشیم و تسلیم هوسهایی نشویم که ممکن است برای یک شریک بالقوه غیرقابل قبول باشد. برعکس، مهار بیش از حد ممکن است از برخوردهای جنسی لذت بخش جلوگیری کند. نواحی بازدارنده شامل نواحی لوب تمپورال، ACC و vmPFC است. ضایعات در این مناطق باعث ایجاد رفتارهای مخرب اجتماعی و لذت جویانه مفرط می شوند.
مردان در مقابل زنان: تفاوت چندانی ندارند
اگرچه مطالعات دگرجنس گرایان مرد بر ادبیات غالب بوده است، به طور کلی، مناطق فعال مغز در طول برانگیختگی جنسی برای مردان و زنان با هر گرایش جنسی بسیار مشابه است. مطالعاتی که برانگیختگی جنسی در مغز مردان و زنان را مقایسه میکنند، به طور کلی اشاره میکنند که زنان پاسخهای ضعیفتری به محرکهای شهوانی بصری دارند که در مطالعات تصویربرداری عصبی جنسی رایج است.
با این حال، مطالعات نسبتا کمی شرکتکنندگان مرد و زن را مقایسه کردهاند و اگرچه تفاوتهای جنسی مجزا در فعالسازی مغز جنسی به وضوح وجود دارد، اما در مطالعات مختلف متفاوت است. برای تعیین اینکه کدام نتایج قابل اعتماد هستند و اینکه آیا تفاوت های جنسی دیگری وجود دارد یا خیر، تحقیقات دقیق تری لازم است.
زمینه کلیدی است
برخی از مطالعات اخیر نشان میدهند که زمینه و قالب محرکهای جنسی بصری که معمولاً در مطالعات تصویربرداری عصبی مورد استفاده قرار میگیرند، ممکن است برای تحریک یک زن معمولی به همان اندازه که مردان معمولی با محرکهای شهوانی بصری مواجه میشوند کافی نباشد – زنان از نظر جنسی موجودات پیچیدهتری هستند. . در حقیقت، در برخی از مطالعات نشان داده شده است که زنان پاسخ عصبی قوی تری نسبت به مردان دارند، البته در هنگام استشمام فرمون در عرق شریک جنسی.
اخیراً، هنگام مقایسه پاسخهای زنان و مردان به ویدیوهای وابسته به عشق شهوانی که یا خلق و خوی را ایجاد میکنند (دارای یک مولفه احساسی و داستان) یا به صورت فیزیکی صحنه را تنظیم میکنند (جنسی و دستگاه تناسلی که مستقیماً نمایش داده میشود)، پاسخهای زنان برای ویدیوهای نوع خلق و خوی قویتر بود، در حالی که مردان ویدیوهای نوع فیزیکی را ترجیح می دادند. تحقیقات همچنین نشان میدهد که زنان نسبت به مردان مؤلفه زمانی عمیقتری برای برانگیختگی جنسی دارند. اگرچه در حال حاضر درک ناقصی وجود دارد، اما کمترین زمان برانگیختگی جنسی، فاز فولیکولی در نظر گرفته میشود، یک دوره بالقوه بارور، که زنان را قادر میسازد در این دوره زمانی که به یک رابطه جنسی متعهد میشوند، انتخابی و محتاط باشند.
ترجیح جنسی
در جایی که مردان واکنش عصبی قوی در نواحی مغز درگیر در توجه بصری، انگیزه و برانگیختگی تناسلی به محرک های وابسته به عشق شهوانی که یک جنس را به تصویر می کشند، و واکنش بسیار کمی در این نواحی به محرک های وابسته به جنس دیگر نشان می دهند، زنان واکنش های مشابه بیشتری به هر دو نوع نشان می دهند. از محرک های وابسته به عشق شهوانی به عبارت دیگر، هم مردان دگرجنسگرا و هم همجنسگرا فعالسازی قویتری برای تصاویر جنسیت ترجیحیشان نسبت به جنسیت غیرمرجح خود دارند. در مقابل، زنان واکنشهای مشابه بیشتری نسبت به هر دو جنس دارند و بین گرایشهای جنسی تفاوتی ندارند.
ارگاسم و الگوهای فعال سازی مغز
به همین ترتیب، و علیرغم تصور عمومی که ارگاسم مردان از مریخ و ارگاسم زنان از ناهید است، مردان و زنان دوباره الگوهای فعالیت مغزی مشابهی در طول ارگاسم دارند. هیچ ارزشی ندارد که اگرچه مطالعات ارگاسم الگوهای فعالیت مغزی مشابهی را نشان میدهد، فعالسازی و غیرفعالسازی مجزا بسته به نحوه دستیابی به ارگاسم متفاوت است.
در هر دو جنس، چهار سیستم عصبی مختلف، اندام تناسلی را به مغز متصل میکنند، که با یک موج تحریک، سیگنالهای تحریککنندهای را پس از رسیدن به ارگاسم به مغز ارسال میکنند. متعاقباً، به نظر میرسد که نواحی سراسر مغز روشن میشوند، در حالی که vmPFC و آمیگدال خاموش میشوند – طبق گزارشها، مانند مصرف هروئین. در نظر گرفته میشود که این غیرفعالسازیها نوعی بازدارندگی جنسی موقتی است که برای وقوع ارگاسم لازم است و صدای عقل را که رفتار و تفکر انتقادی ما را کنترل میکند، از ما میرباید.
وزوز عشق نوروشیمیایی
و ما نمی توانیم کوکتل عصبی شیمیایی را فراموش کنیم که در حین و بعد از ارگاسم باعث ایجاد وزوز «ابر نه» می شود. نحوه واکنش بدن مردان و زنان به این ترکیب شیمیایی، از جمله اکسی توسین، پرولاکتین و اندورفین، شاید جایی باشد که جنسیت ها عمیق ترین تفاوت ها را با هم دارند و در سردرگمی و بحث و جدل پوشیده شده است. بسیاری از عملکردها به این عجله عصبی شیمیایی از رفتار پیوند و در آغوش گرفتن، تا افزایش شانس تولید مثل موفق نسبت داده می شود.
پیامدهای آینده برای تصویربرداری عصبی و مغز بر رابطه جنسی
تحقیقات اساساً نوک کوه یخ را هنگام درک برانگیختگی جنسی در مغز آشکار کرده است. توسعه و گسترش مدل عصبی برانگیختگی جنسی باید بینش های ارزشمندی را در مورد جنبه های شناختی، عاطفی، انگیزشی و فیزیولوژیکی برانگیختگی جنسی ارائه دهد. از آنجایی که این مطالعات در مرزهای بین ذهنی و جسمی قرار دارند، تحولات بیشتر مطمئناً نظریه های فرویدی در مورد تمایلات جنسی را روشن می کند.
مهمتر از آن، به دست آوردن درک عمیق از پشتوانه های عصبی برانگیختگی جنسی در نهایت به حل مشکلات بهداشت عمومی مانند اختلالات جنسی و آزار جنسی کمک می کند. ما چیزهای زیادی برای یادگیری داریم.
https://brainblogger.com/2014/05/20/brain-sex-in-men-and-women-from-arousal-to-orgasm/
سید مهدی ساداتی هستم. عاشق مغز! داروساز و دانشجوی دکترای تخصصی علوم اعصاب. عضو تیم مرکز سلامت مغز دانا! از علاقه هام شناسوندن کارایی های هیجان انگیز مغز به زبان ساده به آدمهاست! جست و جو می کنم در افسردگی، داروهای موثر بر مغز و سایر بیماری های حوزه ی روان و البته نوروپلاستیسیتی!