هیپنوتیزم به حالت خلسه اطلاق می شود که با آرامش و تخیل بیشتر مشخص می شود. طبق مطالعه دانشکده پزشکی دانشگاه استنفورد، سه قسمت از مغز وجود دارد که در حالت هیپنوتیزم تغییر می کند.
این مطالعه ی پیشگامانه اطلاعاتی در مورد تأثیر هیپنوتیزم بر روی مغز فراهم می کند، که می تواند منجر به مدیریت جدید و بهبود یافته ی درد و درمان های اضطرابی در آینده شود.
گرچه هیپنوتیزم صدها سال وجود داشته است، اما هنوز جوانب درک نشده زیادی دارد. اولین اشارات به هیپنوتیزم به مصر باستان و یونان برمی گردد. در حقیقت، کلمه “hypnos” به معنی “خواب” است و اشاره به خدای یونانی دارد.
غالباً، هیپنوتیزم با نوعی حالت خیال پردازی مقایسه می شود – شما کاملاً هوشیار هستید، اما بیشتر محرک های اطراف خود را درک نمی کنید و بیشتر روی یک موضوع خاص تمرکز کرده اید.
تاریخچه ای مختصر از هیپنوتیزم
در این راه، پیشگامان زیادی در تحقیقات هیپنوتیزم وجود داشته اند.
“پدر مدرن” هیپنوتیزم، پزشک اتریشی، فرانتس مسمر بود. مسمر ایده ای داشت که آن را “مغناطیس حیوانات” خواند – و ایده این بود که نوعی منابع انرژی طبیعی وجود دارند که می توانند بین ارگانیسم ها و اجسام منتقل شوند.
در طول مسیر، هیپنوتیزم پیشگامان دیگری داشته است که پدیده ای جذاب را پیشرفت داده اند. یکی از قابل توجه ترین ها جیمز برید، پزشک چشم مستقر در اسکاتلند است که وقتی کشف کرد یک بیمار در اتاق انتظار خود پس از خیره شدن به چراغ دچار یک خلسه شده است، شیفته ایده هیپنوتیزم شد. او به بیمار دستوراتی داد و بیمار مجبور شد، تمام مدت در یک حالت باقی بماند.
این جذابیت برای برید افزایش یافت. بعداً او کتابی را منتشر کرد که ما امروزه به عنوان کشف هیپنوتیزم مدرن می شناسیم.
بعداً، جیمز اسدایل، جراح انگلیسی مستقر در هند در اواسط دهه 1800 ثابت کرد که این نوع حالت خواب آور گذرا در اعمال تسکین درد بسیار مفید است. وی صدها عمل اصلی را با استفاده از هیپنوتیزم به عنوان تنها داروی بیهوشی خود انجام داد.
این جایی است که استفاده از خواب آور برای اهداف دارویی متوقف شده و بیشتر هیپنوتیزم یک روش جایگزین برای پزشکی در جامعه امروز تلقی می شود.
در دوران مدرن، یکی از معتبرترین مقامات در مورد هیپنوتیزم بالینی، میلتون اریکسون، یک روان درمانگر مشهور است که بیشتر کارهای خود را در حدود سالهای 1950-1980 انجام داده است. او شیفته روانشناسی انسانی بود و روشهای ابتکاری بی شماری را برای استفاده از هیپنوتیزم در اقدامات بالینی خود ابداع کرد.
تغییراتی که در سه منطقه از مغز در هنگام هیپنوتیزم یافت شده است، ممکن است درمان های جایگزین آینده را برای کنترل اضطراب و درد پیشنهاد کند.
طی سالها، هیپنوتیزم در حرفه پزشکی و روان درمانی بسیار مورد توجه و احترام قرار گرفته است. طبق مطالعه دانشکده پزشکی دانشگاه استنفورد در سال 2016، سه قسمت از مغز ما وجود دارد که در طی حالت هیپنوتیزم تغییر می کند – و این در واقع می تواند به سود ما باشد.
دانشمندان در طی یک جلسه هیپنوتیزم، مغز 57 نفر را اسکن کردند، مشابه جلسه ای که ممکن است برای کمک به درمان اضطراب، درد یا آسیب استفاده شود.
اول، یک کاهش در فعالیت dorsal anterior cingulate وجود دارد.
این بخشی از شبکه ای از مغز است که وظیفه عملکردهای روانشناختی مانند تصمیم گیری، فرآیندهای ارزیابی، تنظیم عاطفی و همچنین عملکردهای فیزیولوژیکی مانند فشار خون و ضربان قلب را بر عهده دارد.
در مرحله بعد، افزایش ارتباط بین قشر جلوی پیشانی پشتی و اینسولا وجود دارد.
قشر پیشانی پشتی با عملکردهای اجرایی مانند حافظه فعال و کنترل خود در ارتباط است. اینسولا ناحیه کوچکی از قشر مغز است که نقش مهمی در درک درد، درگیری های اجتماعی، احساسات و کنترل خودکار دارد.
این مورد توسط محقق اصلی این تحقیق به عنوان نوعی “ارتباط مغز و بدن” توصیف شده است که به مغز کمک می کند تا فرآیندهای موجود در بدن را کنترل کند.
سرانجام، ارتباطاتی بین قشر جلوی پیشانی پشتی و قشر پیشانی داخلی وجود دارد.
قشر پیشانی پشتی کمتر به قشر پیش پیشانی داخلی و قشر لبه خلفی متصل می شود، که هر دو به شدت با فعالیت عصبی و وظایف شناختی مرتبط هستند.
به گفته محقق اصلی این پروژه، این کاهش احتمالاً به ارتباط بین اقدامات شخص و آگاهی وی از اقداماتش مربوط می شود.
این چگونه نحوه مشاهده هیپنوتیزم را تغییر می دهد؟
درک دقیق اینکه چه مناطقی از مغز در هنگام هیپنوتیزم تحت تأثیر قرار می گیرد، می تواند زمینه را برای تحقیقات پیشگامانه استفاده از هیپنوتیزم برای اهداف دارویی فراهم کند.
دیوید اشپیگل، استاد دانشگاه و محقق این پروژه می گوید: “اکنون که دانستیم کدام مناطق مغز درگیر هستند” ممکن است بتوانیم از این دانش برای تغییر توانایی کسی برای هیپنوتیزم یا اثربخشی هیپنوتیزم را جهت کنترل درد استفاده کنیم.”
در حالی که به تحقیقات بیشتری نیاز است، این مطالعه مطمئناً شروع اساسی در مواردی است که در نهایت می تواند به عنوان درمان های خواب آور برای مواردی مانند اضطراب، ضربه و مدیریت درد شناخته شود.
اشپیگل توضیح می دهد: “درمانی که تحریک مغز و هیپنوتیزم را ترکیب می کند می تواند اثرات شناخته شده ضد درد هیپنوتیزم را بهبود بخشد و حتی به طور بالقوه جایگزین مسکن های اعتیاد آور و مملو از اثرات جانبی و داروهای ضد اضطراب شود.”
برای کسب اطلاعات بیشتر به مؤسسه سلامت مغز دانا مراجعه کنید.
منبع: