یک مطالعه بر روی کودکان ژنهایی را شناسایی کرد که میتوانند در ایجاد رفتارهای غیرطبیعی مدارهای مغزی بزرگسالان دچار OCD نقش داشته باشند.
OCD از منظر عوام
در حالی که اختلال وسواس فکری اجباری، یا OCD، یک اختلال واقعی در سلامت روان است، این اصطلاح توسط عموم برای توصیف مواقعی که فرد در کار خاصی وسواس میکند، استفاده میشود. اما کارشناسان بهداشت روان می گویند که OCD بسیار بیشتر از این است.
آلیشیا کلارک، روانشناس و نویسنده کتاب اضطراب خود را هک کنید، می گوید: «ما آگاهی و پذیرش اختلالات سلامت روان را به دست آورده ایم، اما به نظر می رسد برچسب های آنها به واژگان رایج راه پیدا کرده است. “OCD، مانند هراس و اضطراب، برای ارجاع به همه چیز، از آراستگی گرفته تا نگرش کنترلکننده و تمایل به انجام کاری زیاد، شایع شده است.”
هیلاری آمون، استادیار روانپزشکی بالینی در Penn Medicine، میگوید که این موضوع احتمالاً ناشی از نحوه ترسیم OCD توسط هالیوود است. آمون میگوید: «در حالی که برخی از فیلمها و برنامههای تلویزیونی در انعکاس دقیق علائم OCD عملکرد بهتری نسبت به سایرین دارند، شخصیتها معمولاً تنها با علائم OCD مانند نیاز به نظم یا تمیزی ظاهر میشوند.» “در نتیجه، به نظر می رسد که عموم مردم در درجه اول این ویژگی ها را به عنوان علائم OCD در نظر میگیرند.”
OCD به چه معناست؟
به گفته مؤسسه ملی سلامت روان (NIMH)، OCDیک اختلال مزمن سلامت روان است که باعث میشود فرد دچار وسواسهای غیرقابل کنترل و مکرر و/یا رفتارهایی شود که به عنوان اجبار شناخته میشوند. فرد مبتلا به OCD تمایل دارد که این اجبارها را بارها و بارها تکرار کند.
در حالی که تمیزی و نظم اغلب با OCD همراه است، در واقع اشکال مختلفی از این بیماری وجود دارد که می تواند منجر به طیف وسیعی از علائم شود. NIMH توضیح می دهد که افراد مبتلا به OCD، که معمولاً در حدود 19 سالگی تشخیص داده می شود، ممکن است علائم وسواس را داشته باشند – افکار مکرر، اصرار، یا تصاویر ذهنی که باعث اضطراب می شوند – یا اجبار یا هر دو.
NIMH میگوید وسواسهای OCD میتواند شامل ترس از میکروبها یا آلودگی، افکار تهاجمی نسبت به خود یا دیگران، نیاز به نظم کامل، یا برخورد با افکار مزاحم تابو شامل جنسی، مذهب یا آسیب زدن باشد. اجبار می تواند شامل نیاز به تمیز کردن یا شستن بیش از حد دست ها، سفارش دادن چیزها به روش خاصی، بررسی مکرر چیزها و شمارش اجباری باشد.
اجبار دردناک افکار وسواسی
فاریس میگوید: با OCD، افکار با نیاز به انجام کاری مرتبط هستند. “این واقعا ناراحت کننده است زیرا مردم احساس می کنند مجبور هستند. آنها باید برای رفع ناراحتی که دارند دست به کار شوند.”
OCD همچنین «زمان و انرژی زیادی را صرف میکند، در مسیر زندگی کسی قرار میگیرد و عموماً چیزی است که فرد مبتلا به آن میترسد». “هیچ کس دوست ندارد انقدر دستش را بشورد که پوستش برود، یا در تشریفات زمان بری که برای ترک آپارتمان خود انجام می دهد، شرکت کند. در عوض، آنها احساس می کنند در دام علائم خود افتاده اند و عمیقا از انجام هر کار متفاوتی می ترسند.”
افکار وسواسی نیز تمایل دارند “بسیار منفی و فاجعه آمیز” باشند، مانند نگرانی از مرگ افراد یا اتفاقاتوحشتناک.
چگونه همهگیری COVID-19 بر افراد مبتلا به OCD تأثیر گذاشته است؟
انزوای همهگیری به بیشتر مبتلایان به OCD اجازه میدهد از موقعیتهای اجتماعی و عمومی که میتواند استرسزا باشد، اجتناب کنند. به خصوص افرادی که از وسواس بهداشتی و فوبیای میکروبها رنج میبرند، همهگیری بسیاری از مراسم نظافت و فاصلهگذاری اجتماعی آنها را عادی کرده است. بسیاری اظهار داشتهاند که با عادیسازی بسیاری از مراسمهایشان احساس بهتری دارند.
اما افزایش استرس و عدم اطمینان ناشی از زندگی در یک بیماری همه گیر جهانی نیز باعث افزایش اضطراب در برخی افراد شده و کنترل علائم را چالش برانگیزتر کرده است. این موضوع در مورد افراد دچار OCD که برای مدیریت اضطراب به برنامهریزی، کنترل و نظم تکیه میکنند بیشتر صادق است. عدم قطعیت با این استراتژیهای مقابلهای کنترلکننده علائم، که در آن انعطافپذیری و برنامهریزی اضطراری مورد نیاز است،سازگاری ندارد.
تأثیرات متفاوتی بر افراد مبتلا به OCD دیده شده است. برخی احساس می کنند که بیماریشان در واقع به آنها برای آماده شدن برای همه گیری کمک کرده است.
جنبه مثبت کرونا از نظر افراد دچار OCD
بسیاری از افراد مبتلا گفتند که برای اولین بار، این احساس را پیدا کردند که بسیاری از افراد دیگر در جهان میتوانند تجربه آنها در مورد OCD را درک کنند، زیرا عدم قطعیت زیادی در جهان مربوط به همهگیری وجود دارد و مردم راههایی را برای مدیریت اضطراب و به دست آوردن حس کنترل و امنیت پیدا میکنند.
علاوه بر این، بیماران میگویند در مقایسه با همتایان خود که OCD نداشتند، برای مقابله با عدم قطعیت بیماری همه گیر احساس آمادگی بیشتری داشتند… زیرا آنها یاد گرفتند که از طریق درمان عدم قطعیت را تحمل کنند.
OCD چگونه درمان می شود؟
OCD معمولاً با دارو، روان درمانی یا ترکیبی از هر دو درمان می شود. داروها شامل مصرف مهارکنندههای بازجذب سروتونین (SRIs) یا مهارکنندههای انتخابی بازجذب سروتونین (SSRIs) برای کمک به کاهش علائم هستند. NIMH می گوید در برخی موارد، پزشکان ممکن است داروهای ضد روان پریشی را توصیه کنند. (درمان های نوین OCD)
روان درمانی معمولاً شامل درمان شناختی رفتاری (CBT) و شکل خاصی از CBT به نام پیشگیری از مواجهه و پاسخ (EX/RP) است. با قرار گرفتن در معرض و پیشگیری از پاسخ، بیماران زمانی را در موقعیتهایی سپری میکنند که باعث ایجاد اجبار در آنها میشود، اما از اقدام فوری بر روی آنها جلوگیری میشود. بنابراین، اگر فردی اجبار به شستن دست داشته باشد، ممکن است از او خواسته شود که شیئی را که روی آن کثیفی است لمس کند و تشویق شود که منتظر بماند تا دستهایش را بشوید.(این مقاله را ببینید: درمان شناختی رفتاری OCD)
می توان با OCD یک زندگی عادی و سالم داشت. افرادی که درمان شناختی رفتاری (CBT) را برای OCD خود تکمیل میکنند، نه تنها به ترسهای خود نزدیک میشوند و علائم OCD خود را مدیریت میکنند، بلکه اغلب یاد میگیرند که عدم قطعیت را بهتر تحمل کنند. درمانهای فوقالعاده مؤثری در دسترس هستند، و متخصصانی که در مورد آنها آموزش دیدهاند میتوانند به شما کمک کنند.
“OCD نمیتواند به زندگی شما حکومت کند و شما مجبور نیستید به تنهایی رنج بکشید.”
آیا با تشخیص زودهنگام می توان از اختلال وسواس جبری پیشگیری کرد؟
هر یک از بیش از 80 میلیارد نورون در مغز انسان می تواند بین 1000 تا 10000 ارتباط یا سیناپس با سایر نورون ها برقرار کند. و از آنجایی که اینها سلولهایی با فعالیت الکتروفیزیولوژیکی دائمی هستند، برای ما غیرممکن است که با استفاده از مغزی که این سلولها ایجاد کرده اند، دامنه عملکردی را که دائماً در اندام عالی ما در حال وقوع است تصور کنیم.
ما هنوز نمی دانیم که مغز چگونه افکار و تخیل را خلق می کند، اما متقاعد شده ایم که هر دو نتیجه پویایی عملکردی چشمگیر، جریان انرژی دائمی و متنوعی است که نورون ها با اتصال و قطع ارتباط بین خود امکان پذیر می کنند. تشخیص آن پویایی ها و برجسته کردن ثبات آنها یا تغییرات زمانی و موضعی آنها یکی از بهترین روش هایی است که ما در حال حاضر برای درک نحوه عملکرد مغز برای ایجاد رفتار طبیعی و آسیب شناختی داریم.
مطالعه ای برای درک مناطق درگیر در وسواس جبری
کارلس سوریانو، متخصص علوم اعصاب، از موسسه تحقیقات بیومدیکال بلویتج در بارسلونا، به همراه سایر محققان از مراکز و دانشگاه های مختلف در اسپانیا و ایالات متحده، از تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی(fMRI) برای ارزیابی نوسانات زمانی بین مناطق مختلف مغز در بیش از 200 کودک سالم با برخی از علائم وسواسی جبری استفاده کردند.
این به آنها اجازه داد تا مناطقی را با الگوهای پایدار اتصال عصبی شناسایی کنند و آنها را با الگوهای تغییر یافته بزرگسالان مبتلا به اختلال وسواس فکری- اجباری (OCD) مقایسه کنند، که با عدم تحمل عدم اطمینان و احساس اضطراب که باعث ایجاد افکار مزاحم می شود، مشخص می شود. مثلا افکاری که منجر به رفتارهای تکراری مانند شستن مکرر دست ها، نیاز به نگه داشتن اشیاء در تقارن کامل یا دائماً فکر کردن به اینکه آیا چراغ ها یا اجاق گاز را روشن گذاشته اند، میشود. این نوع رفتار تکراری به منظور کاهش اضطراب یا ترس احساس شده توسط فرد مبتلا به OCD است.
دلیل مقایسه عملکرد مغز کودکان سالم با افراد بزرگسال مبتلا به OCD این است که تحقیقات قبلی نشان داده است که بروز برخی علائم وسواس فکری-اجباری در کودکان ممکن است نشانه ای از استعداد ابتلا به این بیماری در بزرگسالی باشد. این آگاهیی می تواند به درمان های پیشگیرانه کمک کند.
مناطق مغزی دخیل در ایجاد OCD
محققانی که با این کودکان کار میکردند چهار ناحیه را پیدا کردند که در آن اطلاعات در قسمتهایی از قشر مخ، جسم مخطط و تالاموس که با OCD در بزرگسالان مرتبط است، همگرا میشوند. سه مورد از این مناطق با اشکال شدید بیماری همراه است. پس از تجزیه و تحلیل نقشه های ژنتیکی این مناطق در بیش از 100 نفر، محققان ژن هایی را شناسایی کردند که می توانند به طور بالقوه با ارتباط بین نوسانات فعالیت مغز و OCD مرتبط باشند. دو تا از این ژن ها مربوط به گلوتامات بودند، یک انتقال دهنده عصبی که فعالیت آن می تواند به عنوان یک نشانگر زیستی برای پیش بینی خطر ابتلا به بیماری در بزرگسالی و حتی به عنوان یک هدف درمانی در استراتژی های پیشگیرانه عمل کند.
این مطالعه در مجله Biological Psychiatry Global Open Science چاپ شده است. و اولین مطالعه ای است که اطلاعات منابع مختلف را برای شناسایی منشاء احتمالی اختلالی که بین 1٪ تا 3٪ از جمعیت عمومی را تحت تأثیر قرار می دهد ترکیب می کند.
اهمیت کشف ژن های دخیل در OCD
کشف ژن های دخیل در OCD برای کمک به بهبود زندگی بیماران بسیار مهم است. هنوز روزهای اول راه هستیم، اما امیدواریم این یافته ها ما را به درک علل OCD سوق دهد، که به نوبه خود می تواند به شناسایی زودتر افراد مبتلا به OCD کمک کند.
درک بیشتر از ژنتیک زمینه ای، میتواند در نهایت مکمل مهمی برای ارزیابی بالینی باشد و می تواند به هدایت گزینه های درمانی در آینده کمک کند.
OCD میتواند بهطور بسیار متفاوت و در سنین مختلف در هر فرد ظاهر شود، و به چالش درمان و تشخیص میافزاید. “مطالعاتی مانند این گام مهمی در جهت توسعه رویکردهای پزشکی دقیق برای سلامت روان است.
سام، 17 ساله، با OCD و با درمان و دارو زندگی می کند، او می گوید که توانسته است با وسواس ها و اجبارهای خود روبرو شود، اضطراب را از بین ببرد و اعمال خود را کنترل کند. با نگاهی به دوران کودکیاش، سام میگوید که در دوران دبستان علائم OCD داشت، اما نه او و نه خانوادهاش متوجه نشدند که او یک اختلال روانی دارد. محققان امیدوارند که با درک ژنتیک OCD بتوانند درمان های بهتری ایجاد کنند، نتایج را بهبود بخشند و جوانانی مانند سام را زودتر تشخیص دهند.
سام میگوید: «در ابتدا مطمئن نبودم که چه کار کنم، نمیخواستم خودم را به عنوان کسی که در سلامت روانش مشکل دارد تصور کنم. اما، دانستن اینکه مبتلا به OCD هستم به من کمک کرد تا بر چالش ها غلبه کنم. با درمان و دارو، من از سبقت گرفتن OCD بر زندگی خود جلوگیری کردم و کنترل دوباره زندگی خود را به دست گرفتم.”
سام یک نوجوان واقعی است، اما سام نام واقعی او نیست. او میگوید به دلیل انگی که پیرامون OCD وجود دارد، ترجیح میدهد ناشناس بماند.
منابع
https://www.nature.com/articles/s41398-020-0804-z
https://www.verywellmind.com/ocd-and-genetics-2510481
https://www.yahoo.com/lifestyle/what-does-ocd-mean-213439195.html
درباره نویسنده
موژان پارسا پژوهشگر ارشد توانبخشی شناختی دانشگاه شهید بهشتی و همکار قطب عصب روانشناسی شناختی کشور است. جریان اصلی تحقیقات وی اختلالات عصب تحولی و به طور خاص متمرکز بر اوتیسم می باشد.