07136476172 - 09172030360 [email protected]

نفرت و خشونت نسبت به گروه دیگری از مردم، تمایل طبیعی انسانی ما برای طبقه بندی “ما” از “آنها” است. از نظر تکاملی، عضویت در گروه و همکاری که آن را تسهیل می کند برای بقای انسان ضروری بود. گونه‌های ما به راحتی متحد می‌شوند، گاهی اوقات بر اساس پیوندهای ژنتیکی یا خانوادگی، اما گاهی اوقات بیشتر دلبخواه. به یک تیم ورزشی خاص علاقه داشته باشید. چیزی در مورد ویژگی های یک فرد نمی گوید و هیچ مزیت واقعی ارائه نمی دهد، با این حال مردم به معنای واقعی کلمه از طرفداران تیم مقابل را نفرت دارند.

دسته بندی های درون گروهی/برون گروهی تقریباً فوراً در مغز انجام می شود و وقتی با کلیشه های منفی همراه شود، می تواند منجر به احساس ترس، انزجار و غیرانسانی شدن شود. مطالعات نشان داده‌اند که برای مثال، مشاهده تصاویر افراد از نژادهای مختلف، آمیگدال را فعال می‌کند – ناحیه‌ای از مغز که به شدت در ترس نقش دارد. دیدن یا فکر کردن به یک گروه بیرونی مانند افرادی که در خانه نیستند یا از مواد مخدر استفاده می کنند نیز می تواند فعالیت در قشر پیش پیشانی داخلی را کاهش دهد، ناحیه ای که با شناخت اجتماعی و همدلی مرتبط است. این غیرفعال‌سازی به احساس انسان‌ زدایی کمک می‌کند – اینکه گروه دیگر را کمتر از انسان ببینیم، که به نوبه خود منجر به افزایش خطر خشونت می‌شود.

 

آیا می توان یک رفتار را در مغز دستکاری کرد؟

 

مناطق مغزی

 

تحقیقات دیگر نفرت را در سطح فردی مورد مطالعه قرار داده است. دانشمندان علوم اعصاب در انگلیس دریافتند که نگاه کردن به تصویر فردی که از آن متنفر هستید باعث فعالیت در چهار ناحیه مغز می شود که آنها آن را “مدار نفرت” نامیدند. این شامل مناطقی است که احساسات انزجار را پردازش می کند (اینسولا) و همچنین مناطق مهم برای برنامه ریزی، تصمیم گیری و شروع رفتار تهاجمی (پوتامن، قشر پیشانی و قشر پیش حرکتی). محققان فرض می کنند که فعالیت در این مناطق نشان می دهد که مغز برای خشونت آماده شده است.

 

ربکا ساکس، عصب شناس شناختی MIT می گوید که خشونت بین گروه ها زمانی رخ می دهد که منابع محدود به نظر برسد. در آن شرایط، حفاظت از گروه خود و منابع آن به هزینه گروه دیگر، حتی اگر به معنای آسیب فیزیکی باشد، ضروری تلقی می شود. و هنگامی که منابع مورد خطر کالاها نیستند، بلکه آرمان‌های وجودی و ارزش‌های بنیادی باشند، احساس نفرت نسبت به گروه مقابل می‌تواند پدیدار شود.

 

علت تنفر

 

ساکس در سخنرانی سال گذشته در هاروارد گفت: «اگر فکر کنیم که بقا، خودمختاری و منزلت آرمان‌های ما منبع کمیاب در تضاد مجموع صفر با بقا، خودمختاری و کرامت گروهی دیگر است، آن وقت ممکن است وظیفه من باشد که گروه دیگر را نابود کنم.»

 

ساکس ادامه می‌دهد: «نفرت ترکیبی از بیزاری شدید با تحقیر اخلاقی و انزجار است. انگیزه اخلاقی خشونت افراطی که در آن دیگری باید نابود شود، ساختن دنیایی بهتر و عادلانه تر برای چیزی است که برای من بسیار عزیز است.» از نظر ساکس، نفرت و خشونت نتیجه تمایلات اجتماعی نیست، بلکه اوج شدید درک یک تهدید وجودی برای افراد درون گروهی است.

چگونه عصبانیت خود را مدیریت کنیم؟

در نهایت، شنیدن سخنان تنفرآمیز، مانند سخنان پرزیدنت دونالد ترامپ، می تواند تعصب نسبت به یک گروه بیرونی را افزایش دهد و حتی مغز را برای اقدامات خشونت آمیز آماده کند. در مقاله‌ای برای The Conversation، آرتور گلنبرگ، روان‌شناس دانشگاه ایالتی آریزونا می‌نویسد: «کلمات خود برای شبیه‌سازی در سیستم‌های عصبی حرکتی، ادراکی و احساسی کافی هستند. مغز شما احساس وجود را ایجاد می کند: سیستم حرکتی برای عمل آماده شده است و سیستم عاطفی آن اعمال را تحریک می کند.

 

این باعث شد به سه گانه تاریک فکر کنم

 

بسیار خوب، پس شکست در انتخابات، احساس اینکه جهان بینی آنها در معرض تهدید قرار گرفته است، و تکرار آن پیام برای آنها باعث ایجاد نفرت و خشونت در میان مردان سفید پوست (عمدتا) سفیدپوستی شد که هفته گذشته به کاپیتول یورش بردند. اما تلاش برای یک کودتای خشونت‌آمیز، برنامه‌ریزی برای ترور اعضای کنگره و قتل یک افسر پلیس همچنان مانند یک واکنش بیش از حد به یادماندنی است که باید یک انتقال قدرت دموکراتیک عادی باشد، چیزی که قبلاً 35 بار به صورت مسالمت آمیز انجام شده است. پس از انتخاب ترامپ در سال 2016، میلیون‌ها نفر برای تظاهرات به خیابان‌ها آمدند، اما هرگز برای سرنگونی دولت تلاش نکردند. بنابراین چه تفاوتی در این افراد وجود دارد که آنها را از لبه خارج کرده است؟

 

سال گذشته، پاتریک فورشر و نور کتیلی، روان‌شناسان، مشخصات روان‌شناختی حامیان ترامپ، از جمله آن‌هایی را که اعضای خودخوانده‌ی جناح راست بودند، منتشر کردند. آنها دریافتند که بیشتر مستعد نژادپرستی، تبعیض جنسی، ملی گرایی، اقتدارگرایی، غیرانسانی کردن گروه های بیرونی و تمایل به سلطه هستند. آنها همچنین نگرانی خود را در مورد تبعیض نسبت به افراد سفیدپوست و مردان ابراز کردند و نظریه ساکس را تأیید کردند که آنها تصور می کنند تهدیدی علیه خود و شیوه زندگی آنها وجود دارد. افرادی که به عنوان alt-right شناخته می‌شوند همچنین در سه‌گانه تاریک، مجموعه‌ای از ویژگی‌های شخصیتی – خودشیفتگی، ماکیاولیسم و روان‌پریشی – که با تمایلات خودخواهانه، استثمارگرانه و پرخاشگرانه مرتبط است، امتیاز بیشتری کسب کردند.

 

 

https://elemental.medium.com/the-neuroscience-of-hate-fb033b7f709a

 

بوی بد نفرت!

به این مقاله امتیاز دهید