تحقیقات جدید بر روی آنچه که باعث می شود مغز انسان را منحصر به فرد می کند اشاره میکنند. ظرفیت شناختی قابل توجه ما به ما اجازه داده است که چرخ را اختراع کنیم، اهرام را بسازیم یا به کره ماه سفر کنیم. در واقع، دانشمندان گاهی به مغز انسان به عنوان “دستاورد تاج گذاری تکامل” اشاره می کنند. اما واقعا تفاوت مغز انسان با حیوان در چیست؟
مغز انسان حدود ۸۶ میلیارد سلول عصبی (نورون) دارد که به آنها “مادهی خاکستری“ میگویند. مغز همچنین به همان تعداد سلول غیر عصبی مانند اُلیگودندروسیتها دارد که اکسونهای عصبی را با غلاف میلین میپوشاند. این لایهی پوششی، به اکسونها ظاهری سفید میدهد؛ بنابراین این اکسونها را “مادهی سفید مغز“ مینامند.
- صفات شناختی مشترک بین انسان و حیوان
- ویژگیهای مغز انسان
- اما دقیقا، چه عملکردهای شناختی مغز ما را بسیار ویژه می سازد؟
- قسمت پیشانی مغز وتوانایی شناختی در انسان
- چگونه می توانیم عملکردهای شناختی خود را افزایش دهیم؟
- روش های تحریک الکتریکی فراجمجمه ای
- چگونه میتوانم این خدمات توانمندسازی عملکردهای شناختی را دریافت کنیم؟
صفات شناختی مشترک بین انسان و حیوان
با وجود تفاوت مغز انسان با حیوان محققان متوجه شده اند که بعضی از صفات موجود درانسان در سایر حیوانات وجود دارد. میمون ها احساس عدالت دارند. شامپانزه ها در جنگ شرکت می کنند. موش ها نوع دوستی دارند و همدلی را نشان می دهند. در یک مطالعه کریستوفر پتکو، دانشمندان علوم انسانی، و گروهش در دانشگاه نایج جالبی اعلام کردند. آنها بیان کردند که ماکائوک ها و انسان ها اشتراکاتی در مناطقی از مغز که مسئول پردازش ساختارهای اساسی زبان است دارند.
درست است که دانشمندان تفاوت مغز انسان با حیوان را مطالعه و مشاهده کرده اند اما در سطح ژنتیکی، انسان ها مشابه حیوانات دیگر هستند. ما بیش از 90 درصد از DNA ما را با نزدیکترین بستگان، از جمله شامپانزه ها، Bonobos و Gorillas به اشتراک می گذاریم.
موش ها و انسان ها همچنین بسیاری از ژنهای مشابه را مشترک دارند. به همین دلیل دانشمندان از آنها به عنوان یک مدل برای مطالعه بسیاری از بیماری های انسانی استفاده می کنند.
با این حال، مطالعات نحوه اینکه کدام ژن ها، بخش های DNA را که برای پروتئین های خاص استفاده می کنند، در حال انجام است. بیان ژن می تواند در میان انسان ها و سایر حیوانات کاملا متفاوت باشد.
ویژگیهای مغز انسان
طنز:
هیچ جانداری مثل انسان قدرت به کار بستن طنز و درک آن را ندارد.
ستایش زیبایی:
لذت تماشای یک اثر هنری یا ساختار پیچیده یک گل، چیزهایی هستند که درک و ستایش آنها برای بشر ممکن است. در مقابل، برای یک حیوان، مثلا یک سگ، کنار ساحل فرقی با گالری هنری ندارد. سگ فقط ارزش بیرون رفتن از لانهاش را میفهمد!
خودآگاهی:
انسان قادر است به فکر فرو برود و از ماهیت خود گرفته، تا جهان اطراف را مورد تحلیل و تفکر قرار بدهد.
آگاهی از مرگ:
برخلاف حیوانات، انسان مرگ را در نظر داشته و از عمر محدودش آگاه است. تقریبا در تمام فرهنگها با مراسمی به سوگ نشستن عزیزی را گرامی میدارند. چنین چیزی را در حیوانات نمیبینیم. اما این به این معنا نیست که آنها از مرگ هم نوعان خودشان درگیر عواطف نمیشوند.
درک زمان:
درک حیوانات از زمان به ربط آن با خودشان محدود است. این در حالی است که انسان قادر است تاریخ بخواند، از آن عبرت گرفته و در زندگی خود به کار ببندد.
رابطه میان کلمات:
حیوانات قادرند یک سری کلمات و صداهای ساده را تشخیص بدهند. اما درکی از دستور زبان جملات پیچیده ندارند. اما انسانها با وجود ناتوانی در تکلم در بدو تولد، تاکنون صدها زبان و هزاران گویش خلق کردهاند.
اخلاقمداری:
حیوانات فاقد حس اخلاقمداری هستند. آنها بیاختیار مسیر زندگی را طی کرده و با غریزه تصمیم میگیرند، اما انسان چنین نیست. البته ممکن است در شرایطی، انسانی اخلاق مداری را زیر پا گذاشته و یا از آن استفاده نکند.
شخصیت:
خاصیت تشخیص دادن درست از غلط و صحیح از خطا، حتی تحت فشار، خاصیتی است که فقط در انسان یافت میشود.
خرد:
فقط انسان است که میتواند با تصور موقعیت، راجع به وقایع گذشته قضاوت کرده و برای پیشامدهای آینده تصمیم اتخاذ کند.
گرایش به پرستش:
انسان در هر جای دنیا به دنبال قدرتی بالاتر از خویش، برای پرستش و دنبالهروی است.
اما دقیقا، چه عملکردهای شناختی مغز ما را بسیار ویژه می سازد؟
برخی از استدلال های بیان میدارد که مغز ما دارای نورون های بیشتری است و انرژی بیشتری را نسبت به اندازه ای که دارد صرف میکند.
از طرفی قشر مغزی دارای چین خوردگی های فراوانی است. که باعث شده است از فضای جمجمه استفاده اقتصادی و بهینه ی شده باشد. در صورتی که در سایر موجودات سطح مغز دارای چین خوردگی های کمتری است.
اما تعداد نورون های بیشتر و چین خوردگی های سطح مغز تنها دلیل انسان در برتری نسبت به سایر جانداران نیست. قسمت جلویی مغز انسان دارای یک برآمدگی و برجستگی نسبت به سایر جانداران است.
روشهای نوین عکسبرداری و ثبت امواج مغزی نشان داده است که این قسمت از مغز بطور خاص در هنگام انجام وظایف شناختی فعال میشوند. و جریان الکتریکی و خون مغز در این قسمت ها در تعامل باسایر قسمت های مغز افزایش می یابد.
قسمت پیشانی مغز وتوانایی شناختی در انسان
وظایف کارکردی هیچ ناحیهای از قشر مغز به اندازهی قشر پیشپیشانی برای پژوهشگران شگفتآور و گیج کننده نیست. قشر پیش پیشانی نقش مهمی در تنظیم فرایندهای شناختی دارد. از جمله این موارد مانند رفتار اجتماعی، استدلال، برنامهریزی، حافظهی فعال، تفکر، شکلگیری مفهوم، بازداری، توجه و پریشانی حواس است.
توانایی های شناختی که برای انجام ساده ترین و پیچیده ترین امور استفاده می شوند مهارت های مغز محور محسوب می شوند. حافظه، توجه، زبان، پردازش های دیداری و فضایی، منطق و استدلال، مهارت های بین فردی مرتبط با ارتباط باسایرین و مهارت های درون فردی از قبیل هوش عاطفی، اعتماد بنفس، اطلاع از محدودیت ها و توانایی های خود، توانایی کنترل احساسات و عواطف از جمله توانایی های شناختی محسوب میشوند.
چگونه می توانیم عملکردهای شناختی خود را افزایش دهیم؟
ارتقاء توانایی های شناختی از طریق تقویت یا گسترش ظرفیت مراکز فرایندهای پردازش ذهنی انجام میشود. این اعمال جهت بهبود یا تقویت سیستم های پردازش اطلاعات صورت میگیرد.
بنابراین بهبود یادگیری، تمرکز بیشتر، حافظه بهتر، زمان واکنش سریعتر، افزایش ظرفیت استدلال در این فرایند هدف می باشد.
مداخلات افزایش توان شناختی، میتواند به شکل مختلفی باشد. از جمله ورزش های هوازی، دارو، تغذیه، خواب، مدیتیشن، بو، استراتژیهای وابسته به حافظه ، بازی ویدئویی و سایر محرک ها.
روش های تحریک الکتریکی فراجمجمه ای
روشهای تحریک الکتریکی مغز از روی جمجمه از جمله روشهای نوین ارتقاء عملکرد است. که اثربخشی آنها در درمان بیماریهای روانپزشکی و عملکردهای مغزی با کمترین عوارض آزمون شده است.
طیف وسیعی از عملکردهای شناختی که می توان با تحریک این ناحیه پیش پیشانی تعدیل نمودد. تحریک قشر پیش پیشانی با تحریک الکتریکی مغزی می تواند در اصلاح دامنه وسیعی از فعالیت های شناختی موثر باشد.
از یک فعالیت نسبتا ساده و سطح پایین تا عملکردهای پیچیده شناختی می توانند تحت تاثیر تحریک الکتریکی مغزی قرار بگیرند.
این روش ها بدون درد و غیر تهاجمی میباشند. با استفاده از یک جریان الکتریکی مستقیم خفیف (معمولا 1-2 میلی آمپر) که بین الکترودها روی پوست سر منتقل می شود . تا پتانسیل استراحت غشاء عصبی را به شکل وابسته به قطبیت تغییر دهد. در این روش تحریک پذیری نورون های مغزی در یک منطقه افزایش یا کاهش یابد.
این روش در مطالعات مختلفی جهت درمان موارد زیر کاربرد دارد.
- افسردگی، فراموشی، پارکینسون، اسکیزوفرنی،
- درمان اختلال بیش فعالی و نقص توجه در کودکان،
- توانبخشی کودکان دارای آسیب مغزی،
- درمان اختلال مادرزادی خوانش پریشی،
- درمان فیبرومالیژیا، درمان اعتیاد،
- کاهش درد در سالمندان،
- افزایش عملکردهای شناختی سالمندان،
- یادگیری و افزایش عملکرد
چگونه میتوانم این خدمات توانمندسازی عملکردهای شناختی را دریافت کنیم؟
اگر احساس میکنید مدتی است به ضعف حافظه، حواس پرتی، کاهش خلق و مواردی از این قبیل دچار شده اید، بهتر است با مراجعه به مراکز مربوطه عملکردهای مغزی خود را چکاب کنید.
به این صورت که با استفاده از یک سری تست های کاغذی و کامپیوتری(شبیه بازی) پزشک شما متوجه خواهد شد که در کدام یک از عملکردها ی شناختی احتمالا دچار ضعف هستید.
سپس با نظر پزشک، درصورتی که رو ش تحریک الکتریکی فراجمجمه ای گزینه ای مناسب درمانی برای ارتقاء عملکردهای مغزی شما باشد میتوانید از این روش بهرمند شوید.
دانشجوی دکتری پژوهشی ارگونومی شناختی، عاشق یادگیری، عاشق خواب و مباحث مرتبط با آن و عاشق دانستن درباره عملکردهای شناختی انسان… خوشحالم که در این بستر، فرصت اشتراک اطلاعات با شما عزیزان را دارم.