در ایالات متحده حدود 17،250 قتل در سال انجام می شود.
البته، حملات وحشیانه به افراد و جامعه به طور گسترده ای صورت می گیرد.
به همین ترتیب ضروری است که مبانی بیولوژیکی، روانی و اجتماعی این اعمال وحشتناک را مطالعه کنیم.
گرچه مطالعات قبلی به بررسی اینکه چه تفاوت هایی بین مغز قاتلین و افرادی که قتلی انجام نداده اند می پردازد، اما، اغلب آنها ناقص بوده اند.
گروهی از دانشمندان اخیرا قصد داشتند برخی از شکافها را پر کنند و به بزرگترین مطالعه تا به امروز در این مورد پرداختند. محققان یافته های خود را در مجله Brain Imaging and Behavior منتشر کرده اند .
نقص در مطالعات قبلی
مطالعات پیشین با استفاده از اسکنهای PET صورت گرفت، نشان داد که مغز مجرمین قتل، در برخی از مناطق کاهش فعالیت دارد.
این شامل بخش هایی از قشر پیشانی – که منطقه ای است که برای مداخله رفتار اجتماعی- و آمیگدال که نقش مهمی در پردازش احساسات بازی می کند.
اگر چه یافته های جالب بود، محققان به طور اختصاصی شرکت کنندگانی را وارد مطالعه کردند که “به خاطر جنون اعلام میکردند که گناهکار نیستند”. بنابراین، هر یک از تفاوت هایی که دانشمندان اندازه گیری می کردند، به علت بیماری های روانی یا آسیب مغزی، به جای گرایشات به قتل بود.
سایر مطالعات بعدی، مغز افراد خشونت طلب را با شرایطی مانند اسکیزوفرنیا بررسی کرده است . این محققان تغییرات مشابه را در ناحیه مغز پیدا کرده اند.
یک رویکرد جدید
بسیاری از مطالعات قبلی از افراد غیر زندانی به عنوان یک گروه کنترل استفاده می کنند که از ایده آل فاصله دارد. برای اصلاح این مورد، محققان تنها از زندانیان برای انجام مطالعه استفاده کردند.
در مجموع، دانشمندان اطلاعاتی را از 808 زندانی مرد بالغ دریافت کردند؛ هر شرکت کننده در یکی از سه گروه قرار گرفت:
- مجرمین قتل (203 نفر)
- مجرمان خشونت آمیز که قتلی را انجام نداده اند (475 نفر)
- مجرمین بدون عملکرد خشن (130 نفر)
بخش مهم مطالعه این است که افراد مبتلا به اختلال روانی و کسانی که آسیب مغزی دیده اند، از مطالعه خارج شدند .
دانشمندان افرادی را که به جرمی محکوم شده بودند و دلیل آن اتفاقی بود را از مطالعه خارج کردند. آنها همچنین شرکت کنندگان را که مستقیما در جرم دخیل نبوده اند، را خارج کردند.
محققان، جزئیات دیگر را شامل اطلاعاتی درباره مصرف مواد، سن آنها و مدت زمانی که در زندان بوده اند، در نظر گرفته اند. آنها همچنین IQ شرکت کننده را برآورد کردند.
در مقایسه با مجرمان خشونتآمیز و غیر خشونتآمیز، مغز مجرمین قتل عمدتا متفاوت بود.
جالب توجه است، اختلاف معنی داری بین مغز مجرمان خشونت آمیز و غیر خشونت آمیز وجود ندارد. به نظر می رسد که اتفاقات درون مغز یک قاتل منحصر به فرد است.
تفاوت ها کجا بودند؟
دانشمندان نقص در یک محدوده مغز، از جمله cortex prefrontal ventrolateral و dorsolateral، قشر preforronal dorsomedial، insula، مخچه، و قشر پشتی خلفی را مشاهده کردند. به گفته نویسندگان:
کاهش مقدار ماده خاکستری در بین قاتلین در مناطق مغزی که برای پردازش عاطفی، شناخت اجتماعی و کنترل رفتاری استراتژیک برنامه ریزی شده است، مشهود است.
این آخرین نتایج با برخی مطالعات قبلی همجهت است و همچنین یافته های قبلی را گسترش می دهد.
به نظر می رسد اکثر مناطق شناسایی شده در تحقیق جدید دارای نقش هایی هستند که می تواند مورد توجه قرار گیرد. به عنوان مثال، نویسندگان توضیح می دهند که برخی از این مناطق، در نقش همدردی، تنظیم احساسات، تصمیم گیری های اخلاقی، ارزیابی وضعیت های شناختی دیگران، و نارضایتی نقش مهمی بازی می کنند.
هرچند این مطالعه محدودیت های خاصی دارد. به عنوان مثال، اگر چه تجزیه و تحلیل مقدار زیادی از عوامل را در نظر گرفته است، پارامترهای دیگری وجود دارد که پژوهشگران اندازه گیری نکردند. همانطور که نویسندگان اشاره می کنند، آنها تکانشی بودن افراد را اندازه گیری نکردند – شاید این تغییرات نوروآنتیومیک به سادگی نشانه ای از آن است که قاتلین نسبت به افرادی که جنایت و خشونت کمتری انجام می دهند بیشتر تحریک پذیر هستند .
همچنین، این مطالعه به بررسی اسکن مغز در یک زمان خاص پرداخته، بنابراین نمی تواند تعیین کند که چه زمانی این تغییرات بوجود آمد؛ آیا محکوم با فقدان این مناطق متولد شده اند یا در طول زمان این تغییرت بوجود آمده است؟
نگرانی و آینده
مطالعات جاری، جبرگرایی بیولوژیکی را مطرح می کنند – نظریه ای که ژن های ما رفتار ما را با تاثیر بسیار کم یا بدون تاثیر از محیط بوجود می آورند.
نویسندگان این مقاله از این مفهوم فاصله می گیرند و توضیح می دهند:
“[یافته های ما] با استفاده از داده های مغز نباید به تنهایی برای شناسایی مجرمین به قاتل مورد استفاده قرار گیرد. و نباید به عنوان پیش بینی رفتارهای مجرمانه فرد استفاده شود.”
این مطالعه شامل تعداد نمونه ای بزرگ است، که نتیجه گیری ها را تقویت می کند. دانشمندان قصد دارند همچنان در این زمینه به فعالیت ادامه دهند و نقشه عمیقتری از تفاوتهایی که آنها اندازهگیری کردهاند و شبکه های مرتبط با آن را، بررسی کنند.
محققین باید بررسی کنند که چگونه و به چه علت این تغییرات نوروآنتیومیک اتفاق می افتد، چگونه می توان آنها را معکوس کرد یا از آن جلوگیری کرد.
نویسندگان نتیجه گیری می کنند که “این مطالعه نشان دهنده یک گام رو به جلو در آشکار ساختن نقش حیاتی سلامت مغز در اجتماع و خشونت های اجتماعی است”.
درباره نویسنده
دکتر علی محمد کمالی فارغ التحصیل دکترای تخصصی علوم اعصاب از دانشگاه علوم پزشکی شیراز، بیش از 15 سال است که در زمینه پژوهش، تدریس و فعالیت های اجرایی در حوزه علوم اعصاب فعالیت و تجربه دارد. وی همچنین در ارتقا عملکرد های شناختی با استفاده از نوروتکنولوژی و مطالعات خواب تخصص ویژه ای دارد. او یکی از بنیانگذاران انستیتو سلامت مغز دانا است، (گروهی که سلامت مغز را اولویت جامعه می داند).
دکتر کمالی بیش از 50 مقاله پژوهشی (h-index 13) در مجلات معتبر علمی به چاپ رسانده و در حال حاضر مدیر عامل انستیتو سلامت مغز دانا است. بعلاوه به عنوان پژوهشگر ارشد واحد مغز، شناخت و رفتار دپارتمان علوم اعصاب دانشگاه علوم پزشکی شیراز مشغول فعالیت می باشد. می توانید پژوهش او را در Google Scholar دنبال کنید.
دکتر کمالی علاوه بر تخصص در زمینه علوم اعصاب، سال ها است که به عنوان مدیر اجرایی مجله علوم پزشکی پیشرفته و فناوری های کاربردی (JAMSAT) مشغول به فعالیت است. همچنین به عنوان دبیر اجرایی انجمن علوم اعصاب ایران شاخه فارس فعالیت می کند.