07136476172 - 09172030360 [email protected]

رشد بازاریابی عصبی این قابلیت را دارد که جهانی را که در آن زندگی می کنیم متحول کند.
در ادامه ی بحث نورومارکتینگ در بخش سوم و آخرین بخش به کاربرد های دیگر بازاریابی عصبی می پردازیم:

 

9. نیاز به سرعت

 

بازاریابی عصبی برای تشخیص اینکه مشتری در نهایت برای خرید یک کالا چه تصمیمی می گیرد بسیار مفید است. در حالی که شرکت ها معمولاً به دنبال به تصویر کشیدن احساس امنیت برای مشتری هستند ، مشتریان اما بیشتر علاقه دارند سرعت انجام کار برای آنها بالا باشد. اپلیکیشن پی پال(برنامه ای برای پرداخت پول) با انجام مطالعه ای متوجه شد که سرعت پرداخت بیشتر از امنیت ، مغز مشتریان را فعال می کند. آنها با تأکید بر سیستم پرداخت سریع خود ، از این اطلاعات برای تبدیل کردن خریداران به خدمات پرداخت آنلاین خود استفاده کردند.

بنابراین در حالی که به نظر می رسد تأکید بر ایمنی و اطمینان یک محصول باعث جلب مشتریان خواهد شد ، اما شاید سرعت انجام خدمات، حرف اول را بزند.

 

10. آشکار کردن پاسخ های پنهان

 

هنگام آزمایش تبلیغات جدید ، Cheetos از EEG برای ارزیابی پاسخ مصرف کننده استفاده کرد.

در این تبلیغ خاص ، یک زن با پر کردن لباسشویی خود از لباس هایی که به خاطر پفک و رنگ نارنجی چیتوز، کثیف شده بودند، به نمایش درآمد. با اینکه افراد شرکت کننده در این پژوهش به ظاهر از آن تبلیغات متنفر بودند ، اما هنگامی که یک مطالعه EEG با همان شرکت کنندگان انجام شد ، مشخص شد که آنها واقعاً آن را دوست دارند.
شرکت کنندگان به خاطر طنز موجود در تبلیغ در پس ذهن خود، احساس بدی نداشتند و حتی شاید خوششان هم آمده بود. به این ترتیب ، بازاریابی عصبی می تواند افکار و ترجیحات پنهان را آشکار کند.

 

11. پاداش و مجازات

 

امروزه برای تولید بازای های کامپیوتری حتی بیشتر از قبل، بیش از پیش از اصول روانشناختی و پاداش و تنبیه استفاده می کنند. با افزایش پاداش ارائه شده توسط بازی ، این عمل همچنین باعث افزایش سطح دوپامین (انتقال دهنده عصبی) در مغز شود. این انتقال دهنده عصبی با لذت و ارتباطات مثبتی همراه است ، که می تواند وابستگی به ادامه بازی را افزایش دهد.

طراحان بازی در حال حاضر حتی روان شناسانی را برای طراحی استخدام می کنند و اصول روانشناسی را مستقیماً در مکانیک بازی ایجاد می کنند.

بناراین تجربه ای دلپذیر را برای مصرف کنندگان ایجاد کنیم تا آنها را به محصول خودمان وابسته کنیم تا حتی ناخودگاه به محصول

ما برگردند.

 

12. آزمایش نمونه اولیه

 

در حالی که تبلیغات به طور واضح برای تأثیرگذاری بر رفتار مصرف کننده حیاتی است ، نحوه ی طراحی محصولات نیز می تواند نقش اساسی داشته باشد.

در یک مورد معروف بازاریابی عصبی ، شرکت هیوندای برای آزمایش نمونه های اولیه خود از EEG استفاده کرد. آنها فعالیت مغز را در پاسخ به ویژگیهای مختلف طراحی خودرو اندازه گیری کردند و کشف کردند که کدام نوع تحریک به احتمال زیاد منجر به خرید می شود.

یافته های این مطالعه هیوندای را بر آن داشت تا طراحی خارجی خودروهای خود را تغییر دهد.

 

13. تعیین قیمت مناسب

 

نحوه قیمت گذاری محصولات به شکلی که مصرف کنندگان را وسوسه کند ، یک سوال طولانی مدت و بحث برانگیز است.

همه ما می دانیم که قیمت گذاری چیزی به جای 10 دلار با قیمت 9.99 دلار یک روش تبلیغاتی است ، اما

آیا این کار جواب می دهد؟

 

مجموعه ای از یافته های جدید این سوال قدیمی را روشن می کند. این اطلاعات جدید و جذاب که توسط بازریاب های عصبی(نورومارکتر) استفاده می شود ، این است که ارقام گرد مثل 10 بیشتر در تصمیم گیری احساسی و ارقام پیچیده تر در تصمیم گیری منطقی بهتر کار می کنند. دلیل این امر آن است که اعداد پیچیده، کار مغز را سخت تر می کند ، شاید مغز متقاعد می شود که محصول با قیمت پیچیده مثل 9.99 منطقی تر است.

پس برای تعیین قیمت محصول خود از روش بازاریابی عصبی استفاده کنیم.

 

14. چیدمان وب سایت

 

از تکنیک های بازاریابی عصبی برای آگاهی از نحوه طراحی وب سایت ها نیز استفاده می شود.

بازاریابی عصبی از طرح های رنگی گرفته ، تا چیدمان ، اندازه قلم و موارد دیگر تنظیمات وب سایت نفوذ کرده است.

یافته جالب دیگر این است که چیدمان وب سایت های جدید (از بالا به پایین ) مخاطب بیشتری را برای خواندن ترغیب می کند. به این دلیل که خواندن صفحات وب از بالا به پایین مغز را درگیر کرده و باعث می شود بینندگان به پیمایش ادامه دهند.

 

15. عناوین به یاد ماندنی

 

تیترها یکی از اولین مواردی است که بیننده می بیند بنابراین واضح است که باید برجسته و مورد توجه قرار گیرند. در نتیجه ، آنها بسیار مورد تحقیق قرار گرفته اند.
بازریابان عصبی از روشی جدید به نام “عنوان های هیپوکامپ” استفاده می کنند.

محققان دانشگاه کالج لندن دریافتند وقتی عبارتی آشنا کمی تغییر کند ، هیپوکامپ ما (ناحیه ای در مغز که حافظه ی اولیه در

آنجا ذخیره شده و شکل می گیرد) فعال می شود و توجه ما جلب می شود.

 

پس اگر مغز خود را متعجب کنیم ، تبلیغات ما بسیار موثرتر خواهد بود.

 

نهایتا

 

قسمت سوم از بازاریابی عصبی (نورومارکتینگ ) هم به پایان رسید.
بازاریابی ، فروش محصول، جلب توجه مشتری و حتی افزایش درآمد، امروز دیگر از روش های قدیمی تبعیت نمی کند و علم مغز و علوم اعصاب در اولویت شرکت های بزرگ قرار گرفته است.
مغز متفکر ما انسان ها با وجود پیشرفته بودن اما این توانایی را دارد که گاهی توسط تبلیغات به موارد حاشیه ای توجه کند. این موضوع از چشم های تیزبین دانش مغز و ابزار های پیشرفته ی آن در امان نخواهد ماند.

 

منبع: http://imotions.com

بازاریابی و فروش به کمک دانش مغز! بخش دوم

بازاریابی و فروش به کمک دانش مغز! بخش اول

به این مقاله امتیاز دهید