افسردگی بعد از مهاجرت با هم بشنویم:
یه دوستی داشتم، افسردگی گرفته بود که چرا نمیتونه مهاجرت کنه!! به هر دری زد تا بلاخره تونست مهاجرت کنه! بعد از مهاجرت، افسردگی بعد از مهاجرت گرفت! 🙂 در این مقاله درباره افسردگی بعد از مهاجرت، علائم، علل و راهکارهای آن صحبت خواهیم کرد.
در طول زندگی شما تعدادی از وقایع استرس زای زندگی را تحمل خواهید کرد، به عنوان مثال، برای اولین بار به مدرسه رفتن، شروع دانشگاه به عنوان یک دانشجوی جدید، به دست آوردن اولین شغل، ازدواج، بچه دار شدن، تغییر خانه، نقل مکان به شهر جدید، یافتن شغل جدید یا از دست دادن شغل و یافتن شغل دیگر، از دست دادن یکی از اعضای نزدیک خانواده به دلیل مرگ و غیره.
همه اینها نمونههایی از «رویدادهای زندگی» هستند که در طول عمر یک فرد در یک بازه زمانی طولانی اتفاق میافتند. توالی و تعداد دفعاتی که این رویدادها رخ میدهند، ممکن است از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد.
اما معمولاً یک فرد عادی در طول عمر خود حداکثر چند بار باید با این موضوعات مبارزه کند. به عبارت دیگر، استرس ناشی از این رویدادها در طول سالهای زندگی ایجاد می شود و مقابله با آن را آسان تر می کند. اما مواجهه با این عوامل استرس زا در فرآیند مهاجرت چگونه است؟؟ اول کمی درباره سازگاری اجتماعی بخوانیم، چون به موضوع ما که افسردگی پس از مهاجرت است ربط دارد.
مقیاس رتبه بندی سازگاری اجتماعی
در سال 1967، دو روانپزشک، توماس هلمز و ریچارد راه، تحقیقی را در مورد اینکه آیا “رویدادهای زندگی” استرس زا باعث بیماری می شود انجام دادند و یافته های خود را به عنوان مقیاس رتبه بندی سازگاری اجتماعی منتشر کردند که به مقیاس استرس هولمز و راهه معروف است.
بر اساس این مقیاس وقایع زندگی به «واحدهای تغییر زندگی» (یک عامل استرس) اختصاص داده شد. که به هر عامل استرس یک امتیاز اختصاص داده شد. به عنوان مثال مرگ همسر به عنوان یک رویداد که بالاترین سطح استرس زندگی را دارد مشخص شد. بالاترین امتیاز در این تقسیم بندی 100 است. طلاق، جدایی زناشویی، حبس، اخراج از کار، و غیره که در طول زندگی یک فرد رخ می دهد، در این لیست فهرست شده اند.
این چه ربطی به مهاجرت دارد و چرا این تحقیق را نقل می کنم؟
توجه به این نکته مهم است که در طول یک فرآیند مهاجرت، فرد چندین مورد از این “رویدادهای استرس زای زندگی” را در مدت زمان کوتاهی تحمل می کند، نه اینکه مواجه با این عوامل در طول زندگی پخش شود.
یک فرآیند مهاجرت معمولاً حدود دو تا چهار سال طول می کشد که در این مدت شرایط زندگی متغییر است. به خانه جدید در کشور جدید نقل مکان می کند. شغلش در کشور خودش را از دست میدهد و باید در کشور جدید شغل دیگری پیدا کند. از دوستان و خانواده جدا می شود.
مهاجرت سبب تغییر در دوستان، تغییر عادات شخصی، یادگیری زبان جدید، تغییر ساعت و شرایط کاری، تغییر مدرسه، کنار آمدن با خانواده و استرس فرزندان خود در نتیجه نقل مکان، تغییر فعالیت های اجتماعی، و غیره… را به همراه دارد.
سختی کار اینجاست که مجموعه کاملی از “رویدادهای استرس زای زندگی” که تجربه آنها در طول 70 سال قابل تحمل است، در مدت زمان بسیار کوتاهی رخ می دهد. همه این رویدادها که به خودی خود استرس زا هستند، اکنون باید با یک امتیاز ترکیبی از استرس در سطح بسیار بالا تحمل شوند.
افسردگی بعد از مهاجرت چیست؟
همانطور که ممکن است از نام آن حدس زده باشید، افسردگی پس از مهاجرت یک وضعیت سلامت روان است که مهاجران را تحت تاثیر قرار می دهد. زیرا آنها با فرهنگ و محیط جدید سازگار نمی شوند یا به سختی سازگار میشوند.
افسردگی بعد از مهاجرت زمانی شروع می شود که موج هیجانات کاهش می یابد و از جذابیت ها ی کشور مبدا کاسته میشود. و فرد خود را در حل مشکلات ایجاد شده تنها می بیند.
احتمال ابتلا به افسردگی، PTSD یا اختلال اضطراب به طور قابل توجهی با تعداد رویدادهای آسیب زا افزایش می یابد. در یک متاآنالیز توسط هو و همکاران. (2020) دریافتند که عوامل استرس زای پس از مهاجرت در رابطه با تعاملات بین فردی و ترکیبی از استرس های ذهنی، بین فردی و مادی، با اضطراب، افسردگی و PTSD مرتبط هستند.
علائم افسردگی پس از مهاجرت چیست؟
شوک فرهنگی
شوک فرهنگی، سردرگمی اولیه است که زمانی رخ می دهد که فرد به کشور جدید می رسد و با محیطی ناآشنا با تفاوت های غیرمنتظره در فرهنگ مواجه می شود. ممکن است تصویر ایده آل شما از زندگی در کشور جدید برآورده نشده باشد و واقعیت ممکن است برای شما طاقت فرسا باشد.
تنهایی
تنهایی، غم یا اندوه ناشی از انزوا یا احساس تنهایی در یک محیط جدید است. این تنهایی اغلب می تواند همراه با شوک فرهنگی باشد، به خصوص اگر هنوز یک سیستم پشتیبانی خوب مانند آنچه در وطن خود داشتید پیدا نکرده اید.
دلتنگی
دلتنگی، حس اشتیاق به وطن، خانواده یا موارد آشنا و دلخواه از زندگی گذشته است. حس دلتنگی که ممکن است احساس کنید می تواند تا حدودی طبیعی باشد، اما اگر اغلب اوقات دلتنگ می شوید، ممکن است نشانه افسردگی پس از مهاجرت باشد.
چرا افسردگی مهاجرت دارم؟
ممکن است سازگاری با زندگی در کشور جدیدتان به دلیل فشار برای همگون شدن، چالش برانگیز باشد. بسته به کشوری که به آن مهاجرت کردهاید، این امر میتواند در برخی کشورها چالشبرانگیزتر از کشورهای دیگر باشد.
در حالی که برخی از کشورها ممکن است به مهاجران فرصت هایی برای اسکان و همگون شدن در جامعه ارائه دهند. کشورهای دیگر ممکن است آنها را تحت فشار دائمی برای جذب و پذیرش فرهنگ جدید قرار می دهند. وقتی این فشار به درستی مدیریت نشود، می تواند منجر به افسردگی شود.
سایر علل بالقوه افسردگی مهاجرت، عدم توانایی در برقراری ارتباط مجدد با فرهنگ اصلی خود، یافتن دوستان جدید یا دستیابی به اهداف خود به دلیل موانعی مانند تفاوت زبان است. چالش دیگر می تواند عدم آگاهی از فرهنگ و آداب و رسوم کشور میزبان باشد.
چگونه بفهمم افسرده شدم؟
افسردگی اختلالی است که موجب احساس غم و اندوه، ناامیدی و بی ارزشی می شود. افرادی که افسردگی دارند بیشتر در معرض خطر خودکشی هستند.
- اگر برخی یا همه علائم زیر را دارید ممکن است از افسردگی رنج ببرید:
- – بیشتر اوقات احساس غمگینی یا ناراحتی می کنید
- – از دست دادن علاقه به فعالیت ها یا سرگرمی هایی که زمانی لذت بخش بودند
- – کاهش انرژی
- – مشکل در تمرکز
- – مشکل در خواب (بی خوابی)
- – تغییر اشتها ( افزایش اشتها، کاهش اشتها)
- – افکار مربوط به مرگ (خودکشی)، اقدام به خودکشی یا فکر کردن و برنامه ریزی برای خودکشی
- – تحریک پذیری یا ناامیدی؛ خشم؛ واکنش بیش از حد؛ رفتار تکانشی؛ ریسک کردن بدون فکر کردن به عواقب آن
افسردگی مهاجران یک موضوع بهداشت عمومی است که توسط سازمان بهداشت جهانی مورد تاکید قرار گرفته است. تخمین می زنند که سالانه میلیون ها نفر در سراسر جهان از این عارضه رنج می برند.
مدیریت افسردگی پس از مهاجرت
مهاجرت به یک کشور جدید، می تواند بسیار دشوار باشد. با این حال، مواردی وجود دارد که می تواند به کاهش افسردگی پس از مهاجرت کمک کند.
با دیگران ارتباط برقرار کنید
بیرون رفتن، تعامل با دیگران و ایجاد ارتباطات جدید می تواند سلامت و تندرستی شما را به شدت بهبود بخشد. مطالعات نشان داده اند که دوست یابی به بهبود سلامت روان شما کمک می کند، زیرا باعث افزایش احساس تعلق، افزایش عزت نفس و کاهش استرس می شود. در یک مکان ناشناخته، حتی فقط یک دوست می تواند تأثیر زیادی بگذارد.
ارتباط با گروه های اجتماعی برای سلامت روان شما مهم است، بنابراین سعی کنید گروهی را بر اساس علایق خود پیدا کنید. اگر با موانعی مانند اضطراب اجتماعی روبرو هستید، حتماً به آن رسیدگی کنید.
زبان کشور مبداء را یاد بگیرید
یادگیری یک زبان جدید دشوار است و نیاز به صبر دارد. صحبت نکردن به این زبان ممکن است سفارش غذا، دوست یابی یا یافتن مقصد خود را دشوار کند. این امر می تواند به طور فزاینده ای ناامید کننده باشد و تعامل ساده با سایر مهاجرانی را که به زبان مادری شما صحبت می کنند دشوار کند. با این حال، مهم است که زبان کشور میزبان خود را نیز یاد بگیرید. این امر به شما این امکان را می دهد که احساس استقلال بیشتری داشته باشید و به شما احساس موفقیت می دهد.
با فرهنگ خود در ارتباط باشید
فرهنگ ما عمیقاً ریشه در شخصیت ما دارد و جهان بینی ما را شکل داده است. به همین دلیل است که مهم است که به فرهنگ خود پایبند باشیم تا در مواجهه با ناملایمات احساس پشتوانه کنیم. پختن وعدههای غذایی کشور خود، شرکت در جشنوارهها یا رویدادهای فرهنگی محلی، یا صحبت کردن به زبان مادریتان از آن جمله اند.
دانشجوی دکتری پژوهشی ارگونومی شناختی، عاشق یادگیری، عاشق خواب و مباحث مرتبط با آن و عاشق دانستن درباره عملکردهای شناختی انسان… خوشحالم که در این بستر، فرصت اشتراک اطلاعات با شما عزیزان را دارم.